شايد در لحظه اول برخورد با اين پارچه نوشته ها فكر كنيم كه به خاطر تقارن ماه محرم با ايام نوروز اين پارچه نوشته ها در سطح شهر نصب شده اند؛ اما حقيقت چيز ديگري است.
انسان موجود فراموش كاري است. هميشه فراموش مي كند كه هر لحظه و با هر نفسي كه مي كشد به مرگ نزديكتر مي شود. فراموش مي كند جهان با هر زايش مجدد در فصل بهار يك گام ديگر به انتهاي كار خود نزديكتر مي شود. فراموش مي كند كه آخر زمان و لحظه ظهور هر لحظه نزديكتر مي شود. فراموش مي كند كه بايد به فكر راه توشه اي براي آخرت خود باشد. فراموش مي كند ... و فراموش مي كند كه مسلمين و به خصوص شيعيان، ساليان سال است كه منتظر ظهورحضرت صاحب الزمان(ع) و منجي خويش هستند.
اين انتظار خيلي به طول انجاميده است و هر ساله اين عطش روز افزون تر مي شود. اما بايد به ياد آورد اين انتظار را پاياني است. هم چون بهار كه پاياني بر زمستان است. اما بهار به همراه تمام زيبايي هاي خود مژده اي بس زيباتر نيز به همراه خود دارد: اگرچه ما به دليل مشيت الهي، زمان ظهور آقا را نمي دانيم، اما آغاز هر سال نويي اين نويد را در خود دارد كه ما يك سال ديگر به زمان ظهور نزديكتر شده ايم و اين مرهمي بر دل مشتاقان ظهورولي عصر(عج) و دليلي براي شادماني در عيد نوروز است.
بايد به ايده اين چنين فردي كه آگاهانه چنين جمله اي را براي سال نو برگزيد، تبريك گفت و هم چنين بايد به سازمان فرهنگي و هنري شهرداري نيز تبريك گفت كه با اين حركت، به تفكرات جديد كه از ذهني آگاه، معتقد و مبتكر نشات گرفته است اجازه ظهور داده اند.
جامعه امروز ما نياز مبرمي به اين گونه تفكرات دارد. تفكراتي كه بتواند مفاهيم مذهبي را در قالبي نو به نسل جوان و تشنه جامعه عرضه كند.
نظر شما