هنگامیکه فلسفۀ اخلاق با سقراط آغاز شد دین یونانی یک دین همگانی با عمل اجتماعی عمومی و با اعیاد شهری و جشنهای عمومی بود. به اندازهای که مشارکت در این سنت مورد نظر و به رسمیت شناختن این مرام مهم بود جزییاتی از آنچه فرد بدان باور داشت مهم نبود. مشارکت فرد در این سنت کافی بود تا عضو وفادار جامعه باشید و همیشه زمینه آماده بود تا با انجام وظایف شهری، شهروند خوب قلمداد شوید یا انجام وظیفه در دادگاهها یا عزیمت در ناوگان دریایی در جنگ - هنگامیکه مورد نیاز بود - کفایت می کرد تا شهروند خوب شناخته شوید. دینی به معنای مسیحی آن آنجا وجود نداشت و هیچ طبقهای از روحانیان که شرایط ضروری برای موهبت الهی را برقرار کند موجود نبود.
در واقع ایدههای جاودانگی و رستگاری ابدی نقش مهمی در فرهنگ کلاسیک ایفا نمیکردند. این فرهنگ دینی شهری ، بر متن مقدسی نظیر انجیل یا قرآن یا وداهای دین هندو استوار نبود. یونانیان البته هومر را تجلیل میکردند و شعرهای هومر بخشی اساسی از آموزش آنها به شمار میآمدند اما ایلیاد و اودیسه هرگز متونی مقدس نبودند. با سقراط فلسفۀ اخلاق یونان، هومر را نقد کرد و آرمان هومری سلحشوری و حماسی و آرمان اشرافیت فئودال که در دورههای پیش از این حاکم بود و تا زمان سقراط هم نفوذ گستردهای داشت رد شد.
حق آن است که در جهان کلاسیک، افراد بیدین و بیخدا در هراس بودند و هنگامیکه ردیۀ آنها در مورد روحانیان شهری آشکارا بیان میشد امر خطرناکی رخ میداد. این بدان جهت بود که فکر یونانی همانند عمل آنها نشان میداد که آنان دوستان غیرقابل اعتماد و نامطمئن بودند. افرادی که خدایان را مسخره میکردند طرد میشدند اما این بدان اندازه که ناشی از بیرغبتی در شرکت در فعالیتهای عمومی شهری بود ناشی از بیاعتقادی شان نبود.
برای فهم این مهم در ذهن خود داشته باشیم که شهر یونانی با معیارهای ما شهری به غایت کوچک و کاملاً یکدست بود. به طور مثال آتن با زنان و بچه ها ، بیگانگان و بردگان در حدود 300 هزار نفر جمعیت داشت. تعداد افرادی که میتوانستند در مجلس حضور یابند و از قدرت بهره مند شوند مردان میانسالی بودند که در یکی از قلمروهای معروف متولد شده بودند. این همگرایی شهری، جزوی بنیادین از برنامههای آن شهر جهت تاًمین امنیت و تفاهم اجتماعی بود.
فلسفۀ اخلاق یونان در بستر تاریخی و فرهنگی دین مدنی یک شهر، شهری که حماسههای همری با خدایان و سلحشوران آنها نقش مهمی بازی میکنند متولد میشود. این دین محتوای هیچ ایدۀ بدیلی از خوبی برتر که در مقابل این خدایان و سلحشوران باشد نبوده است. این سلحشوران از بدو تولد قابل تحسین هستند، آنها بدون شرمساری به دنبال پیروزی، افتخار، قدرت، ثروت، موفقیت اجتماعی و اعتبار هستند. اینکه آنها نسبت به خیر خانواده، دوستان و وابستگان بیتفاوت نیستند مدعیات بدون مبنایی هستند.
آنگاه که اشیل خودخواهانه نسبت به خانوادهاش بیتفاوت است و با آنها از سر بداخلاقی مواجه میشود فضیلت قهرمانی خود را از دست نمیدهد. هنگامی هم که چون پاتروکلوس کشته شده است به جنگ برمیگردد به این خاطر نیست که برای پاتروکلوس غصهدار است بلکه بدان جهت است که او از ضعفی که با عدم حمایت خود از فرد فرودست خود نشان داده ناراحت است. اما در مورد خدایان اگر از جنبۀ اخلاقی سخن بگوییم با وجود آنکه آنها جاودانی هستند تفاوت چندانی با هم ندارند و نسبتاً در شادی و امنیت قرار دارند.
نظر شما