بحث از دورههای آموزشی فلسفه اسلامی و محتوای آموزشی را با یادداشتی بازنگرانه و انتقادی در نواقص و حفرههای آموزشی به پایان میبریم. در مباحث بعدی میکوشیم با اشاره به کلانهای آموزشی و متون درسی فلسفه اسلامی بحث آموزش را به پایان برسانیم.
همانطور که ملاحظه شد، در دورههای ابتدایی و راهنمایی هیچ توجهی به علوم عقلی فلسفی بهطور کل و آموزش فلسفه اسلامی بهطور خاص صورت نمیگیرد و بنا بر برنامه آموزشی هیچ درسی یا دوره آموزشی وجود ندارد که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم دانشآموزان را با این مباحث آشنا سازد و شاید تنها در حاشیه برخی کتابهای تاریخی یا ضمن تاریخ ادبیات با اسلام فلاسفه اسلامی آشنا شوند.
در دوره متوسطه نیز آموزش فلسفه در قالب 2 درس مختصر تنها منحصر به دانشآموزان رشتههای علوم انسانی و علوم و معارف اسلامی میشود، بهگونهای که یک دانشآموز با توانایی تحلیل بالا که به رشته ریاضی فیزیک میرود یا دانشآموز رشتههای علومتجربی و فنی حرفهای نهتنها در این دورهها اسمی از فلسفه یا فیلسوفان نمیشنوند، بلکه حتی در دورههای دانشگاهی نیز درسی با نام «فلسفه عمومی» وجود ندارد که دانشجویان دیگر رشتهها با فلسفه به مثابه بنیاد دانش بشری آشنا شوند، چه برسد به فلسفه اسلامی.
تنها در برخی رشتههای علوم پایه چون ریاضی و فیزیک، درسی به نام «فلسفه علم» بهعنوان واحد اختیاری وجود دارد که معمولاً در سالهای پایانی و ترمهای بالای دانشگاهی ارائه میشود و در آن ملغمهای از تاریخ علم و برخی دستاوردهای «فلسفه علم» به شکلی پراکنده و سلیقهای به دانشجو آموزش داده میشود و بر این اساس فارغ التحصیل رشتههای فنی و علوم پایه با آموزش رسمی هیچ اسمی از فلسفه نمیشنود و اگر خود پویا و جویا نباشد، با معرفت فلسفی هیچ آشنایی حاصل نمیکند. این در حالی است که هر سال شاهدیم بسیاری از دانشجویان فنی و علوم پایه در آزمون کارشناسیارشد و دکترای علوم انسانی و بهخصوص فلسفه شرکت میکنند و اتفاقاً باوجود حاضرنشدن در کلاسهای درسی موفق میشوند.
در رشته علوم انسانی نیز آشنایی دانشآموزان با فلسفه بهطور کل بسیار اجمالی و مختصر است و گرچه کتاب آموزشی فلسفه اسلامی، چنانکه دیدیم به شکل مناسبی تدریس شده است اما در زمینه فلسفه کتاب، شمول لازم را ندارد و دانشآموزی که رشته فلسفه اسلامی را انتخاب میکند، مطالب کم و محدودی در باب فلسفه و چشمانداز کلی آن دارد.
این امر در مورد دانشجویان دیگر رشتههای علوم انسانی غیر از فلسفه بهنحو اولی صادق است. در دوره کارشناسی رشته فلسفه و کلام اسلامی خوشبختانه برنامه آموزشی جدید بسیاری از نواقصی را که پیش از آن شاهد آن بودیم، برطرف کرده است و در صورت عمل به برنامه جدید و حضور متخصصان و امکانات آموزشی لازم، بسیاری از مشکلات جدی برطرف خواهد شد. گرچه با توجه به رویکرد اخیر در علم و علوم انسانی بهطور خاص به مباحث میانرشتهای، حذف درسی چون جامعهشناسی از برنامه آموزشی دوره فلسفه اسلامی موجه بهنظر نمیرسد.
با این اشاره، فهرست مهمترین انتقادات وارد بر نظام آموزشی فلسفه اسلامی در دانشگاهها چنین است:
1ـ مشکلات قبل از ورود به رشته فلسفه اسلامی: آموزش فلسفه اسلامی در دبیرستان در حد ابتدایی صورت میگیرد اما مشکل اصلی در مورد کارآمدی و کارکرد فلسفه برای دانشجویان تازهوارد است که در اکثر موارد بهدلیل فقدان اطلاعرسانی موجب سردرگمی و سرخوردگی دانشجویان میشود.
2ـ یکی از چالشهای اساسی در مورد آموزش فلسفه اسلامی، خود عنوان است. آیا عنوان «فلسفه اسلامی» اصالت دارد یا خیر؟
3ـ متون آموزشی: در باب متون آموزشی در بحثی جداگانه به تفصیل سخن خواهیم راند.
4ـ دانشجویان دانشگاه برخلاف حوزهها با رویکرد جدید و با هدفی غیر از اهداف طلاب بر سر درس فلسفه اسلامی حاضر میشوند. شیوه آموزش دانشگاهی نیز غیر از روش سنتی تزکیه و پرورش است و این امر برای آموزش فلسفه اسلامی بهمثابه دانش سنتی، چالشی جدی را فراهم میآورد.
5ـ ضرورت آموزش سیستمی در فلسفه اسلامی.
6ـ استاندارد سازی آموزش فلسفه در دانشگاه با توجه به گستره و دامنه آموزش آکادمیک فلسفه، نحوه آموزش و با در نظر داشتن دانش و درک لازم محتوا، مهارتهای لازم و برنامهریزی در سطوح مختلف تحصیل، شیوه آموزش و ارزشیابی.
نظر شما