پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

۱۲ خرداد ۱۳۸۷، ۱۴:۱۱

مضامین فلسفه ذهن(11)

نزدیکی کیفیات ذهنی و مادی در دوآلیسم غیردکارتی

نزدیکی کیفیات ذهنی و مادی در دوآلیسم غیردکارتی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: دوآلیسم دکارتی تعدادی از اجزا را شامل می‌شود. ابتدا اینکه اذهان و اجسام مادی جواهری متمایز هستند. ثانیاً به صورت علی بر هم تأثیر می‌گذارند. این تعامل البته از هر دو سو است: پدیده‌های ذهنی علت و معلول پدیده‌های مادی هستند. این دو فرض از سوی پاره‌ای متفکران مورد خدشه واقع شده‌اند.

هم‌سان‌گرایان و شبه‌علت‌گرایان منکر این نکته هستند که اذهان با اجسام مادی تعامل دارند. ایده‌آلیستها جوهر مادی را رد می‌کنند و بدین‌گونه منکر تصور تعامل ذهن – بدن می‌شوند. طرفداران متکب پدیدار جانبی نیز جواهر ذهنی را رد می‌کنند اما پدیده‌های ذهنی را به عنوان نتایج از جهت علی ساکن پدیده‌ها که با جواهر مادی در ارتباطند تأیید می‌کنند.

با وجود این، مؤلفۀ سومی هم برای دیدگاه دکارتی موجود است. جواهر ذهنی و مادی با صفات منحصربه‌فردی قابل تمییز هستند. اذهان، جواهر فکری هستند و اجسام جواهر ممتدند. هیچ جسم مادی فکر نمی‌کند و هیچ ذهنی از جهت مکانی امتداد نمی‌یابد. فرض کنید ما جزء اول از دو جزء دوآلیسم را رد می‌کنیم و همچنین منکر جزء سوم می‌شویم. در چنین دیدگاهی اذهان و ابدان به عنوان جواهر متمایزی به حساب می‌آیند که قادرند تعامل علی داشته باشند اما با این همه اذهان کیفیاتی را که دکارت برای اذهان مادی محدود کرده واجدند.

اما چرا شخص باید مجذوب چنین دیدگاهی شود؟ یک دلیل این است که با تصدیق اینکه اذهان می‌توانند به صورت مکانی امتداد یابند این تصور که آنها به صورت علی با اجسام مادی در ارتباطند کمتر رازآمیز است. ما می‌توانیم شروع به فهم این نکته کنیم که با تأمل اولی و دقیقتر به اصولی که ما در جوهرهای متمایز قرار داده‌ایم چه چیز در معرض خطر است؟

به قایقی که از الوارهای چوبی ساخته شده بیندیشید. این قایق چگونه به مجموعۀ الوارها مربوط می‌شود؟ تمایل بر این است که تصور کنیم این قایق در واقع مجموعه‌ای از الوارهاست ( ونه چیز بیشتری). بالاخره این قایق چیزی جز الوارهای آن نیست؛ ارزش این قایق هم به ارزش مجموعه الوارهای آن است و اگر این قایق را بخرید مجموعۀ این الوارها را به دست آورده‌اید. یک تصویر فربه در فلسفه که از ارسطو (384-322 ق.م.) سرچشمه می‌گیرد این تصویر را رد می‌کند. جوهرهای رایج از دیگر جوهرها با توجه به شرایط فردی و مانایشان مشخص می‌شوند.

 این شرایط در واقع به ما می‌گویند که چه چیز به عنوان یک شیء ویژه یا جوهر ویژه به حساب می‌آید و چه تغییراتی را اگر وجود می‌داشت می‌توانست متحمل شود. به مجموعه‌ای از الوارها که قایقی را می‌سازند توجه کنید. فرض کنید الواری را از این مجموعه بر می‌دارید آتشش می‌زنید و با الوار جدیدی جایگزین می‌کنید ( گویی شما دارید قایق را تعمییر می‌کنید). این مجموعه دیگر موجود نیست و با توجه به همان یک الوار موقعیتش از موقعیت مجموعۀ اولی متفاوت است و مجموعۀ جدیدی به حساب می‌آید. هرچند شما آن را تغییر داده‌اید آن را از بین نبرده‌اید. الان تصور کنید که قایق را اوراق می‌کنید و الوارهای آن را برای ساختن یک برج به کار می‌برید [ در اینجا] این مجموعه موجود است اما قایق وجود ندارد.

این خط استدلال نیازمند فهم قیق ویژه‌ای از آنچه یک مجموعه را می‌سازد قلمداد می‌شود. مجموعه‌ها در این معنای دقیق نمی‌توانند در حین آنکه اجزا را به دست می‌آورند آنها را از دست دهند: در واقع یک مجموعه سرجمع اعضایش ( یا شاید سرجمع اعضایش با نسبتی خاص ) هستند. فهم رایج ما از مجموعه‌ها زیاد دقیق نیست. شما می‌توانید به مجموعۀ کارتهای بیسبال یا تمبر خود اضافه کنید یا آن‌ها را با تعدادی دیگر تعویض نمایید و با وجود این مجموعه ثابت باقی می‌ماند. 

ما ممکن است این حقایق را دربارۀ قایق و الوارهای آن نیز تبیین کنیم که این الوارها ان قایق را می‌سازند اما تصریح می‌کنیم که شرط فردی و مانای یک  قایق از شرایط مجموعه‌ای از الوارها متفاوت است. خب این مشکل کوچکی را به‌وجود می¬آورد. اگر یک قایق می‌توانست ماندگار باشد و مجموعۀ الوارها که آن را می‌سازند اینگونه نیست و اگر مجموعه‌ای از الوارها که یک قایق را می‌سازند می‌توانند وجود داشته باشند و قایق وجود نداشته باشد آنگاه یک قایق نمی‌تواند با مجموعه‌ای از الوارها که آن را در زمان مشخصی می‌سازند همسان باشد.

به صورت کلی‌تر هنگامی‌که ب وجود ندارد اگر الف بتواند وجود داشته باشد آنگاه الف و ب نمی‌توانند شیء یکسانی باشند. یک قایق و مجموعۀ الوارها می‌توانند از جهت مکانی و در دوره‌های زمانی متقارن باشند. این قایق در طول آن دوره از مجموعه‌ای الوارها ساخته می‌شود. در واقع در یک زمان مشخص وجود قایق به وجود مجموعه‌ای از الوارها متکی است . با این همه، این امر صرفاً نشان می‌دهد که ترکیب و وابستگی‌های مادی به هویت افزون نمی‌شوند.

کد خبر 693535

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha