باراک اوباما، تقریبا هم زمان با تسلیم نهایی هیلاری کلینتون رقیب دموکرات وی که به سختی حاصل شد در موسسه ایپک(کمیته امور عمومی آمریکا - اسرائیل) منتقدترین لابی صهیونیستی آمریکا سخنرانی کرد که همه را شوکه کرد. اوباما در این سخنرانی هیچ تغییر موضعی از خود نشان نداده بود که حیرت آور به نظر برسد، اما حیرت آور این که همه حیرت کردند.
نکته جالب درباره این سخنرانی که کمتر کسی به آن اهمیت داد سخنرانی هیلاری کلینتون در آن نشست بود که از اوباما ستایش بلند و بالایی کرد و وی را دوستی پایدار برای اسرائیل دانست. درواقع او که برای دستیابی به نمایندگی نیویورک درمجلس سنا، به لابی اسرائیل متوسل شده بود؛دست اوباما را گرفت و به عنوان عضو جدید طایفه هواداران اسرائیل به ایپک معرفی کرد و در اصل به عنوان عضوی قدیمی معرف وی در این باشگاه شد.
در سخنرانی نسبتا جنجال برانگیز باراک چند نکته وجود دارد که باید به آن توجه داشت.
اول اینکه این نخستین تلاش باراک برای مرحله پایانی مبارزات انتخاباتی جهت انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بود که این نامزد سیه چرده، دقیقا آن را از ایپک شروع کرد. این موضوع بسیار مهم است در آمریکای به این بزرگی با آن همه ایالت و نهاد و موسسات و اقلیتهای ریز و درشت، باراک دقیقا اسرائیلی ها و در اصل یهودیان آمریکا را انتخاب می کند و همین نکته حاکی از قدرت این اقلیت است.
نکته دوم، اقدام هیلاری کلینتون در دفاع از اوباما که در مرحله قبلی،وی را آماج اتهامات وحملات کوبنده خود قرار داده بود؛حاکی از آن است که رهبران حزب دموکرات آمریکا برای پیروزی اوباما قصد دارند با همه تلاش و توان به مبارزه با مک کین بپردازند، با وجود آنکه به خوبی می دانند محافظه کاران جدیدی که در حمایت از رژیم اسرائیل گوی سبقت را از پیشینیان خود ربوده اند عضو همین فرقه اند. پس قطعا دموکراتها باید هدایای گرانبهاتری برای نزول خواران صهیونیست داشته باشند.
نکتته بعدی سخنرانی اوباماست چند شاه کلید می توان از این خطابه پر طمطراق استخراج کرد که همگی به اسرائیل مربوط می شود.
فصل تعارفات را فرو می نهیم که تعارفات و مجاملات همواره ثقیل و رکیک بوده اند بود، اما مواضع اهمیت خاص دارند و اینجاست که می توانیم دریابیم هدایای دموکراتها برای صهیونیستهای زیاده خواه چیست. در نخستین سخنرانی ، وی به حمایت قاطع از اسرائیل تاکید کرد و هاآرتص از مهمترین نشریات اسرائیل این اعلام حمایت را تکراری خواند، اما نکته ظریفی که اوباما در این باره به کار بست اندکی تازگی دارد.
او درباره مذاکرات بین سوریه و اسرائیل گفت ما نباید درصدد آن باشیم که به اسرائیلی ها دیکته کنیم چه چیزی برای آنها و منافع امنیتی شان بهتر است. از آنجایی که بوش با طرح نقشه راه حداقل درصدد تحمیل نظرات خود به اسرائیل بر آمد این امتیاز مهمی محسوب می شود. دیگر آن که وی به لزوم تداوم حمایت نظامی آمریکا از اسرائیل تاکید کرد و گفت: ما باید به تعهد کامل خود در قبال روابط دفاعی منحصر به فرد با حمایت نظامی کامل و ادامه همکاری در زمینه برنامه های دفاع موشکی عمل کنیم.
این نکته بسیار مهمی است شکست اسرائیل از حزب الله به دلیل قدرت حملات موشکی جنبش مقاومت لبنان بود؛در واقع اوباما به اسرائیل قول داد که برای تکمیل سیستم دفاع ضد موشک و پدافند موشکی این رژیم، تلاش بایسته ای خواهد کرد و اما ایران که اوباما اندکی در مواضع خود در قابل کشورمان به خاطر خوشنودی اسرائیل تغییراتی ایجاد کرد.
سناتور ایلینویز، خواستار مقابله با برنامه هسته ای صلح آمیز جمهوری اسلامی ایران شد. وی خواستار آن شد که آمریکا از همان نوع دیپلماسی علیه ایران استفاده کند که روزگاری در قبال شوروی سابق به کار می گرفت. وی گفت : دیپلماسی سرسختانه با احتساب فشاری واقعی از طریق تحریمهای شدیدتر و این امر نیازمند فعالیت دیپلماسی آمریکا در قالب سازمان ملل متحد است.
وی درباره تحریمها خواستار اعمال فشار بر کشورهای عرب خلیج فارس به ویژه امارات برای پیوستن فعال به تحریم ایران شد.
سناتور سیه چرده همچنین خواستار کمک اسرائیل به آمریکا برای مقابله با آنچه نفوذ و دخالتهای ایران در عراق خواند، شد. اوباما آشکارا ادعا کرد که ایران بزرگترین تهدید علیه جهان است و بیت المقدس را پایتخت ابدی اسرائیل خواند؛ اوچه امتیاز دیگری می توانست به این رژیم بدهد که نداده است.
جنبش سیاهان آمریکا، به دلیل آنکه نماینده اقلیت بزرگی در آمریکا بود و از نفوذ قابل توجهی برخوردار شد در معرض سرمایه گذاری یهودیان قرار گرفت.
روابط این جنبش و نهادهای تابعه با کنگره جهانی یهود و نهادهای آمریکایی وابسته مثل "بئنای بئرث" و دیگران، نمونه برجسته این روابط است. این را می گویند همکاری اقلیتهای آمریکا برای برخورداری از امتیازاتی مثل "افرماتیواکشن" یا اقدامات اثباتی .
البته گریزی از این واقعیت نیست که جنبش سیاهان گسترده و متنوع است و شاخه ای اسلامی دارد که یکی از همرزمان "مارتین لوتر کینگ" رهبر این جنبش یعنی "الحاج مالکوم ایکس" آن را بنا کرد و هنوز نسبتا قدرتمند و متنفذ است و با برخورداری از کمک کشورهای عربی مثل عربستان سعودی، ارتباطاتی هم با لابی های عربی دارد.
اما بدنه اصلی جنبش سیاهان همواره در کنار حزب دموکرات قرار داشت و با توجه.به تشابه مواضع این جنبش با نهادهای یهودی به ویژه در دهه 1970 میلادی، این دو جریان همکاری گسترده ای با هم داشتند، بنابراین با هم غریبه نیستند.
موضوع بعدی خود حزب دموکرات است که احساس می کند در معرض زیرکی حزب جمهوریخواه قرار گرفته است و محافظه کاران جدید عضو این حزب توانسته اند این حامیان پولدار مبارزات انتخاباتی را رندانه جذب کنند، بنابراین برنامه حزب دموکرات آن است که اسرائیلی های متنفذ را جذب کنند چون عربها چه بخواهند و چه نخواهند مجبورند دنباله روی اوباما باشند و بوش آنقدر بر سر عربها بلا ریخته است که چند قلم بی مهری اوباما آنها را به سجود بت دیگر وادار نخواهد کرد.
اما آخر داستان چیست؟ آخر این داستان این است که اوباما هر قدر هم سیاه باشد، عضو حزب دموکرات آمریکاست ومواضع حزب هم فعلا همان است که یادآوری شد و اگر او به قدرت برسد؛ این نخستین باری است که سیاهی بر کرسی ریاست آمریکا تکیه می زند،بنابراین نه دموکراتها و نه سیاهان و نه هیچ آدم عاقلی در میان این جماعت پیدا نخواهد شد که این فرصت تاریخی را فدای چند شعار تو خالی یا فیگور روشنفکرانه کند. پس داستان روابط آمریکا و اسرائیل همان داستان همیشگی باقی خواهد ماند آنجا آمریکاست و در آن همه چیز را منطق پول و نفوذ و اعتبار رقم می زند، حتی قدرت را!
------------------------------------------
"حیدر سهیلی اصفهانی" کارشناس مسائل خاورمیانه
نظر شما