پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۱۰ خرداد ۱۳۸۷، ۱۳:۲۶

دکتر ارشاد در گفتگو با مهر:

جامعه‌شناسی هنر و فلسفه هنر قابل تفکیک نیستند

جامعه‌شناسی هنر و فلسفه هنر قابل تفکیک نیستند

استاد جامعه‌شناسی دانشگاه چمران معتقد است جامعه‌شناسی هنر در نهایت از فلسفه هنر قابل تفکیک نیست.

دکتر فرهنگ ارشاد استاد جامعه‌شناسی دانشگاه چمران در گفتگو با مهر در پاسخ به این پرسش که آیا می‌توان میان جامعه‌شناسی، هنر و فلسفه نسبتی برقرار کرد گفت:  بله، می‌توان از ریشه‌های کهن جامعه‌شناسی و فلسفه هنر سخن گفت. به‌گونه‌ای که بسیاری از ریشه‌های امروزین فلسفه و جامعه‌شناسی هنر را می‌توان در آثار حافظ و مولانا دید. بنابراین ممکن است با این لفظ در آثار کهن چیزی نداشته باشیم، اما بحث جامعه‌شناسی هنر از دیرباز وجود داشته، چه در متون ادبی و چه حتی در سفرنامه‌ها.

وی در ادامه با اشاره به اینکه برای روشن شدن رابطه فلسفه و جامعه‌شناسی هنر، می‌توانیم نگاهی گذرا به فلسفه علم داشته باشیم گفت : از آنجا که جامعه‌شناسی هنر یک علم است و از آنجا که هر علمی متکی به مبادی و مبانی فلسفی است، به این معنا جامعه‌شناسی هنر نیز متکی به فلسفه است. مثلاً اگوست کنت یک کار متعارض کرد، او از یکسو بر مثبت‌گرایی تأکید و از سوی دیگر خود یک فیلسوف بود. اگوست کنت، بر خلاف مارکس، دورکیم و وبر که مبانی جامعه‌شناسی را پی ریزی کردند، در جامعه‌شناسی تنها یک روش را مطرح کرد.

دکتر ارشاد با اشاره به این نکته که علم از فلسفه جدا نیست و این امر در مورد جامعه شناسی هنر نیز صادق است گفت : اگر تلاش فلسفه را در جهت تشخیص حقیقت وجودی انسان بدانیم، پرسش این است که جامعه‌شناسی هنر در کشف، شناخت و بیان حقیقت چه سهمی می تواند داشته باشد. فیلیسین شاله، شناخت را در سه وادی در هم تنیده مورد بحث قرار می دهد که برای تحلیل آنها را از یکدیگر جدا می‌کند: شناخت فلسفی، شناخت علمی و شناخت هنری. این بحث فیلیسین شاله که این سه را از یکدیگر جدا می‌کند، کاملاً علمی است. یعنی او فلسفه علم را بیان می‌کند.

وی همچنین در ادامه اظهار داشت: بنابراین اگر فلسفیدن را در نظر آوریم، نتیجه می‌گیریم که هر کس که با شناخت حقیقت در ارتباط است، به شناخت فلسفی روی می آورد. اما جامعه شناسی هنر به چه مسائلی می پردازد؟ اگر کمی باز به تاریخ بنگریم، در می‌یابیم که افلاطون هنر را برای هنر دوست داشت، این مباحث البته همه ذیل فلسفه جامعه شناسی هنر مورد بحث قرار می گیرد. اما امروز هنر برای هنر دیگر مطرح نیست. وقتی می‌گوییم هنر یک فرآورده جمعی و اجتماعی است، روی فلسفه جامعه‌شناسی هنر انگشت می گذاریم.

دکتر ارشاد به شعر حافظ اشاره کرد که با وجود وابستگی عمیق به شرایط اجتماعی خود، همچنان با مخاطبی از عصر حاضر ارتباط برقرار می‌کند، به‌گونه ‌ای که با این مخاطب گفتگو می کند و مثلاً می‌توان در یک شعر او راه تفسیر متن را که در عصر ما دریدا، لیوتار و بودریار و متفکران پساتجددخواهی از آن سخن می گویند، بازشناسی کرد. این است که حافظ به عنوان یک انسان و موجود اجتماعی از شرایط اجتماعی خود سخن می‌گوید.

وی در پاسخ به این پرسش که تا قبل از عصر مدرن و سیطره اندیشه‌های پوزیتویستی، معمولاً سخن از ذات هنر و ارتباط آن با حقیقت لامکانی و لازمانی گفته می‌شد تصریح کرد: نمی توان بعد جغرافیایی را از بعد تاریخی جدا کرد و اساساً میان این دو ارتباط دیالکتیک وجود دارد و ارتباط تنگاتنگی میان جامعه شناسی هنر با تاریخ و جغرافیا وجود دارد. مثلاً عبیدزاکانی با طنز و سخنش به شرایط اجتماعی و جغرافیایی زمان خودش پاسخ می‌گوید.

وی افزود: یعنی در عین حال که عبیدزاکانی در ایران است و فارسی زبان و هنر شاعری نیز دارد، اما از کل شرایط اجتماعی و تاریخی زمان خود سخن می گوید. به نظر من هنر یک کارکرد و دستاوردی دارد که مسلماً تحت تأثیر شرایط تاریخی و فضای چند بعدی خود است که جغرافیا هم یک گوشه از آن است. بنابراین نمی توان از نفوذ اجتناب ناپذیر تاریخ سخن نگفت.

وی در پاسخ به این پرسش که اگر بپذیریم هنر نقش اجتماعی دارد، آیا می توان گفت فلسفه به این جامعه شناسی هنر به مثابه بررسی نقش مایه های هنر در جامعه قوام معرفتی بدهد، اظهار داشت: معتقدم که هنر باید یک کارکرد اجتماعی داشته باشد. در هر صورت از آنجا که هنر یک دستاورد اجتماعی است، یک کارکرد اجتماعی نیز دارد .

ارشاد گفت: مثلا داستان چرم ساغری بالزاک، خیلی بیشتر شرایط اجتماعی و تاریخی زمان او را از کتابهای تاریخی که با استناد تاریخی نوشته شده است، نشان دهد. همچنین است داستانهای عبیدزاکانی که به‌خوبی نشانگر شرایط اجتماعی است و تلنگر آگاهی به پژوهشگر می دهد. بنابراین حتماً هنر کارکرد اجتماعی دارد. همچنین تأثیر و تأثر جغرافیایی و تاریخی و حقایق اجتماعی در آثار هنری تردیدناپذیر است. هنر را از فضای اجتماعی نمی‌توان جدا کرد.

وی در این مورد که اگر بخواهیم از منظر فلسفه اجتماعی هنر به موضوع بنگریم چه نتیجه ای عایدمان می‌شود گفت:  آگوست کنت می‌گوید شناختن برای دانستن و دانستن برای عمل کردن. هر آگاهی که ما پیدا کنیم در عمل ما بازتاب می‌یابد. بنابراین هر آگاهی هنری که ما می یابیم، مثل آگاهی علمی و آگاهی فلسفی در عمل ما بازتاب می یابد. مثلاً بنیامین به زیبایی هنر، فلسفه و علم را دوشادوش و آمیخته با هم مورد بررسی قرار می دهد.

وی افزود: بنابراین مجموعه آگاهی و شناخت ما به گونه ای از عمل ما جهت و حمایت می کند. نکته دیگر اینکه همانطور که هابرماس متذکر می شود، نباید علم را محدود به علم پوزیتویستی کرد، بلکه در کنار علم پوزیتویستی، هرمنوتیک و دانش تفسیری و نظریه انتقادی نیز علم هستند. بنابراین مرز جدایی دقیق میان علم و فلسفه نمی توان تشخیص داد. بنابراین نمی توان به دقت گفت که تفسیر کار فلسفه و تبیین کار علم است. بلکه این دو در هم آمیخته اند. علم اساسا یک رابطه اجتماعی و عمل است. 

دکتر ارشاد در پایان با اشاره به اینکه از نگاه من جامعه شناسی فلسفه هنر نه این که کاملا قابل فهم نباشد، بلکه جامعه شناسی هنر نهایتا با فلسفه هنر تفاوت زیادی ندارد گفت : اما اگر فلسفه هنر را به عنوان یک کنش ارتباطی بدانیم، در آن صورت فلسفه جامعه شناسی هنر می تواند معنا داشته باشد، یعنی فلسفه جامعه شناسی هنر برای من امری با معناتر است، بدین معنا که جامعه شناسی هنر به عنوان یک مبحث علمی است، و فلسفه جامعه شناسی هنر، از بنیادهای این علم سخن می‌گوید.

کد خبر 688912

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha