به گزارش خبرنگار مهر، کیارستمی پیش از انقلاب سازنده تیزرهای تبلیغاتی تلویزیون و تیتراژ فیلمهای سینمایی بود؛ تبلیغاتی که باید در کوتاهترین زمان بیشترین و بهترین پیام را منتقل کند. کیارستمی با این ذهنیت تصویری در شرایط جدید پا به عرصه فیلمسازی گذاشت و همین تربیت شدن برای به نمایش گذاشتن مناسب تصویر و ایجاز به کیارستمی مهارت خاص داده است.
از سوی دیگر، شگرد هوشمندانه کیارستمی که کمتر کارگردانی جسارت آن را دارد، استفاده از نابازیگر است. برخی بازیگران امروز سینمای ایران نابازیگران فیلمهای کیارستمی بودند و هنر کیارستمی ساختن فضای روحی روانی زنده برای فرد مورد نظر است که نابازیگران ناخودآگاه در آن غرق میشوند تا باورپذیرانهترین و طبیعیترین واکنش خود را به نمایش میگذارند.
"مشق شب" (1366) را میتوان نقطه آغاز جدید برای فیلمسازی جشنوارهای در سالهای بعد از انقلاب دانست و تجربهای که تداوم آن و ساخت فیلمهایی چون "خانه دوست کجاست"، "کلوزآپ"، "طعم گیلاس" و... کیارستمی را به جایگاه فعلی رساند.
در "مشق شب" هم همین شگرد با استفاده از پسربچههای دبستانی با محوریت "تکلیف مدرسه، تشویق و تنبیه" بکار گرفته میشود. باید توجه کرد که فیلمساز انتخابی دقیق و جالب داشته است، اگر به جای پسربچهها از دختربچهها استفاده میکرد، شاید صحنههای جذاب و خاص فعلی خلق نمیشد.
بچههای "مشق شب" در برابر وضع موجود توان بازی و فرافکنی ندارند و همین نابازیگری و بهت و تسلیم معصومانه است که جذابیت عمده فیلم را تشکیل میدهد. در حالی که اگر فیلم با دختربچهها ساخته میشد به دلیل فرافکنیهای دخترانه و مهارتهای عاطفی، نتیجه جذاب فعلی حاصل نمیشد.
پسربچهها در برابر دوربین کیارستمی معصومانه، محاکمه و مجبور به اعتراف میشوند و حتی جزئیات بیشتری از مشکلات خود، خانواده و اجتماع را میگویند. این واکنشهای کاملا طبیعی بعضا آنقدر معصومانه است که ببینده را منقلب میکند.
موقعیت و طرز جاگیری گروه سازنده فیلم هم جالب است. کیارستمی (با چشمان پوشیده و عینک دودی معروف خود)، فیلمبردار و صدابردار همگی در یک خط تاریک و فضای محدود مقابل کودکان مصاحبهشونده قرار میگیرند و به او زل میزنند تا فضا شکنندهتر و بیرحمانهتر شود و کودکان با شبیهسازی ذهنی فضای فیلمبرداری با محیط بازخواست و تنبیه مدرسه، واکنش بهتر و واقعیتر برای دوربین کیارستمی نشان دهند.
"مشق شب"، تاثیر و نفوذ تصویری خود را در استفاده مکرر و مناسب از تکنیک ساده اما موثر نمای درشت (کلوزآپ) پیدا کرده است، کلوزآپی که نه فقط برای نابازیگران فیلم بکار میرود، بلکه کیارستمی ترجیح میدهد از فیلمبردار فیلم خودش هم کلوزآپ بگیرد تا "مستند در مستند" بسازد!
اما مضمون و محتوای "مشق شب" که با عناوین تکلیف و دیکته هم در فیلم نامیده میشود، در واقع بازنمایی فضا و شرایط سالهای دهه 60 بر کودکان است. این تکلیف برای کودکان آنقدر تکلیف است که با صداقت تمام، با همه سختی و عذاب انجام مشق شب آن را بر کارتون ترجیح میدهند و شیطنت تحسینبرانگیز کیارستمی قلقلک دادن این تناقض پنهان است!
هر چند ساخت و پرداخت این فضای تراژیک به نوعی خلاقیت فیلمساز را نشان میدهد، اما بعضا به نقض غرض تبدیل میشود و به بهانه نقد نظام آموزشی و مشکلات دیگر، فضای فیلمبرداری کودکان معصوم را چنان میترساند یا آزار می دهد که با استانداردهای اخلاقی در سینما چندان سنخیتی ندارد.
چون واقعا لحن و نوع پرسشهای کیارستمی از پسربچهها در مورد تکلیف شب، چندان بیشباهت به لحن ناظم و مدیر نیست. (هیچ بعید نیست فیلمسازی جوان به وسوسه ساختن مستندی از "مشق شب" و بررسی پیامدهای این محاکمه تصویری بعد از 20 سال بیفتد!) بسیار دور ذهن است که در کشورهای پیشرفته به فیلمسازی چنین اجازه محاکمه بیرحمانه کودکان مدرسه داده شود.
میتوان با رندی گفت کیارستمی هم بطور غیرمستقیم مدیون همان شرایط خاصی است که به بهانه نقد آن "مشق شب" را ساخته و جالب است تنها بخش نخبهگرایانه و نسبتا علمی فیلم هم به پدر یکی از کودکان بازمیگردد که اتفاقی با گروه فیلمساز آشنا میشود و لابد اگر این اتفاق و تصادف نبود، همه فیلم یکسره به محاکمه و اعترافگیری کودکان میگذشت.
"مشق شب" مستندی است که در لایههای درونی سعی میکند تنه به تنه بسیاری از معضلات اجتماعی سیاسی فرهنگی دهه 60 بزند: بیسوادی و بیحوصلگی و عصبی بودن پدران و مادران، پیامدهای جنگ بر کودکان، طلاق و مشکلات خانوادگی، تعدد زوجات و...
کیارستمی با تدوین قابل تحسین "مشق شب" همه پازلها و قطعات را در ذهن مخاطب بطور منظم مینشاند. ولی دلیلی نمیبیند که حلقه و قطعه آخر را ـ که منجر به قضاوت نهایی میشود خودش بنشاند و قرار دادن یا ندادن این قطعه را به عهده مخاطب میگذارد.
نظر شما