هرگاه گروهى از شیعیان اطراف یکى از امامان معصوم گرد آمده، از خرمن علمش خوشه اى چیده اند، بر ستمگران زمان سخت آمده، آتش حسد و کینه آنها شعله ور شده، با تمام نیرو براى خاموش کردن آن مشعل هدایت همت گماشته اند.
در امر غیبت امام دوازدهم و علل آن مسائل بسیارى وجود دارد. یکى از علتهاى ظاهرى و ملموس آن همین چگونگى و پیشامد بود که از سوى دشمنان طراحى شد و امر عظیم «غیبت» را در پى داشت. چنین بودکه زمینه ناپدیدى امام از نظرها فراهم آمد و دوازدهمین هادى، به فرمان الهى و به قدرت و حکمت خدائى از نظرها پنهان شد.
از دیگر راز و رمزهاى پیچیده نهان زیستى امام مهدى، بازشناسى ارزش و اهمیت حضور امام معصوم در عرصه هاى مختلف جامعه بشرى است. چرا که قدر عافیت کسى داند که به مصیبتى گرفتار آید، از این روست که بازگشت این نعمت به هنگام ظهور به خورشیدى که از کرانه غروب خود سر بر آورد، تشبیه شده است .
امتحان و آزمایش یکى از حکمتهاى غیبت ولى زمان است که خود از سنتهاى الهی است. خداوند، بندگان خویش را با آزمایشهاى مختلفی به بوته امتحان مى سپارد، از این رو کسانى که به خدا و پیام آورش و هر آنچه آن حضرت در مورد حضرت مهدى آورده ایمان بیاورند، دیگر طولانی شدن غیبت آن گرانمایه، از ثبات قدم و ایمان عمیق و تزلزل ناپذیر آنان نمى کاهد .
از جمله اسرار غیبت امام آن است که در دوران غیبت ملل جهان به تدریج براى ظهور آن مصلح حقیقى و سامان دهنده وضع بشر آمادگى علمى و اخلاقى و عملى پیدا کنند، زیرا ظهور آن حضرت مانند ظهور پیامبران و دیگر حجتهاى خداوند نیست که بر پایه اسباب و علل عادى باشد، چرا که روش آن بزرگوار در رهبرى جهان مبنى بر حقایق ، حکم به واقعیات ، ترک تقیه و شدت در امر به معروف و نهى از منکر، مؤاخذه سخت از کارگزاران و صاحب منصبان ، رسیدگى به کارهاى آنها است، شک نیست که انجام این امور نیاز به تکامل علوم ، معارف، رشد فکرى و اخلاقى بشر دارد، بطورى که زمینه عالمگیر شدن تعالیم اسلام و جهانى شدن حکومت قرآن فراهم باشد.
یکى دیگر از رازهاى غیبت امتحان مردم در مصائب و مشکلات زندگى است تا ظرفیت و یا تحمل هر کس بر خود آشکار شود که تا چه حد توان پافشاری و استقامت در راه دین ، مذهب، آئین و کیش خود را دارند تا بدین امتحان خوب و بد ممتاز شوند
نخستین شرط انتظار این است که انسان به آن حد از آگاهى و شناخت برسد که بفهمد وضع موجود جهان و مناسبات حاکم بر آن به هیچوجه خشنود کننده نیست و شرایطى که در آن زندگى مى کند تناسبى با عظمت وجودى انسان و شأن او ندارد. این شناخت تنها در صورتى حاصل مىشود که انسان ابتدا شرایط موجود جامعه خود و شرایط جامعه موعود را به درستى بشناسد و آنگاه به مقایسه آنها پرداخته و به داورى بنشیند که به واقع کدامیک از این شرایط، شایسته مقام انسان به عنوان اشرف مخلوقات است.
شرط دوم باور به سعادتمند شدن جهان و رستگارى بشر در پایان تاریخ است. باور به این حقیقت که جهان بالاخره طعم خوش حقیقت، عدالت و معنویت را خواهد چشید و ریشه هر چه دروغ، ستم، فساد و تباهى است از زمین برکنده خواهد شد.
بدون شک تحقق شرایط یاد شده مستلزم تلاش فراگیر فردى و اجتماعى در حوزه هاى مختلف فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و نظامى است.
نظر شما