پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۳ تیر ۱۳۸۷، ۱۴:۵۴

مضامین فلسفه ذهن(18)

"ذهن دیگری" از نگاه ویتگنشتاین

"ذهن دیگری" از نگاه ویتگنشتاین

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: ما چه چیز در مورد اذهان دیگر می‌دانیم؟ این پرسشی است که بسیاری از فیلسوفان ذهن آن را سرلوحه مسائل فلسفی خود قرار داده‌اند. در این زمینه، ویتگنشتاین هم تشبیه جالبی دارد که این مثال در این مقال مرور می‌شود.

درست است که شما می‌توانید از ذهن خودتان مطلع باشید چگونه می‌توانید اذهان دیگر را بدانید؟ در واقع هنگامی‌که ما مطلب را بدین طریق برقرار می‌کنیم می‌توانیم ببینیم که این مسئله عمیق‌تر آن چیزی است که انتظار داشته‌ایم. چگونه می‌توانید بدانید که دیگران اذهانی را واجد هستند؟ آنها به روشهایی مشابه روش شما رفتار می‌کنند و تأکید می‌کنند که رنجها، تصورات، احساسات و تفکراتی را واجد هستند. اما شما چه دلیلی برای تأیید آنچه انجام می‌دهند دارید؟ نمی‌توانید حالات ذهنی دیگران را دریابید. شما مبانی استنتاجی کافی برای اشاره به اینکه آنها از زندگی ذهنی بهره‌مندند که از آن می‌توانید دربارۀ آنها بدانید دارا نیستید.

یک چرخش از این معمای قدیمی، امکان "آدم¬های ماشینی"  را معرفی می‌کند و این آدمها موجوداتی هستند که از هر جبنۀ مادی شبیه ما هستند اما همگی از فقدان تجربیات آگاهانه در رنجند. امکان آشکار آدمهای آهنی پاره‌ای از فیلسوفان را قانع کرده است که یک " شکاف تبیینی"   پرنشدنی میان کیفیات مادی و کیفیات تجربۀ آگاهانه وجود دارد.

ویتگنشتاین (1951- 1889) در کتاب "پژوهشهای فلسفی" (1953/1968) خود (ص 293) یک مثال جالب‌توجه را پیشنهاد می‌کند:
فرض کنید هر انسان جعبه‌ای با چیزی در آن داشت: ما آن را یک "سوسک" می‌نامیم. هیچ‌کس نمی‌تواند به جعبۀ فرد دیگر نگاه کند و تنها با نگاه به سوسک جعبۀ خود می‌داند که سوسک چیست. در اینجا برای هر فرد این امکان وجود دارد تا در جعبه‌اش چیزی متفاوت داشته باشد. فردی حتی ممکن است چیزی را که همیشه تغییر می‌کند به جای آن چیز تصور کند.

تصویر ارائه‌شده در اینجا شبیه تصویر ارتباطی است که ما به حالت ذهنی خودمان و دیگران که مدعی آن شده‌ایم به حساب می‌آید.
ویتگنشتاین علیه این تصویر بحث می‌کند اما نه با ارائۀ تأملاتی که به خطا بودن آن اشاره می‌کند بلکه با نشان دادن اینکه با پذیرش آن ما به نتیجه‌ای تناقض‌نما رهنمون می‌شویم. اگر این ارتباطی است که ما برای حالات ذهنی خود و دیگران در نظر می‌گیریم نباید هیچ روشی برای اشاره به آنها واجد باشیم.

" فرض کنید که واژۀ "سوسک" یک کاربرد در زبان این افراد داشته باشد. اگر اینگونه باشد آن واژه به عنوان نام شیئی به کار نمی‌رود. شیئی داخل جعبه به هیچ عنوان جایگاهی در بازی زبانی ندارد؛ و حتی اصلاً به عنوان شیئی به حساب نمی‌آید: چراکه این جعبه حتی ممکن است خالی باشد. شما حتی نمی‌توانید شیء داخل جعبه را "تقسیم" کنید؛ این [واژه] بین هرچه هست تعادل و توازن ایجاد می‌کند. این بدان معنا است که باید گفت: اگر ما دستور زبان تعابیر احساسات را به شکل "شیء و عنوان" بسازیم شیء به صورتی نامناسب مورد توجه قرار می‌گیرد."

چه چیز مدنظر ویتگنشتاین است؟ شما اینگونه گزارش می‌کنید که جعبه‌تان شامل یک سوسک است. این‌گونه فرض شده است که کاربرد واژۀ "سوسک" دقیقاً این نوع است. حالا تصور کنید که این شیء درون جعبۀ من بسیار از شیء درون جعبۀ شما متفاوت باشد. اگر می‌توانستید این دو شیء را مقایسه کنید این امر آشکار بود هرچند ما هرگز در این موقیعت که آنها را مقایسه کنیم نیستیم. حال فرض کنید من اینگونه گزارش می‌دهم که جعبۀ من شامل یک سوسک است. با انجام این کار من واژۀ "سوسک" را دقیقاً به همان نوع به کار می‌برم که فرض شده است به کار می‌برم. بیان من مانند بیان شما البته کاملاً درست است.

باز فرض کنید که هر یک از ما گزارش می‌کند که جعبۀ مربوط به ما شامل یک سوسک است. آیا هیچ یک از ما برخطا است؟ نه در این موقعیت مفروض ویتگنشتاین از این نتکه بحث می‌کند که واژۀ "سوسک" به نحوی به کار می‌رود که تفاوتی در آنچه داخل جعبه است به وجود نمی‌آورد. "سوسک" در گفتگوی مورد نظر ما تقریباً هر آنچه داخل جعبه است معنا می‌دهد. پرسیدن اینکه آیا سوسک جعبۀ شما شبیه سوسک جعبۀ من است یا نه؟ فهم اشتباهی در کاربرد واژۀ "سوسک" را در بر می‌گیرد.  این [ مشی] با [واژۀ] سوسک چنان رفتار می‌کند گویی به‌نوعی از شیء یا ماهیت، نام و لقب اعطا می‌کند. اما واژۀ سوسک به‌گونه‌ای به کار می‌رود که "شیء به صورت نامناسب مورد توجه قرار می‌گیرد".

موضوع مورد نظر ویتگنشتاین البته صرف موضوعی زبان‌شناسانه نیست. تمام اندیشه‌هایی که ما ممکن است در سر داشته باشیم که به کار بردن واژۀ "سوسک" را بیان کنیم به یکسان محدود می‌شوند. این اندیشه‌ها بدان جهت ابراز نمی‌شوند که نوع خاصی از ماهیت را مدنظر داشته باشند. به بیانی دیگر: اگر واژۀ "سوسک" به نوع خاصی از ماهیات اشاره نکند هیچ‌یک از اندیشه‌ها به صورت طبیعی قادر به کار بردن واژۀ "سوسک" نیست.

کد خبر 704442

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha