به گزارش خبرنگار مهر، عصر امروز در دومین روز از همایش «علوم انسانی و چالش اشتغال» که در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد، دکتر محمد علی اکبری،عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی در مورد «نقش دانش تاریخ در برنامه ریزی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی» سخنرانی کرد.
دکتر اکبری در آغاز به علم تاریخ اشاره کرد و گفت: بارها و بارها این عبارت را شنیدهایم که تاریخ مادر همه علوم است. از این نظر شعب مختلف علوم فرزندانی را میمانند که از دامن این مادر تاریخ برخاستهاند و نسب به آن میبرند. بدین ترتیب به نظر میرسد که نیازی به اثبات رابطه و نسبت میان تاریخ و برنامهریزی در جوامع انسانی نباشد.
وی تاکید کرد: اگرچه در بسیاری از حوزههای علمی آنچنان فاصلهای میان این مادر و فرزندانش واقع شد که گویا از اساس میان آنان آشنایی و نسبتی نبوده است. با این همه، سر آن نداریم که در این مجال فرصت را صرف اثبات رابطه و نسبت دانش تاریخ و برنامهریزی اجتماعی کنیم. زیرا اولا صرف اثبات وجود رابطه و نسبتی میان این دو دردی را درمان نمیکند و گره از مشکلی جدی نمیگشاید و ثانیا اتخاذ استراتژی دفاعی است که چندان با طبع تاریخپژوهی صاحب این سخن سازگاری ندارد.
دکتر اکبری گفت: در مقابل آنچه بسیار ضروریتر مینماید، پرداختن به این پرسش است که دانش تاریخ به چه کار برنامهریزان میآید و چگونه میتواند باری از دوش آنان را بردارد و گرهی از مشکل آنان را بگشاید؟ برای پاسخ گفتن به این پرسش، به جای رفتن به سراغ دانش تاریخ، مستقیما کار را با واکاوی در موضوع برنامهریزی و سیاستگذاری آغاز می کنم و سپس از نیاز یا نیازهایی که دانش تاریخ میتواند رافع آن باشد سخن به میان آورم.
دکتر اکبری در ادامه به مفهوم برنامه ریزی پرداخت و گفت: هنگامی از برنامهریزی سخن میگوییم که ایجاد و تغییری آگاهانه در تحول موضوع را مطابق خواست و الگوی ذهنی برنامهریزان را مد نظر داشته باشیم. برنامهریزی مشخصا یک فرایند تصمیمگیری است.
وی گفت: البته هر نوع تصمیمگیری را نمیتوان برنامهریزی به حساب آورد. از این رو متخصصان این حوزه معتقدند که برنامهریزی به فرایندی اطلاق میشود شامل اتخاذ ارزیابی مجموعهای از تصمیمات مربوط به یکدیگر، قبل از اجرای آنها، با توجه به این باور که بدون اقدام عملی، احتمال وقوع وضعیت مطلوب در آینده وجود ندارد و چنانچه اقدام شود احتمال رسیدن به نتایج مورد نظر افزایش مییابد.
دکتر اکبری تاکید کرد: به بیان دقیقتر برنامهریزی کوششی نظام یافته است تا بدان وسیله به هدفهای کلی مشخصی دست یافت. این امر مستلزم ایجاد سازمانها و فرایندهای مناسب برنامهریزی از جمله تهیه، اجرا، ارزشیابی و اصلاح برنامهها است.
وی سپس به مراحل برنامه ریزی اشاره کرد و گفت: میتوان گفت برنامهریزی شامل شش مرحلهی اساسی است: نخست تجزیه و تحلیل روندهای گذشته؛ دوم شناخت روابط و همبستگی میان متغیرها؛ سوم گزینش هدفها. (آرمانی، کلی و کمی(؛ چهارم تعیین راهبردها، سیاستها و خطمشیهای اجرایی؛ پنجم تدارک یک چارچوب نهادی برای اجرا و در نهایت نظارت و اجرای برنامهها و ارزشیابی عملکردها.
وی سپس با توجه به مراحل شش گانه برنامه ریز، به همکاری دانش تاریخ و برنامه ریزی پرداخت و گفت: می توان در دو بند یکم و سوم جایگاه روشنی برای دانش تاریخ قائل شد. خصوصا به نظر میرسد شناخت روندهای گذشته اساسا مسئلهای مقولهای تاریخی است و اگر برنامهریزان خود بدان دستیازیدهاند فیالواقع کار تاریخی کردهاند.
وی تاکید کرد: بنابراین دانش تاریخ با بدست دادن تصویری از روندهای گذشته حضوری مستقیم در فرایند برنامهریزی خواهد داشت. بعلاوه در حوزهی گزینش هدفها خصوصا اهداف آرمانی، شناخت تاریخی میتواند زیرساخت گزینش هدفهای علمی و دقیقی را فراهم آورد.
دکتر اکبری گفت: مسئله بسیار مهمی که با پذیرش این تکلیف پیشروی مورخان قرار میگیرد را میتوان اینطور بیان کرد که آنان برای ایفای تکلیف جدیدشان چه نوع قابلیتها و آمادگیهای نظری و روشی را میبایست فراهم آورند؟ بهنظر میرسد که تاریخنگاری کلاسیک و سنتهای تاریخپژوهی رایج، از قابلیتهای کافی برای پاسخگویی به این تکلیف جدید برخوردار نیستند و چنانچه قادر به پاسخگویی به تکایف نباشند، لاجرم بر کنار میمانند، همچنانکه تا به حال نیز چنین بوده است.
وی در پایان گفت: تحول در نگرشها و روشها به نحوی که بتواند مورخان را در زمینهی دستیابی به دادههای تاریخی مورد نیاز در امر برنامهریزی یاری رساند، امری اجتناب ناپذیر مینماید.
نظر شما