پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۱۱ مرداد ۱۳۸۷، ۱۱:۳۰

راجر تریگ:

پرسش "اخلاق" پرسش از اهمیت دیگری است

پرسش "اخلاق" پرسش از اهمیت دیگری است

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه : راجر تریگ استاد دانشگاه وارویک در انگلستان به جهت نوشته­هایش در زمینۀ سرشت انسانی و مضامین دینی مشهور است. اخیراً انتشارات بلکول کتاب دوم تریگ را در مجموعه " مهم ها" با عنوان در باب اهمیت اخلاق منتشر کرده است .گفتگویی با وی در باب این کتاب صورت گرفته که ترجمۀ آن پیش روی شماست.

*می­دانیم که انتشارات بلکول کتاب شما را با عنوان  در باب اهمیت اخلاق منتشر کرده است که این کتاب برای کسانی نگاشته شده که هیچ پیش­زمینه ای  در فلسفه ندارند. این کتاب همچنین برای دروس اخلاق دورۀ کارشناسی ایده­آل است. علاوه بر این،  شما  به جهت نگارش کتب فلسفی برای خوانندگان عادی و دانشجویان کارشناسی فلسفه مشهور هستید و در این راستا البته به هیچ عنوان صلابت فلسفه را فدا نکرده­اید. آیا می­توانید به ما بگویید چرا خوانندگان عمومی باید فلسفه بخوانند؟

تریگ: من بجد باور دارم که فلسفه روش زندگی ما را تقویت می­کند. مشکل اینجاست که افراد زیادی بدون پیش­فرضهایی که مفروض گرفته می­شوند اما آزمون نمی­شوند رفتار می­کنند و این البته همیشه خطرناک است. این نکته بخصوص در حوزه­ای چون اخلاق که ما باید بدانیم چرا به آنچه رفتار می­کنیم باور داریم صادق است و این البته فقط برای هنگامی که دیدگاه ما مورد حمله قرار می­گیرد برقرار نیست. بسیار در مورد حقوق انسانی نوشته می­شود و مدعیاتی مفروض گرفته می­شوند. اینها از کجا می­آیند و چگونه ما باید از آنها دفاع کنیم؟ ( چینی­زبانان این حقوق را بخشی از امور مربوط به امپراتوری به حساب می­آورند) آیا این حقوق کاربردهای جهانی دارند؟ اینها پرسشهای فلسفی به شمار می­آیند  که  سیاست و زندگی ما را متأثر می­کنند. اگر ما این مسائل را برای خودمان حل نکنیم در واقع نمی­دانیم در حال انجام چه کاری هستیم و چرا ما آن کار را انجام می­دهیم؟

 

*چه ارتباطی میان کتاب  در باب  اهمیت اخلاق شما با کتاب قبلی­تان در باب اهمیت فلسفه وجود دارد؟

تریگ: کتاب در باب اهمیت اخلاق در ادامۀ  بسیاری از کتابهای من است که بر نسبی­گرایی نقد وارد می­کند. در کتاب  در باب  اهمیت فلسفه ( بلکول، 2002) قصد من آن بود تا موضوعات فلسفی اساسی را معرفی کنم؛ بخصوص اینکه استدلالهای مربوط به ماتریالیسم و نسبی­گرایی را برای آنها که عادت به تفکر فلسفی ندارند معرفی کنم.  کتاب در باب اهمیت اخلاق اما کمتر انتزاعی است و می­تواند به موضوعاتی بپردازد که در روزنامه­ها در مورد اخلاقیات زندگی روزمره برقرارند. اینها عمومأً شامل حقوق انسانی و سرشت انسانی، ارتباط میان حقوق و اخلاق،  تبعیض، پرسش از کشمش میان ارزشهای خانواده و کشور و وظایف کلی در قبال همنوعان انسانی است. به طور مثال آیا شکنجه در شرایط حاد  قانونی است؟. نظیر کتاب  در باب اهمیت فلسفه در این کتاب هم نقش عقل انسانی و قوت آن  در اثبات حقیقت حتی در حوزۀ پرمناقشه­ای چون اخلاق  پررنگ جلوه داده می­شود.

  

* فصل هشتم کتابتان " میهن­دوستی و وطن­خواهی" نام گرفته است. آیا این کتاب و این فصل  بعد از حادثۀ 11 سپتامبر نوشته شده است ؟ ( یادم می­آید که شما هنگام نگارش این کتاب در دانشگاه پرینستون در امریکا  بودید) اگر این­گونه است آیا آن حوادث بر کتاب شما تآثیرگذار بودند؟

تریگ : نوشتۀ من در مورد وطن­دوستی و تفاوت آن با شووینیسم مخرب محصول پدیدۀ 11 سپتامبر است. در واقع من این کتاب را در اولین سالگرد حوادث 11 سپتامبر شروع کردم و این هنگامه­ای بود که من فرصت مطالعاتی­ام را در دانشگاه پرینستون می­گذراندم. می­دیدم که در سالگرد این مراسم ولع زیادی برای رفتن به مرکز تجارت جهانی وجود دارد. می­دیدم که در ایستگاه پرینستون لوح یادبودی وجود داشت و این حادثه تأثیر مستقیمی بر جوامع محلی داشت. من بسی به پرچمهایی که خارج از خانه­ها در آن زمان وجود داشت حساس شده بودم و گونه­ای وطن دوستی در آنها [ امریکاییان] بوفور آشکار بود. این امر تقابلی با وطن­خواهی که انگلیسی­ها امروزه دارند واجد است. در واقع در اروپا گونه­ای وطن خواهی افراطی وجود دارد که خطرناک جلوه می­کند و حتی به صورت غیراخلاقی با نژادپرستی و فاشیسم پهلو می­زند.

 

*شما یکی از اولین افرادی هستید که کتابی در ارزیابی و نقد جامعۀ زیست­شناسی نگاشته­اید. بیست سال از انتشار کتاب شکل­گیری انسان: جنبه­های فلسفی جامعۀ زیست شناسی" می­گذرد. با توجه به نقل قولهای ذیل ، چه تلاشهایی برای فروکاستن اخلاق به زیست شناسی و انتخاب طبیعی صورت گرفته و موفقیت کلی این طرح را چگونه ارزیابی می­کنید؟ به این ابراز نظرها دقت کنید:

 جیمز راچلز : " انسان یک موجود اخلاقی  ( دیگردوست) است، اما این نه به خاطر آن است که وی درستی دوست داشتن همسایه اش را شهود می­کند و نه به خاطر اینکه او به پاره­ای از آرمانها جواب مثبت می­دهد بلکه بدان جهت است که رفتار وی ترکیبی از تمایلاتی است که به صورت انتخاب طبیعی به وجود آمده­اند ( از کتاب  به وجود آمده از حیوان: الزامات اخلاقی داروینسیم صفحۀ  77)

 

میشل روس : ما با آگاهی اخلاقی - حس درست و نادرست و احساس الزام - هدایت می­شویم و رشد کرده­ایم اما چنین آگاهی­ای از ارزش زیست­شناسی ناشی می­شود ( سرمشق داروینی - صفحۀ 262)

 

تریگ: باور ندارم که اخلاق به زیست­شناسی قابل فروکاستن باشد. نظریه­های زیست­شناسانه مدرن به ما کمک کرده­اند تا در باب سرشت انسانی بیشتر بدانیم ( و ما را ناگزیر کرده­اند که وجود چنین چیزی را بپذیریم) . آنها به ما گرایشهای فطری­ای را  نشان می­دهند که در طول زمان و از طریق انتخاب طبیعی به جهت مزایایشان بسط یافته­اند. این نکته اما نمی­تواند عقلانیتی را که اخلاق بخشی از آن است نفی کند. در واقع نظریه­های علمی در جامعۀ زیست شناسی و روان­شناسی تکاملی خودشان نتیجۀ همان عقلانیت به شمار می­آیند. بدین جهت آنها نمی­­توانند بدون آنکه  خود  را نفی کنند عقلانیت را به چیز دیگری فروبکاهند. کتاب

 درباب  اهمیت اخلاق بنا دارد بر نقش عقلانیت در مواجهه با جهان و تآثیر آن بر تاملات اخلاقی ما تأکید کند. ما همه از فرایندهای طبیعی به وجود آمده­ایم اما کاملاً توسط آنها هدایت نمی شویم. ما ناگزیریم آنها را جدی بگیریم و تبیین کنیم ( بنابراین آنچه قانون طبیعی در اخلاق نامیده می­شود امر درستی است) اما این عقلانیت که به ما کمک می­کند آنها را تعریف کنیم رفتار ما را هدایت می­کند. بنابراین هنگامی که من به  سرشت انسانی به عنوان امر بسیار مهمی توجه می­کنم این موضوع اخلاق است و نظارت کنندۀ اخلاق به حساب نمی­آید.  

 


*آیا باور دارید که یک ارتباط جدی میان خداباوری و ارزشهای اخلاقی عینی وجود دارند؟ آیا استدلال اخلاقی برای وجود خدا را معتبر می­دانید؟

تریگ: کتاب  در باب اهمیت اخلاق  بدان جهت نگاشته شده که همه مبنای مشترکی برای مباحث اخلاقی بیابند. ما همه در یک جهان زیست می­کنیم و موضوع اساسی این است که چرا دیگران فی­نفسه مهمند؟ چرا اخلاق انسانی مطرح است؟ چرا من باید از سوی افرادی آسیب ببینم و قادر به مقابله به مثل کردن نباشم؟ تکامل­گرایان احتمالاً اذعان می­کنند که ما واجد چنین اخلاقی نیستیم اما یک دیدگاه اخلاقی تأکید می­کند که ما باید واجد این ارزشها باشیم. انسان­گرایان احتمالاً تصریح می­کنند که ما باید به هرکس ورای تعصبهای انسانی عطف­توجه نشان دهیم. خداباوران هم اذعان می­کنند که دیگران برای ما مهمند چون برای خدا مهمند. یکی از مسائل اساسی اخلاق این است که آیا موضع انسان­گرایی به اندازۀ کافی قوی هست که محرک ایثارهای اخلاقی باشد. پاره­ای از داروینیست­ها چون میشل روس  منکر این نکته هستند و اذعان می­کنند  محال است ما به کسی کمک کنیم بدون آنکه چشمداشت کمک متقابل نداشته باشیم.

 

*هم­اکنون در حال کار بر روی چه طرحی هستید؟

تریگ: کتاب  در باب اهمیت اخلاق  در اساس به موقعیت اخلاق در زندگی رایج و ارتباط آن با حقوق و سیاست نظر دارد.  به صورت خاص من بر این نکته تأکید می­کنم که عقلانیت اخلاقی نمی­تواند به موضوع سیاسی در این باب که انسانها در این زمینه به چه فکر می­کنند فروکاسته شود. این پرسش هنوز باید این باشد که آیا آنها درست هستند و چرا درست هستند. آشکار است که گذر سریع از پرسشهای اخلاقی به پرسشهای دینی میسور است و همین روند برای آنها که سیاست و دین و حتی دین و اجتماع را از هم جدا می­کنند می­تواند برقرار شود و در این موارد البته  اخلاق امری خصوصی محسوب می­شود.  یعنی اخلاق حوزه­ای خصوصی و فردی به حساب می­آید که قابلیت ورود به حلقه­های سیاسی را دارا نیست. بنابراین سیاست متکفل گرد هم آوردن انسانهای متفاوتی است که می­خواهند با هم زندگی کنند بدون اینکه در اینجا به موضعی اخلاقی نیاز باشد. من از این بحث می­کنم که چنین موضع لیبرالی که از موضع اخلاقی کاملاً متمایز است نیاز به استدلال دارد. بدین جهت من ناچار هستم برگردم و بپرسم که چرا دین باید از حوزه عمومی رانده شود و آیا این کار درستی است. از این جهت طرح بعدی من در این باره است و خواهان نگارش کتابی در باب نسبت دین و عرصۀ عمومی هستم تا مبنای فلسفی برای مواضع گوناگون در قبال دین و بخصوص موضع حقوقی آن در اروپا و امریکای شمالی بیابم. مهم است که تکثرگرایی جوامع مدرن را جدی بگیریم و من باید از تمایل و کشش همیشگی به سوی نسبی­گرایی آگاه باشم.

 

کد خبر 725097

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha