و تكه اي از آسمان
سر بر آستان زمين بسايد؟
هرگز ديده اي كه آفتاب
از زمين به آسمان بتابد ؟
و ستاره ها
گردنبند مناره ها شوند؟
هرگز ديده اي كه ...
اين جا " مدينه " است ، مدينه
اقيانوسي در خاك
همه جاي اين جا ، بوي مهرباني مي دهد
بوي معراج
بوي بورياي بي رياي رسول ( ص ) ، بوي خدا
اينجا هنوز فتوت و مروت جاري است
از " شعب " بپرس
گواه صادق رنج رسول ( ص )
حريمي كه عشق ، حرمتش مي كند
و ذرات مهر و ماه در آن پراكنده است
اين جا مدينه است
قبله گاه فرشتگان خدا
اللهم صل علي محمد و آل محمد
اينجا مرگ بي معناست
هر چه هست ، زندگي و بالندگي است
حرم ، نماز ، كبوتر
و زائر سرايي در هفت آسمان
دست بر سينه وارد مي شوي
جانت با نسيم زيارت معطر مي شود
ختم النبيين اش خوانده اند
اما اينجا هر چه مي بيني ، آغاز است ، آغاز...
لب مي گشايي به چكامه ، به سرود و سخن
و طعم كلمات عاشقانه ات را حس مي كني
شگفتا !
دريا مخاطب قطره مي شود !
***
آه ... مدينه ، مدينه ، مدينه
كوچه هايت را مي كاوم
و ازدحام درد را در لابه لاي لحظه هايت حس مي كنم
تو عبور اقيانوس را از نزديك ديده اي
هنگام كه قطره ها ، دردمند و دغدغه دار
به دامان نجابتش دخيل اشك مي بستند
و خويش را عاشقانه
مدينه !
تو شكواي سبز نخل را ديده اي
هنگام كه تنهايي عشق را مي گريست
و رسول باران و مهر را درتصرف گردباد هاي ناجوانمرد مي ديد ...
اما كفر ، كوچكتر از آن بود كه رو در روي توفان بايستد
حاشا كه كوه با نسيمي پريشان شود
و آئينه از غبار.
مدينه !
اين روزها قلب كبوترهاي تو زائرسراست
و تو نمي داني كه گيسو در كدام هوا بفشاني
از تنهايي اقيانوس بگويي
يا جگر پاره پاره خورشيد را مويه كني ...
حسن مجتبي ( ع ) مظلوم ترين مسافر توست
و اين روزها بوي غربتش ، شرمندگي زمين را وسعت مي بخشد...
مدينه
اي صميمانه ترين سمت حيات
بيا سر بر شانه هم ، مويه كنيم...
نظر شما