به گزارش خبرنگار مهر، در ابتدای انی نشست مجید تیموری در سخنانی گفت: برف و سمفونی ابری از یکسو آشکار و محو شدن جبری طبیعت و دخل و تصرف آن در موقعیتهای مختلف حس عمیقی از شناختهای تجربه شده را به مخاطب ارائه می دهد و از سوی دیگر طغیان تجربه های زیسته "به نوعی مرگ" است. یکی از پرسشهای کتاب این است که چه چیزی فراسوی اراده و کنش ما رخ می دهد؟ نویسنده بدون شک با استفاده از ترفندها و تکنیکهای روایتی به خوبی توانسته است مناسبات درونی و پیچیده متن را رمزگشایی و کدگذاری کند.
عنصر تخیل در "برف و سمفونی ابری" به خوبی استفاده شده است
وی با اشاره به خلاقیت نویسنده در پرداخت قصه ای این مجموعه افزود: مقطع نویسی و استفاده از امکانات زبانی برای انتقال مفهوم ذهنی و مبهم به یکپارچگی اثر کمک به سزایی کرده است. لذت تاویل متن زمانی در خواننده اوج می گیرد که به دگرگونی ادراک و کنش فردی توجه کنیم. جستجوی پایان ناپذیر حقیقت بین شک و یقین مدام تغییر می کند و در نهایت عنصر تعلیق باقی می ماند و به پیچیدگی و ابهام وضعیت قرار گرفته پی می بریم که همه اینها توسط عنصر تخیل یعنی همان جوهره ادبیات در ما سازماندهی می شود.
در ادامه سعید طباطبایی نیز با اشاره به مفهوم "مرز" در مجموعه داستان برف و سمفونی ابری گفت: مرز مفهومی کلیدی در این مجموعه داستان است اما انگار به شکلی متفاوت با انواع دیگر ادبی مرز واقعیت و خیال برداشته می شود. ضمن اینکه خود مفهوم مرز دغدغه متنی داستانها نیز هست و اصولاً داستانها در مرز رخ می دهد. نویسنده همچنین به مرز بین مرگ و زندگی پرداخته است و اتفاقاً این رخداد از موقعیتی بومی منشاء می گیرد نه یک موقعیت صرفاً فلسفی و غربی.
داستانهای اسماعیلی به شکلی واقعگرایانه وهم آلودند
وی "وهم آلودی" داستانهای این مجموعه را از دیگر ویژگیهای آن توصیف کرد و افزود: این ویژگی به خاطر نوع بیان و فضایی که داستانها برای ما می سازد به وجود آمده و اتفاقاً کتاب به شکلی واقعگرایانه به این "وهم آلودی" می رسد.
شهلا زرلکی نیز با تاکید بر لذتی که از وی به عنوان یک مخاطب از خواندن داستانهای این مجموعه برده است گفت: یکی از نکات قابل توجه در داستانهای اسماعیلی خواندنی بودن آنهاست. با این وجود، من نتوانستم با دو داستان پایانی کتاب به دلیل به هم ریختگی ساختاری متن و ناهمگونی با بقیه داستانها ارتباط برقرار کنم. زبان روان داستانها از دیگر ویژگیهای این کتاب است.
نویسنده "برف و سمفونی ابری" به باورپذیری اهمیتی نداده است
در ادامه لادن نیکنام با بیان اینکه هیچگونه لذتی از خواندن مجموعه داستان برف و سمفونی ابری نبرده و بلکه خواندن این داستانها سبب آزار وی شده است با نقل این جمله ناباکوف که "هیچگاه نباید جزئیات جادویی را از یاد برد" گفت: نویسنده در هیچکدام از داستانها به جزئیات نپرداخته است و در واقع از دادن این جزئیات به خواننده دریغ کرده است هر چند می توان داستان "لحظات یازده گانه سلیمان" را از این قاعده مستثنی کرد. نویسنده به باورپذیری اهمیت نداده و به همین خاطر بسیاری از وقایع باورنکردنی است.
وی همچنین تعدد و در عین حال یکی بودن راویان داستانهای این مجموعه را از دیگر نقاط ضعف کتاب برشمرد و افزود: راویان اکثراً اول شخص اند اما همه یک جورند و دائماً یک اتفاق را در محیطهای مختلف بیان می کنند و انگار راوی یک نفر است. نویسنده همچنین پس زمینه شخصیتهای داستان را نساخته است. لازم است که واقعیتی باشد تا بر اساس آن حداقل جغرافیایی را که در آن هستیم توضیح دهیم واز آنجا به سمت فراواقعی حرکت کنیم.
جواد عاطفه هم در این نشست خواندنی بودن داستانها را یکی از ویژگیهای مجموعه دانست و با اشاره به پرداخته شدن به خرافات در داستانها گفت: پیمان اسماعیلی در مقام نویسنده به خرافات اهمیت می دهد اما به گونه ای نیست که آنها را تایید کند بلکه این شخصیتها هستند که با خرافات درگیرند.
اهمیت تحقیقات میدانی در داستانهای اسماعیلی
وی به توجه نویسنده به تحقیقات میدانی برای نوشن داستان اشاره کرد و افزود: اسماعیلی جزو نویسندگانی است که به تحقیقات میدانی در داستانهایش بسیار اعتقاد دارد و این حداقل برای خواننده نکته مهمی است که فکر کند کسی که داستان یک کوهنوردی را روایت می کند خودش کوهنورد است. او این حس را به مخاطب منتقل کرده است.
در ادامه این نشست علیرضا سیف الدینی گزارشی شدن لحن کتاب را در پاره ای داستانها از ایرادات آنها برشمرد و گفت: نوع روایت اتفاقی که در پس و پشتها رخ می دهد و اتفاقی که در واقعیت می افتد متفاوت است و طرز اجرای این دو کار ساده ای نیست. دیگر اینکه به عقیده من داستان یکی دو شخصیت متفاوت بیشتر ندارد و اتفاقاً فضا عمدتاً رئالیستی است هر چند در بعضی موارد و به جهت محتوایی به صورتی وهمی متورم می شود. عمده داستانهای این مجموعه هم حادثه محور است و حرکت همه قصه ها یکی است.
وی با اشاره به انتقاد نیکنام در خصوص باورناپذیری داستانها نیز افزود: نمی توان بر اساس ذهن اتوماتیزه شده قصه ها را خواند. باید در داستان به دنبال باور پذیری گشت.
"برف و سمفونی ابری" بین واقعیت و تخیل شناور است
میترا الیاتی هم یکدست بودن درونمایه مجموعه داستان برف و سمفونی ابری را از ویژگیهای مثبت آنها خواند و گفت: عنصر فضاسازی در این مجموعه به استثنای "لحظات یازده گانه سلیمان" بر روایت مقدم است و این عنصر چنان داستانها را درگیر خود می کند که دیگر خود داستان مهم نیست. با این وجود ما داستانها را می پذیریم و اساساً متن به ما می گوید که در مرز بین تخیل و واقعیت شناور است.
وی اضافه کرد: شخصیتهای این داستانها بیش از آنکه درگیر شخصیتهای متقابل شان باشند درگیر خودشانند و حتی سعی می کنند شبیه همدیگر شوند.
در پایان نشست نقد و بررسی مجموعه داستان "برف و سمفونی ابری" پیمان اسماعیلی نویسنده این کتاب نیز در سخنانی کوتاه به اعتقاداتی که از زبان شخصیتها بیان شده پرداخت و گفت: هیچکدام از اعتقاداتی که بیان شده واقعیت بیرونی ندارد و همه ساخته ذهن خودم است اما بخشی از گزارشهای داستان "لحظات یازده گانه سلیمان" واقعی است.
نظر شما