وی داروسازی و عرفان را از شیخ مجدالدین بغدادی فرا گرفت و به درمان بیماران از طریق گیاهان مشغول بود تا زمانی که انقلاب روحی در او ایجاد شد و به خدمت شیخ الشیوخ عارف رکن الدین اکاف که در آن زمان عارف معروفی بود رفت و توبه کرد و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد و مقام وی به حدی رسید که مولانا درباره عطار می گوید : هفت شهر عشق را عطار گشت /ما هنوز اندر پی یک کوچه ایم.
سخن عطار ساده و گیراست و او برای بیان مقاصد عرفانی خود بهترین راه را انتخاب کرده است و اگرچه در ظاهر کلام و سخن آن وسعت اطلاع و استحکام آثار سخن استادانی چون سنایی نیست ولی گفتار ساده وی که از سوختگی دل او بر می آید موجب جذب خواننده می شود.
آثار منظوم وی شامل منطق الطیر، مصیبت نامه، الهی نامه، اسرارنامه، مختارنامه، خسرونامه، دیوان قصاید و غزلیات و تذکرة الاولیا از آثار منثور وی است.
یک عطارشناس آلمانی درباره عطار می گوید: عطار در اشعار خود از اشکال معمولی پیروی نکرده و شعر گفتن او برای جلب عنایت بزرگان نبوده است. البته میل به ساده گفتن و حکایت و نقل قصه ها از انگیزه هایی است که عطار را به سرودن اشعار واداشته است و البته وی می خواسته با سرودن اشعار خود را از التهاب درونی رهایی بخشد.
به گفته هلموت ریتر، عطار از هنر شاعران درباری و قصیده سرا دوری می گزیند و در نظر او قصاید ستایشگر دیگر حرمتی ندارند و به طور کلی منسوخ شده اند.
همچنین یک محقق زمان معاصر معتقد است، دنیای فکر عطار آنقدر وسیع است که حکمت سخنانش وزن شعری او را تحت الشعاع قرار داده است.
یک استاد دانشگاه درباره عطار می گوید: وزن شعری عطار تحت تاثیر نگاه حکمت آموز اوست و در یک نگاه دیگر صورت زیبای شعری او سایر ابعاد وجودی شخصیت فرهنگی عطار را تحت تاثیر قرار می دهد و همه این خصلتها یکجا در آثار نفیس او متجلی است.
به گفته دکتر حسین برهانی سیر و سلوک شیخ فرید الدین عطار نیشابوری نشان دهنده علو مرتبه انسان به سوی کمال نیز هست و آنچه بیش از همه از آثار این شاعر مشهود است آن است که این سلوک عرفانی در مرتبه نخست در ادبیات به اصلاح رابطه انسان با جهان خلقت و فضائل دینی و اخلاقی می پردازد.
دکتر عبدالحسین زرین کوب نیز درباره عطار معتقد است: درد کلمه ای است که هرگز از زبان عطار نمی افتد و آن را بارها در دیوان تذکرة الاولیاء و مثنویات خویش بر زبان می آورد یا در زبان شخصیتهای روایت و قصه هایش می گذارد.
این مورخ و اسلام شناس معاصر در کتاب صدای بال سیمرغ می افزاید: "این درد فردی نیست، درد جسمانی هم نیست؛ چیزی روحانی، انسانی و کیهانی است."
زرین کوب در ادامه مقاله اش می آورد: با این درد، چنانچه عطار می گوید، انسان می تواند تن را به جان و جان را به جان جان تبدیل کند.
این محقق در پایان مقاله اش آورده است: عطار بی آنکه قصد تعلیم اخلاقی داشته باشد، می کوشد تا با الزام این نسخه آنچه را اوصاف غیرانسانی است از وجود انسان بزداید و آنچه را اوصاف روحانی است تا حد ممکن برای وی قابل دسترس سازد.
نقل است که عطار در سال 627 هجری قمری در هنگام حمله مغول به ایران توسط یکی از سربازان مغول کشته شد و در آخرین لحظات زندگی خود اینگونه سروده است: در کوی تو رسم سرافرازی این است / مستان ترا کمینه بازی این است / با این همه رتبه هیچ نتوانم گفت / شاید که ترا بنده نوازی این است.
نظر شما