گرایشی که در نثر نویسندگان برجسته وجود ندارد، سره نویسی است. سره نویسی در واقع یکی از آفت هایی است که زبان فارسی را تهدید می کند. کسانی که به این کار می پردازند اعتقاد به زبان خالص دارند. زبان خالص مانند نژاد خالص از تعصب سرچشمه می گیرد. اینان کسانی هستند که می خواهند از راه ترکستان به کعبه برسند. قصد خدمت به زبان دارند اما در واقع به آن زیان می رسانند.
اگر در میان شش هزار زبانی که در کره ارض هست و مردمان جهان به آنها سخن می گویند، زبان خالص یافته شود باید گفت که آن زبان از آن یک قوم بسیار ابتدایی است. قومی که نتوانسته است در طول تاریخ با اقوام و ملل دیگر ارتباط برقرار کند و خود را با جهان همگام سازد. چه، لازمه پیشرفت و تکامل تمدن، ارتباط اقوام با یکدیگر و اخذ و اقتباس عناصر مدنی از همدیگر و در نتیجه زبان همدیگر است.
زباندان معروف عیسوی عراقی در کتاب «الفاظ الفارسیه المعربه» نزدیک به دو هزار واژه فارسی دخیل در عربی را برمی شمارد. هیچ عرب فرهیخته ای به این فکر نمی افتد که آنها را از زبان بیرون کند. چنانکه هیچ ادیب و زبان شناس انگلیسی و فرانسوی به واژه های فراوانی که از زبان های دیگر وارد زبان آنها شده به نظر بیگانه نگاه نمی کند.
واژه اسفناج از فارسی به عربی رفته و از طریق اندلس به زبان های اروپایی راه یافته است. چنانکه در انگلیسی «Spinach» است و در سال ۱۲۵۶ نخستین بار به صورت «Epinard» به زبان فرانسوی نیز راه یافته است.
نارنج فارسی در عربی النارنج به زبان های اروپایی رفته و شکل «Orange» یافته است و نخستین بار در سال 1200 میلادی در زبان فرانسوی دیده می شود. بادنجان فارسی به عربی رفته، حرف تعریف گرفته، البادنجان شده است و از آنجا به زبان های اروپایی راه یافته و نخستین بار در سال ۱۷۵۰ در زبان فرانسوی به صورت «Aubergine» دیده می شود.
هزاران کلمه مثل این کلمات، از فارسی و عربی و زبان های دیگر حتی از زبان بومیان آفریقا و استرالیا به زبان ملل متمدن راه جسته است و امروزه کسی آنها را بیگانه نمی انگارد زیرا به غنا و گستردگی زبان انجامیده است و جای شگفتی است که سره نویسان اغلب با واژه های عربی دخیل در فارسی سر ستیز دارند و واژه های دخیل از زبان های قدیم دیگر را نادیده می انگارند و با آنها کاری ندارند مثل واژه های آبنوس، ارغنون، اریکه، استرلاب، اسطوره، اسفنج، اقلیم، اقیانوس، اکسیر، الماس، بربط، برج، بلور، پول، تریاک، جغرافیا، درم، دیهیم، زمرد، سپهر، سمندر، سیم، صندل، فانوس، قفس، ققنوس، قلم، کالبد، کلید، کلسیا، گونیا را که در زمان های گذشته از زبان یونانی مستقیم یا غیرمستقیم وارد زبان پهلوی، سپس وارد فارسی گردیده یا از طریق عربی در فارسی توطن گزیده است.
نظر شما