رویکردهای مختلفی برای مطالعات دینی مورد استفاده قرار می گیرند این روشها علم تفسیر کتاب مقدس یا الگوهای تفسیری که ساختاری را برای تحلیل پدیده دینی محسوب می شوند.
پدیدارشناسی بانفوذترین رویکرد به مطالعه دین در قرن بیستم است. این عبارت برای نخستین بار در کتاب آموزشی روایات دینی در سال 1887 مورد استفاده قرار گرفت.
این پدیدارشناسی ویژگیهای قابل مشاهده دین را چون طبیعت شناس یا حشره شناس فهرست بندی کرده بود.
پدیدارشناسی در بخشی تحت تأثیر ادموند هوسرل فیلسوف آلمانی (1938-1859) قرار گرفته و به شیوه ای اطلاق می شد که پیچیده تر از شیوه پیش و مدعی توجه بیشتری بود.
هوسرل استدلال کرد که بنیاد معرفت خودآگاه است. وی این امر را به رسمیت می شناخت که اعتقادات و تفاسیر اولیه تفکر فرد را به طور ناخودآگاه تحت تأثیر قرار دهند.
شیوه پدیدار شناسی هوسرل به دنبال طبقه بندی تمام این پیش فرضها و تفاسیر بود. وی واژه " پندار روشن" را برای توصیف توانایی مشاهده بدون اعتقادات و تفاسیر اولیه که بر درک فردی تأثیر می گذارد مورد استفاده قرار داد.
در میان دیگر اندیشه های مفهومی وی می توان به جدا کردن پرسشهای روشناختی و مشاهده پدیده ها اشاره کرد. به طوری که وی به دنبال جایگزین کردن فلسفه بر پایه علمی و توصیفی بود.
اغلب پدیدار شناسان از این حقیقت مطلع هستند که درک هیچگاه مطلق و کامل صورت نمی گیرد. با جدا کردن موضوعات روش شناختی ، پدیدار شناسان مطالعات دینی را از الهیات جدا کرده اند.
کارکردگرایی در بحث مطالعات دینی تحلیل ادیان و پیروان جوامع مختلف با استفاده از ابزارهای پدیده دینی خاص برای تفسیر ساختار و اعتقادات جوامع دینی است.
یکی از بزرگترین انتقاداتی که به کارکردگرایی وارد می شود این است که این شیوه به توضیحات غائی منتهی می شود. نمونه ای از رویکرد کارکردگرا درک محدودیتهای رژیم غذایی است که در اسفار پنجگانه عقد عتیق به عنوان سلامت بودن و حفظ هویت اجتماعی مورد اشاره قرار گرفته است.
نظر شما