ما برنامهها و محاسبات را از سختافزار که گفته میشود آنها را تحقق میبخشد جدا میکنیم. کارکردگرایان تصدیق میکنند که ما میتوانیم این تمایز را در تبیین ذهن هم به کار بریم. به اذهان به عنوان وسایلی بیندیشید که سختافزار را بر بخشهای پیچیده سختافزار - در موجودات انسانی و مغز انسان اجرا میکنند. درست همانگونه که عملهای محاسباتی با فرآیندهایی در سختافزار یک ماشین محاسبهکننده بدون داشتن رابطۀ اینهمانی با فرآیندهای آنها تحقق می یابند. حالات ذهن با حالات مغز تحقق مییابند بدون آنکه که با آن حالات رابطۀ اینهمانی داشته باشند.
مثال کامپیوتر در واقع یک مورد ویژه از یک ایدۀ کلی تر است. به وین (wayne) توجه کنید . وین یک موجود انسانی است که 170 سانتی متر قد دارد و نایب رئیس شرکت صنایع عظیم الجثه ای است. او به نظر واجد پارهای از کیفیات است: کیفیت انسان بودن، کیفیت قد 170 سانتی متری و کیفیت نایب رئیس بودن. اجازه بدهید ریزتر به کیفیت سوم از این سه کیفیت عطف توجه نشان دهیم: یعنی به کیفیت نایب رئیس بودن.
داشتن این کیفیت از سوی وین مستلزم رضایتش از یک وصف شغلی مشخص است. وی به جهت نقشش در شرکت فعالیتهای صنایع عظیمالجثه نایب رئیس است. بالاخره هر کسی که این شغل را تصاحب کند، جدای از جنسیت، قد و حتی ساختار بیولوژیک او (ما ممکن است تصور کنیم وین با یک شامپانزه با هوش یا یک آدم ماشینی پربازده تر تعویض میشود) از این طریق کیفیت نایب رئیس بودن را واجد است.
کیفیت نایب رئیس بودن یک کیفیت کارکردی است . در اختیار داشتن یک کیفیت کارکردی بهوسیلۀ یک شیء رضایت آن شیء از وصف شغلی مشخصی است. برای دیدن این موضوع به یک کیفیت کارکردی دیگر یعنی کیفیت یک ساعت بودن توجه کنید. اینکه یک شیء این کیفیت را دارد (با زبان انگلیسی ساده یک شیء ساعت است) بدان جهت نیست که آن نوع مشخصی از ترکیب و یا ساختار درونی را داراست، بلکه بدان جهت است که آن کاری را انجام میدهد - که این کار وصف شغلی آن است.
ساعتها میتوانند از شمعها، دندهها، پاندول یا فنر، کریستالهای نوسان کننده و سیستمهایی با لولهها و شیرهای آبی ساخته شوند. یک شیء ساعت است نه بدان جهت که به شکل خاصی سامان یافته یا از مواد خاصی تشکیل شده است بلکه بدان جهت ساعت است که کار خاصی را انجام میدهد: آن زمان را اندازهگیری میکند. بنابراین کیفیت ساعت بودن - اگر آن کیفیتی باشد- یک کیفیت کارکردی است.
نظر شما