* مهر : گاهي ديده مي شود از يك اثر چندين ترجمه ارائه مي شود ، براي مثال شما " كمدي الهي " دانته را با اين كه ترجمه اي از آن وجود داشت ، مجددا ترجمه كرديد . دليل اين كار چيست ؟ آيا اشكال خاصي در ترجمه پيشين وجود داشت ؟
مهدوي دامغاني : حتما قبول داريد كه نخستين وظيفه معنوي و اخلاقي براي هر مترجم اين است كه نهايت احترام و ادب و تواضع را نسبت به اثر يك نويسنده يا شاعر بزرگ جهاني ابراز بدارد. حال آنكه به واقع - و متاسفانه - مشاهده مي كنيم كه در اثري مانند " كمدي الهي" در ترجمه نخست، مترجم محترم حتي اين زحمت را به خود نداده است كه سه بند معروف و نيز يادآور مي شوم: "مختص" سبك " دانته " را رعايت كند و آنها را با نوعي بي تفاوتي توضيح ناپذيري ناديده انگاشته است. بندها، به صورت جملاتي منثور، يكي در پشت ديگري نوشته شده است ، بدون آنكه خواننده ايراني بداند اينك با كدامين بند آن سرود مزبور روبه رو است . مگر مي توان ابيات فردوسي ، مولانا ، و حافظ را بدون رعايت شماره بندي هاي مخصوصشان ، به شيوه اي بي تفاوت نگاشت؟ چرا بايد چنين امري براي" دانته" روي دهد؟ ترجمه پيشين، با چنان متن دشوار و عجيب و غير قابل دركي همراه است كه چيز زيادي از آن درك نمي شود . توضيحات آن بسيار كم بوده وهيچ تفسير و تعبير و شرحي در آن وجود ندارد ، و بدتر از همه آن كه اثر از زبان اصلي به فارسي ترجمه نشده است .
* تعدادي از مترجمان اقدام به ترجمه اثر از زبان دوم مي نمايند ، براي مثال ، اثري كه به زبان آلماني خلق شده ، از ترجمه زبان فرانسه يا انگليسي آن براي ترجمه به زبان فارسي استفاده مي شود . اين امر براي خوانندگان مشكلات فراوان معنايي و مفهومي بهمراه دارد . نظر شما در مورد اين گونه ترجمه ها چيست ؟
- تا اندازه اي با اين كار مخالفم . البته شايد تنها بنده و تعداد معدودي از مترجمان اين نظريه را پذيرا باشيم و بس . آن هم به دليل آشنايي مان به چندين زبان است. مترجماني كه بدين كار دست مي زنند معمولا به يك زبان تسلط دارند و ترجمه هاي خود را از همان يك زبان به زبان فارسي بر مي گردانند ، اما من چون به چهار زبان فرانسوي، انگليسي، ايتاليايي و اسپانيايي آشنايي دارم ، از اين چهار زبان براي ترجمه استفاده مي كنم . آن هنگام كه مي بينم " بهشت گمشده " به انگليسي است، بديهي است كه ترجيح مي دهم آن را از زبان اصلي ترجمه كنم. آن هنگام كه مي بينم اثري مانند " كمدي الهي " به ايتاليايي است، نخست به زبان اصلي رجوع مي كنم و به ترجمه مي پردازم و آنگاه ، از زبانهاي ديگر نيز براي ارايه كاري دقيق تر و آكادميك تر - چنان كه مترجمان اروپايي يا آمريكايي عادت دارند انجام دهند - ياري مي جويم . آن هنگام كه مايلم اثري از " ژيد " يا " سارتر" يا " استاندال " يا تني چند از شاعران فرانسوي را به فارسي ترجمه كنم، بديهي است كه از همان زبان فرانسه استفاده مي كنم ، و آن هنگام كه تصميم دارم اثري از" بورخس " يا گزيده اي از اشعار اسپانيايي را به فارسي بازگرداني كنم، طبيعتا از زبان اسپانيايي كمك مي گيرم.
* شما از معدود مترجماني هستيد كه متون ديني ما را به زبانهاي خارجي ترجمه كرديد . از جمله آنها مي توان به ترجمه " صحيفه سجاديه " به زبان فرانسه و " زندگي حضرت فاطمه (س) " به زبان انگليسي اشاره كرد . آيا قصد ترجمه " نهج البلاغه " به زبانهاي خارجي را نداريد ؟
- ترجمه اين اثر جزو آرزوهايم است ، اما در حال حاضر، نزديك به19 كتاب در دست ترجمه دارم. هنگامي كه وقت آن ترجمه فرا رسد، و خداي مهربان شرايط اين امر را فراهم آورد اين كتاب را ترجمه خواهم كرد .
* يكي از مشكلات ترجمه در ايران كثرت و تنوع موجود در آثار ترجمه شده توسط يك فرد است . آيا فكر نمي كنيد سرعت ، كثرت، و تنوع موجب كاسته شدن كيفيت ترجمه شود ؟
- با كليت نظر شما موافقم . اما نبايد فراموش كرد كه ما در قرني حضور داريم كه همه چيز در عرض يك چشم بر هم زدن صورت مي گيرد. اگر نگاهي به كتابهايي كه بايد ترجمه شوند بياندازيد خواهيد ديد كه كه ما هنوز چه تعداد كتب كلاسيك ترجمه ناشده در ايران داريم . چه كتبي كه مي بايست از دهها سال پيش به اين طرف، به فارسي ترجمه مي شده اند و هنوز هيچ مترجمي به سوي آنها نرفته است. بنابراين، من سعي دارم به سهم ناچيز خود، آن آثاري را كه به نظرم از اهميت خاصي برخوردار هستند، و تا آنجا كه در توان و آگاهي دارم، به سرعت به فارسي بازگردانم. جامعه جوان ايراني براي دستيابي به شكوفايي فرهنگي و درك آثار معاصر بايد ميزان مطالعه و كتابخواني خود را در بخش آثار كلاسيك جهاني افزايش بخشد . من هميشه به اين اصل عقيده اي ژرف داشته ام. مادامي كه با آثار كلاسيك آشنايي نداشته باشيم، از هيچ دانش صحيح و شايسته اي برخوردار نخواهيم بود . ما نبايد از نظر كتابخواني در ميان كشورهاي آسيايي ، عقب تر از كشورهايي مانند مصر، هندوستان ، كره ، ژاپن ، يا چين باشيم.
نظر شما