* خبرگزاری مهر- گروه موسیقی : آقای چکناوریان ازگذشته خودتان بگویید؟
- لوریس چکناوریان : مهرماه سال 1316 در بروجرد به دنیا آمدم پدرم مهاجر ارمنی بود و زمانی که ارمنستان توسط شوروی تصرف شد از زندانهای استالین فرار کرد و همراه با مادرم که او نیز از قتل عام ارمنستان غربی فرار کرده بود به ایران آمدند و در بروجرد ساکن شدند و تا دو سالگی ام در این شهر زندگی می کردند و پس از آن به تهران آمدیم.
*موسیقی را از چه زمانی آغاز کردید؟
- از کودکی عاشق موسیقی بودم و با اجراهای نمایشی مدلهای مختلف ساز زدن ویولن و پیانو را تمرین می کردم و به این ترتیب بود که با بازیهای کودکانه موسیقی همه زندگی مرا فرا گرفت.
وقتی خانواده ام علاقه ام را به موسیقی دیدند در سن 7 سالگی مرا نزد یک استاد ویولن نواز به نام جینگوزیان گذاشتند و بعد از آن نزد روبرت گریگوریان نت نویسی ویولن و پیانو را ادامه دادم تا اینکه در سن 10 سالگی برخی از آهنگهایی که می شناختم و یا در ذهنم بود را به شکل بسیار ابتدایی بازنویسی می کردم واین تنها تفریحی بود که درنوجوانی با انگیزه بسیار پیگیری کردم. این تفریح به همین منوال ادامه پیدا کرد تا اینکه در سن 14 سالگی بدون اینکه مدرسه موسیقی رفته باشم و یا دوره آموزشی دیده باشم گروهی از دوستانم را جمع کردم و با آنها کنسرت کوچکی ترتیب دادم و به عنوان رهبر ارکستر نخستین فعالیت رسمی خود در حوزه رهبری موسیقی کلاسیک را آغاز کردم.
* پس از آن چه کردید ؟
- پدرم دوست داشت من دکتر و یا وکیل دادگستری شوم اما با وجود همه مخالفتها راهی وین شدم تا در رشته آهنگسازی تحصیل کنم.تمام دوران جوانی و تحصیلم در اتریش گذشت و به نوعی تحت تاثیر فرهنگ و هنر این سرزمین قرار داشتم، درس خواندم و بزرگ شدم در واقع اتریش میهن دوم من محسوب می شود. به همین دلیل زندگی در این سرزمین موسیقی خیز بر شیوه و نوع زندگی من تاثیرات فراوانی گذاشت و با آهنگسازان و موسیقیدانان بزرگی کار کردم و در همان دوران جوانی ارکسترهای بزرگی چون ارکستر سمفونیک و اپرای وین را رهبری کردم و در ارکستر سمفونیک انگلستان هم ساز زدم به هرجا و به هر سرزمین و فرهنگ تازه ای که پا می گذاشتم حرفها و زندگیهای تازه ای را دیدم و با زبان موسیقی با دنیا حرف می زدم و خوشبختانه جزء آدمهای خوش شانسی هستم که تا کنون خوب زندگی کرده ام.
* کار با کدامیک از موسیقیدانان ایرانی را دوست داشتید ؟
- یکی از بهترین خاطره های من اجرای مشترکی بود که با آقای شهرام ناظری در سالن بزرگ میلاد داشتم. بسیار تعجب کردم وقتی دیدم که یک هنرمند موسیقی ایرانی و سنتی با قواعد موسیقی کلاسیک و سبک اجرای آن آشنا است و به راحتی از پس اجرایی به آن بزرگی برآمده است.
* چطور شد سراغ سمفونی "رسول عشق و امید" رفتید؟
- من یک ایرانی هستم و از بچگی در فرهنگ عاشورایی با دسته های عزاداری امام حسین بزرگ شده ام و در عین حال از همان ابتدا نیز به موسیقی زورخانه ای و موسیقی مذهبی که در کلیسا نواخته می شد علاقه نشان می دادم. به خوبی به یاد دارم زمانی که خیلی بچه بودم به زورخانه می رفتم و داستان های شاهنامه با موسیقی رزمی که خاص این مکان است را از زبان ورزشکاران زورخانه ای می شنیدم و از همان دوران کودکی داستان رستم و سهراب را با جان و دل گوش می دادم و درست به همین دلیل بود که وقتی تحصیلات آکادمیک خود در وین را به پایان رساندم داستان این پدر و پسر شاهنامه ای را به عنوان تز پایان نامه در رشته آهنگسازی نوشتم و به این ترتیب بود که اپرای رستم و سهراب را رهبری کردم.
زمانی که می خواستم سمفونی "رسول عشق و امید" را بنویسم با موسیقی مذهبی و البته آئینی از نزدیک آشنا بودم چرا که هم ایرانی بودم و در این فرهنگ بزرگ شدم و دوم اینکه به این نوع موسیقی از ابتدا علاقه داشتم و برای من غریبه نبود بنابراین نوشتن و اجرای این سمفونی فرصت خوبی بود تا موسیقی مذهبی را به نحو درست به کار گیرم و خوشبختانه از نتیجه کار هم بسیار راضی بودم.
*نکته قابل توجه نوشتن و اجرای سمفونی "رسول عشق و امید" توسط یک موزیسین غیر مسلمان بود، اینطور نیست؟
-اصولا فلسفه وجودی ادیان را از یکدیگر جدا نمی بینم چراکه معتقدم اصل و ریشه درخت آفرینش خداوند واحد است و همه رسولان شاخه های این درخت محسوب می شوند و به عبارت بهتر همه آنها زبان خداوند هستند از همین رو گفتگوی ادیان برای من از اهمیت بالایی برخورداراست به همین دلیل هیچ اختلافی بین ادیان نبوده و نیست و همه حرفها و اهداف ادیان یکی است. به نظرمن زندگی را باید از بالا نگاه کرد که اگر اینگونه باشد دیگر اختلاف ادیان معنا ندارد به همین دلیل بود که تصمیم گرفتم سمفونی "رسول عشق و امید" که روایتی از همه ادیان است را بنویسم و رهبری کنم البته خیلی ها تعجب کردند و من هم در مقابل از تعجب آنها متعجب می شدم .
*بزرگترین تفریح شما چیست؟
- اغلب لحظات من به تنهایی و با موسیقی می گذرد در واقع بزرگترین تفریح من همین تنهایی با ساز و موسیقی است.
*هنوز هم را با همان لذت گذشته موسیقی گوش می دهید؟
-غیر از مسائل آموزشی و یا تمرین ارکستر به هیچ عنوان موسیقی گوش نمی دهم مثلا در منزل یا ماشین تحمل شنیدن موسیقی را ندارم چون گوش دادن موسیقی تمرکز می خواهد نمی توان موزیک گوش داد و رانندگی کرد و یا با دیگری حرف زد.
* فرزندانتان هم موسیقی خوانده اند؟
- پسر بزرگم می خواست موزیسین بشود ولی کارگردان سینما شد و درحال حاضر هم در آمریکا زندگی می کند، پسرسیزده ساله ام هم ویولن خوب می نوازد و در توانسته مقام دوم مسابقه بین المللی جوانان در مسکو را کسب کند و الان هم در وین تحصیل می کند دختر کوچکم هم پیانیست است ولی دوست دارد هنرپیشه شود.
*اگر به عقب برگردید باز هم موسیقی را انتحاب می کنید؟
- حتما چون به چیزی غیر از موسیقی فکر نمی کنم.
نظر شما