پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۳ فروردین ۱۳۸۷، ۱۵:۰۳

/نگاهی به فیلم "یکی از ..."/

زندگی در سایه مرگ

زندگی در سایه مرگ

تله فیلم "یکی از همین روزها" به کارگردانی راما قویدل توانسته تم شعاری زندگی در سایه مرگ را در لایه های کار به گونه ای وارد کند که وجوه دراماتیک کار جذابیتی خاص پیدا کنند.

به گزارش خبرنگار مهر، فیلم "یکی از همین روزها" نگاهی خاص دارد به سرگشتگی های بشر در دنیای مدرن امروز؛ دنیایی که در آن زندگی و مرگ زیر سایه روزمرگی رنگ باخته و تنها یک تلنگر می تواند این رابطه از هم گسسته را بازسازی کرده و اهمیت زندگی در سایه مرگ را جلوه گر شود.

فیلم به نوعی ارتباط با عالم ماورا را به واسطه طراحی یک خواب و رویا که بدل به رویای صادقه می شود، امکان‌پذیر کرده و در روند دراماتیک قصه جای می دهد به طوریکه گره اصلی ماجرا به واسطه ارتباط با ماورا باز می شود و جاری بودن این ارتباط در مناسبات روزمره را یادآوری می کند.

محور اصلی فیلم زندگی مهندسی جوان به نام پوریا (نیما رئیسی) است که در آستانه ازدواج با دختری ثروتمند به نام ندا (شبنم قلی‌خانی) قرار دارد و ... اختلاف طبقاتی از موقعیت های آشناست که برای ایجاد تضاد و تقابل در نظر گرفته شده است. جرقه اولیه برای گرایش پوریا به جهش طبقاتی، با یک اتفاق ساده در مهمانی روشن می شود و از این به بعد است که او شروع می کند به دو پله یکی کردن؛ برای بالا کشیدن خود و ... از وجهی دیگر غرق شدن در مناسبات مالی که از جنس او نیست.

قصه به گونه ای طراحی شده که همزمان با این حرکت، یک نیروی خلاف جهت هم به پوریا وارد می شود آنهم از طریق خواب هایی تکرارشونده؛ خوابی درباره مرگ و ساعتی که زمانی بخصوص را نشان می دهد. به این ترتیب حرکت بر مسیری که با روحیات پوریا تناسب ندارد از یک طرف و موتیف خوابهای او از طرفی دیگر، شرایط بحران ساز را برای او فراهم می کنند.

در واقع این تصمیم گیری او در انتخاب هایش است که می تواند کلاف سردرگم موقعیت را برایش تنگتر یا بازتر کند، بخصوص که در فیلم به این وجه تأکید می شود که جنس پوریا با آدمهای اطرافش فرق دارد و همین تفاوت است که مورد توجه نامزدش قرار گرفته است. جایی که برادر ندا (علی دهکردی) به پوریا می گوید (اون یه جور دیگه تو رو دوست داره!)

این یک جور دیگر، در واقع کلیدی از پیش تعیین شده در تعریف و طراحی شخصیت پوریا است که بنا بر آن نهاده شده و در واقع با تکیه بر این وجه است که نویسندگان و فیلمساز او را در موقعیت ویژه خاص شدن به واسطه دیدن رویای صادقه قرار می دهند. وجهی که در میانه فیلم هم بر آن صحه گذاشته می شود، هنگامی که شکیبا (پرویز پورحسینی) واقعی بودن خواب او را باور نمی کند ولی کمی بعد رویای پوریا را به عنوان رویای یک آدم غیرمعمولی می پذیرد.

فیلم در کنار این دو نیروی طراحی شده برای قرار دادن قهرمان قصه در منگنه و فشار، نیاز به طراحی یک طرح و توطئه برای پیوند و دراماتیزه شدن آنها دارد. طرح و توطئه ای که بسیار مدیون چگونگی این چیدمان است و در تله فیلم "یکی از همین ..." نمودی مناسب پیدا کرده است.

فیلم از جهت طراحی و ساخت و پرداخت روابط چندگانه در کار برج سازی و درگیر کردن شخصیت ها به این مشغولیت، می تواند از نمونه های موفق محسوب شود. بخصوص وقتی این نکته را مورد توجه قرار دهیم که این وجه بیشتر به مثابه رویه شکلاتی عمل می کند که مغز آن مفهوم شعاری (بازگشت به خصلت های فطری بشر و زندگی زیر سایه مرگ) است.

بخصوص اینکه ضرب الاجل پوریا برای گرفتن موافقت صاحب پارکینگ طبقاتی (شکیبا) و درگیری با شهرداری و ...، تلنگری هم به بازپرداخت دین به یک بچه صغیر می زند و این وجه را هم مورد توجه قرار می دهد که آنچه در این میان از ذهن همه معامله گران پاک شده، چیزی است که در قبال ساخت پارکینگ طبقاتی از دست می رود!

درگیر شدن پوریا در مناسبات کاری برج سازی که از جنس او نیست، با مولفه هایی خاص هم برجسته شده که از آن جمله می توان به کارکرد آسانسور اشاره کرد. او مرتب در حال سوار یا پیاده شدن به آسانسور است که تأکید بر موقعیت معلق و پا در هوای او در مناسبات زندگی دارد و حتی در یک سکانس هم در آن گیر می افتد. مولفه ای که هم کاربرد مفهومی دارد و هم از نظر عینی جایگاهی واقعگرا در این روند دارد.

فیلم در بخش ابتدایی که باید تور خود را پهن کند، موفق عمل کرده و می تواند مسئله قهرمانش را به درستی طرح و از مخاطب همراهی بخواهد. اما در بخش میانی که نیاز به حرکت و کندن پوریا از مناسبات روزمره و رفتن در پی کشف راز رویایش وجود دارد، دچار پراکندگی می شود و از چند خط فرعی بهره می برد که می توانست موجز و ظریفتر به آنها پرداخته شود.

حضور صاحب کارگاه نجاری که به نوعی راهنمای پوریا در ارتباط با ماورا و تعبیر خوابش است، طراحی یک پیش داستان ماورایی خاص برای شکیبا و ... برخی از این خطوط هستند که بسط پررنگ آنها، تمرکز بر خط اصلی جستجوی پوریا را کمرنگ کرده است.

هر چند در انتها قرار است رویای صادقه پوریا به مثابه تلنگری هم به خودش و هم به شکیبا تلقی شود و به نوعی کارکردی دوگانه پیدا کند؛ کد دادن به شکیبا برای نزدیک شدن زمان مرگش و روشن کردن تکلیف زمین بچه صغیر و همینطور یادآوری به پوریا که قدر زندگی در زمان حال را بداند اما مرگ را در پس ذهن خود همواره حاضر و ناظر بداند.  

فیلم تلویزیونی "یکی از همین روزها" به کارگردانی راما قویدل با بازی نیما رئیسی، شبنم قلی خانی، پرویز پورحسینی و علی دهکردی جمعه دوم فروردین ساعت 30/13 از شبکه تهران پخش شد.

کد خبر 656817

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha