پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۳ فروردین ۱۳۸۷، ۱۵:۳۳

نگاهی به فیلم "فهرست آرزوها" /

"مرگ" بهانه نزدیکی آدمها

"مرگ" بهانه نزدیکی آدمها

فیلم خارجی "فهرست آرزوها" به کارگردانی راب راینر می تواند با نزدیک شدن به مقطع مرگ های از پیش تعیین شده، به ستایش زندگی بپردازد و از ورای آن مرگ را هم واجد امتیازی خاص برای نزدیکی آدمها کند.

به گزارش خبرنگار مهر، "فهرست آرزوها" از آن دسته فیلم هایی است که تلاش می کنند تلخی و کراهت مرگ های از پیش تعیین شده را با چاشنی زندگی و نوستالژی گذشته، کمرنگ کرده و در نهایت تصویری زیبا از مرگ در انتهای زندگی ارائه دهد که انتخابگری بشر در آن حرف اول را می زند.

محوریت فیلم بر همجواری اجباری دو بیمار مبتلا به سرطان در ماههای پایانی عمر بنا شده که برای برجسته کردن این همراهی، تضادهای آنان در وجوه مختلف برجسته شده است. البته طنز ظریف فیلم هم کمک می کند که این طراحی اولیه به گونه ای همدلی مخاطب را جلب کرده و تصویری شیرین از روزهای به ظاهر تلخ پایان عمر ارائه دهد.

این تضاد حتی در انتخاب بازیگران فیلم هم لحاظ شده که جک نیکلسن را به عنوان غول بازیگری سینمای آمریکا در مقابل مورگان فریمن؛ نماد بازیگران سیاه پوست قرار می دهد. همجواری اجباری این دو بیمار مبتلا به سرطان، به این دلیل می تواند تضاد را بدل به همراهی نمادین کند که در شخصیت پردازی هم بر این وجه به گونه ای ظریف تأکید شده است.

ادوارد (جک نیکلسن) یک مرد ثروتمند است که مجبور می شود در بیمارستان خودش بستری شود و کارتر (مورگان فریمن) را به عنوان هم اتاقی اجباری خود بپذیرد، چون همیشه این شعار تبلیغاتی را درباره بیمارستانش گفته که به دو بیمار در هر اتاق سرویس مناسب می دهد. به این ترتیب خاص بودن و فاصله همیشگی ادوارد از مردمان اطرافش به این طریق شکسته می شود.

همراهی که ابتدا هیچ کدام از آن استقبال نمی کنند و دیالوگی جالب را بر زبان می آوردند؛ ادوارد (این دیگه کیه؟)، کارتر (خودت دیگه کی هستی؟). این استقبال سرد آغازین و کنشمندی ادوارد در مقابل آرامش کارتر، به گونه ای فاصله بین آنها را برجسته می کند. بخصوص که در این بخش مورد توجه بودن بیشتر ادوارد به واسطه امکاناتی که در اختیارش قرار می گیرد، خواسته های جورواجور، سر زدن مداوم پزشک به او، ... و البته نداشتن خانواده ای که به عیادتش بیایند؛ در مقابل تک افتادگی و سکوت کارتر و در عین حال عیادت مداوم افراد خانواده اش قرار می گیرد.

اینجاست که به نظر می آید این دو به مثابه آدمهایی از دو سیاره متفاوت، وجه اشتراکی برای همراهی و همدلی ندارند ولی پرداخت فیلم خلاف این را ثابت کرده و این وجه را برجسته می کند که دورترین انسان ها هم می توانند به واسطه پاسخ دادن به نیازهای درونی دیگری، همراهی با یکدیگر را به مثابه یک نسخه کاربردی به کار بندند.

صحنه هایی که تشدید بیماری ادوارد و کارتر را در حضور دیگری برجسته می کند، از مواردی که به ایجاد پل ارتباطی بین آنها کمک کرده و به برقراری دیالوگ بین آنها می انجامد. اینجاست که جهانی بینی هر یک درباره زندگی، مرگ، خانواده، ازدواج و ... طرح شده و از خلال این گفتگوها همراهی و درمان بیش از همه شامل حال ادوارد می شود که از تنهایی درونی رنج می برد.

درونگرایی که برای شخصیت کارتر طراحی شده این امکان را فراهم می کند که او به توصیه استاد فلسفه دانشگاهش پناه برده و فهرستی از آرزوهای تحقق نیافته خود تهیه کند تا به آرامش برسد، بدون آنکه از این ماجرا حرفی به ادوارد بزند. به این ترتیب در ادامه برونگرایی و کنشمندی ادوارد نقطه عطفی را در رابطه آنها بنا می گذارد و او بنا به تعریف اولیه شخصیت اش، پیشنهاد می دهد تا این فهرست آرزوها تنها روی صفحات کاغذ نماند و آرزوهایشان را عملی کنند.

رسیدن به چنین نقطه ای شاید در کلام ساده باشد همانطور که در خلاصه یک خطی فیلم هم اشاره می شود (دو مرد مبتلا سرطان با فهرستی از کارهایی که پیش از مرگ باید انجام دهند، از بیمارستان فرار می کنند). اما رسیدن به این همراهی نمادین نیاز به چیدمانی دارد که آنطور که به نظر می آید سهل و ممتنع نیست و پرداختی خاص می طلبد.

ضرب الاجل چند ماه پایانی سال به نوعی این امتیاز را هم به همراهی ادوارد و کارتر می دهد که فراتر از تعاریف اولیه شخصیتی خود حرکت کنند و به گفته دیگر شفاف باشند. این شفافیت همه جلوه تازه ای به همراهی آنها می دهد و هم می تواند برای مخاطب به مثابه نوعی کالبدشکافی شخصیت ها و دیدن بی واسطه آرزوها، حسرت ها، شادی ها و ناکامی های دو مرد در آستانه مرگ تلقی شود.

سقوط آزاد، اتوموبیل رانی، شکار و ... شاید بخشی از آرزوهای فروخورده این دو پیرمرد باشد که تلخی زهر سراشیبی به سوی مرگ را تلطیف می کند، اما آنچه هر دو بیش از هر چیز به آن نیاز دارند و به اهمیت آن پی می برند؛ همراهی صمیمانه است که همان شفاف شدن این دوره خاص وارد رابطه شان کرده است. در غیر اینصورت همراهی تضادگون آنها نمی توانست به چنین همدلی بیانجامد.

"فهرست آرزوها" فیلمی است که می تواند با زاویه نگاهی که برای نزدیک شدن به مقطع مرگ های از پیش تعیین شده انتخاب کرده و همچنین کاربرد ظریف طنز بخصوص در دیالوگ ها و رابطه دو قهرمان خود، به ستایش زندگی بپردازد و از ورای این ستایش، مرگ را هم واجد امتیازی خاص برای نزدیکی آدمها و شفاف شدن آنها کند.

فیلم سینمایی "فهرست آرزوها" به کارگردانی راب راینر با بازی جک نیکلسن، مورگان فریمن، شان هیز و بورلی تاد جمعه دوم فروردین ساعت 16 از شبکه اول سیما پخش شد.

کد خبر 656818

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha