به گزارش خبرگزاری مهر ، یکی از زیرکیهای دیپلماسی غرب که در طول دهه های متوالی کم کم به صورت یک عادت درآمده این است که آنها در مذاکرات و رایزنیها و توافقنامه های خود با طرف مقابل همواره تعهدات خود را به صورت کلی و غیردقیق مطرح می کنند اما درخواستهایشان از طرف مقابل کاملا دقیق و مشخص و خاص است. به این ترتیب هروقت بخواهند می توانند با فضاسازیهای خاص دیپلماتیک - رسانه ای طرف مقابل را به موضع پایین و منفعلانه ای بغلطانند.
بسته جدید پیشنهادی ائتلاف 1+5 - که چندی پیش توسط خاویر سولانا تقدیم ایران شد - هم از این این قاعده مثتثنی نیست و دقیقا همین شگرد دیپلماتیک در آن به کار رفته است، درخواست تعلیق به طور مشخص از ایران و ارائه مشوقهای سیاسی - تجاری به ایران. هر چند با مقایسه محتوای بسته جدید با بسته های قبلی غرب می توان متوجه سنگین شدن نسبی مشوقهای سیاسی نسبت به مشوقهای تجاری در بسته های سابق و حتی پذیرش تلویحی و نسبتا صریح جایگاه و پرستیژ منطقه ای ایران از سوی غرب شد.
شاید غربیها قبلا در مذاکرات محرمانه بر این نقش و جایگاه تاکید می کردند، اما به زبان آوردن علنی این واقعیات در بسته رسمی و در حالی که چهار قطعنامه شورای امنیت علیه ایران صادر شده است، نشان از طعم دیگر این بسته جدید دارد. البته طبیعی است که به خاطر سایه سنگین تعلیق - که همواره مورد مخالفت ایران بوده است- این ضلع از بسته پیشنهادی در پس بن بست "تعلیق" متوقف شده است.
در بسته جدید غرب مواردی مثل بهبود روابط شش کشور و اتحادیه اروپا با ایران و ایجاد اعتماد متقابل ؛ تشویق تماس و گفتگوی مستقیم با ایران آمده است و پیشنهاد پشتیبانی از ایران در جهت ایفای نقش مهم و سازنده در امور بین الملل و ارتقای سطح گفتگو و همکاری در حوزه های منع گسترش سلاحهای هسته ای و موضوعات مربوط به امنیت و ثبات منطقه ای هم بدان اضافه شده است و بر ایجاد مکانیزمهای مناسب مشاوره و همکاری برای همکاریهای جمعی و مشترک با ایران تاکید شده است.
همین گام کوچک را می توان "حرکت کند غرب" به سمت واقع بینی در قبال ایران توصیف کرد، اینکه گفتمان یکسوی و تحکمی سابق جای خود را به تکرار همان درخواست های نه چندان حقوقی ولی با چاشنی پذیرش قدرت منطقه ای و نفوذ معنوی ایران می دهد؛ بهرحال قابل تامل است |
ولی همین گام کوچک را می توان "حرکت کند" غرب به سمت واقع بینی در قبال توانمندی ها و ظرفیت های ایران توصیف کرد. اینکه گفتمان یکسویه و تحکمی سابق جای خود را به تکرار همان درخواستهای نه چندان حقوقی ولی با چاشنی پذیرش قدرت منطقه ای و نفوذ معنوی ایران می دهد به هرحال قابل تامل است و یک گام "لازم" و نه "کافی" محسوب می شود.
از سوی دیگر، در بسته پیشنهادی جمهوری اسلامی ایران هم که مدتی قبل به غربیها ارائه شد بر آمادگی جمهوری اسلامی برای همکاریهای کلان برای حل مشکلات منطقه تاکید شده است. این فصل مشترک بین دو بسته ها را می توان راه پیموده شده طرفین برای نیل به یک توافق بلند مدت و منطقی تصور کرد، هرچند که همان طور که گفته شد به نظر می رسد موضوع تعلیق تنها و تنها مانع این توافق منطقی باشد.
اگر گفتگوهای ایران و آمریکا به دلیل دیوار بی اعتمادی قطور و مشکلات ریز و درشت به جایی ختم نشد، اما سیاست ایران بعد از پیروزی انقلاب همواره بر ارتباطات حداکثری اقتصادی با اروپا تنظیم شده است و می توان چشم انداز روشنی را برای روابط اقتصادی - سیاسی ایران و اروپا( به عنوان بخش مهمی از 1+5) تصور کرد. بنابراین در ورای همه این گرد و غبارها، اروپاییها به خوبی می دانند که نمی توانند برای تدوین نظم و نظام آینده خاورمیانه ایران را نادیده بگیرند و به نفع آنها است که با عملیاتی کردن یک جهش استراتژیک در مذاکرات و عبور از بحث کهنه تعلیق، فضا را برای ایجاد یک تفاهم درازمدت آماده کنند.
به بیان دیگر، شرط غیرحقوقی تعلیق، شگرد آمریکا برای تحقیر سیاسی ایران است و هیچ دلیلی وجود ندارد که اروپایی ها هم با اصرار بر موضوع تعلیق نیز تسلیم لجبازی هسته ای آمریکایی ها شوند و همه ظرفیت های مثبت موجود برای گسترش استراتژیک روابط با ایران را فدای هژمونی طلبی غیرقانونی کاخ سفید کنند.
نظر شما