در اين گونه مواقع ديگر هيچ كس زن و مرد نمي شناسد ، عده زيادي از آقايان در ازدحام پديد آمده به قسمت خانمها آمده اند بالاخره صبر يكي از خانمها به سر مي آيد و رو به آقاياني كه در انتهاي اتوبوس كه متعلق به خانمها است ايستاده اند، مي گويد : آقا لطف كنيد از اين قسمت بياييد پايين تا ما بتوانيم راحت بايستيم .
اما گويي همه كر و لال هستند و صدايي نمي شنوند ، همان خانم معترض اين بار با صدايي بلندتر و غضبناكتر اعتراض مي كند اما آب از آب تكان نمي خورد. براي راننده هم فرقي نمي كند چه كسي مي خواهد سوار اتوبوس شود ، مهم اين است كه او كرايه اش را مي خواهد بگيرد .
به گزارش خبرنگاراجتماعي خبرگزاري "مهر" ، شهرستان اسلامشهر در حاشيه جنوب غربي تهران با جمعيتي بالغ بر 600 هزارنفر يكي از مناطق پر تراكم جمعيتي محسوب مي شود كه اغلب ساكنانش براي حضور در محل كار مجبورند روزانه مسيري در حدود 15 تا 20 كيلومتر را طي كنند تا به گلوگاههاي اصلي تهران برسند و از آنجا به سمت نقاط داخلي شهر حركت كنند.
اين شهرستان زماني نه چندان دور به عنوان يكي از مناطق زير مجموعه شهرداري تهران (قسمتي شامل منطقه 19 و بخشي در حوزه منطقه 18) و فرمانداري شهرستان ري اداره مي شد. اما امروز هرچند داراي تشكيلات مستقل و تفكيك شده اي است ، وليكن به موقعيت سياسي و تشكيلاتي جدا از تهران نيست و 30 نماينده منتخب مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي نمايندگان اين شهرستان نيز هستند.
البته عده اي اين مساله را باعث عقب ماندگي اسلامشهر مي دانند و گروه ديگر بر اين باورند كه تفكيك شدن نمايندگان مجلس اين شهرستان نه تنها مشكلي را حل نمي كند ، بلكه بالعكس آثار و تبعات منفي به همراه خواهد داشت .
در هر حال سازمان اتوبوسراني اسلامشهر در سال 1370 تاسيس و كارجابجايي مسافران رابرعهده گرفت . كاري كه قبل از آن توسط شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه از طريق اتوبوسهاي بليطي و ميني بوسهاي كرايه اي انجام مي شد.
متاسفانه بافت فرهنگي منطقه به دليل خصوصيت مهاجرپزيري آن از يك وضعيت منسجم و يكنواخت اجتماعي و فرهنگي برخوردار نيست و اين موضوع امروز خودش را به صورت يك ناهنجاري نشان مي دهد. مردم ساكن در اين منطقه اغلب از بومي هاي آذري زبان ، كرد، لر و ديگر نواحي كشور هستند كه بنا به دلايل گوناگوني كه همگان از آن مطلع و آگاه هستيم ، مجبور به مهاجرت و سكونت در اين منطقه شده اند. از سوي ديگر وضعيت اقتصادي اين منطقه به گونه اي است كه در رديف مناطق محروم و آسيب پذير قلمداد مي شود كه طبقه كارگر بيشترين تراكم جمعيتي را در آن به خود اختصاص داده است....
امروز سازمان اتوبوسراني اسلامشهر از مبدا به مقصد ميادين شمشيري و آزادي و همچنين به يكي از ايستگاههاي مترو(علي آباد)كار جابجايي مسافران را بر عهده گرفته و از اين طريق روزانه درآمد نسبتا زيادي را كسب مي كند. اما همانگونه كه ساير شهرهاي حومه تهران كرايه نقدي از مسافر دريافت مي كنند ، اين سازمان نيز در اين سه مسير كرايه هاي متفاوتي را از مسافران دريافت مي كند.
متاسفانه اين مساله تاثير نامطلوبي بر روند فعاليت و خدمات رساني سازمان اتوبوسراني اسلامشهر گذارده است . به طوري كه براساس مقررات اين سازمان رانندگان اين مسيرها بايد در پايان شيفت كاري خودشان مبلغي را به سازمان بپردازند و اگر مبلغي اضافه ماند ، به راننده تعلق دارد. اين موضوع باعث شده رانندگان براي تامين اين مبلغ هر چه مي توانند به ظرفيت مسافرشان بيفزايند تا شايد در پايان كار روزانه مبلغي هم به جيب خودشان برود. بنابراين در ساعات اوج مسافر در يك مسير رفت بين 100 تا 120 مسافر سوار اتوبوسي مي كنند كه ظرفيت حداكثر 45 مسافر را دارد.
يك شهروند اسلامشهري دراين مورد مي گويد : راننده ها فقط به فكر جيب خودشان هستند . براي آنها فرق نمي كند اين مسافر آدم است يا ...
او كه 25 سال است در اين منطقه ساكن مي باشد ، مي گويد : هيچ مسوولي نمي تواند ادعا كند كه براي مردم اين منطقه خدمت مي كند ! چون به اين قبيل كارها نمي توان گفت خدمات رساني ، چون ما هزينه اي را پرداخت ميكنيم كه به همان اندازه خدمت نمي بينيم .
خانم ميانسالي كه مجبور است براي رفتن به محل كار هر روز از اتوبوسهاي مسير اسلامشهر - آزادي استفاده كند ، ميگويد : سازمان اتوبوسراني اسلامشهر حقوق شهروندي را با پول تعريف مي كند. چون وقتي به راننده اعتراض مي كني كه چرا در قسمت مخصوص خانمها ، مردان سوار شده اند ؟ جواب ميدهد بايد به سازمان پول بدهد.
متاسفانه يكي از معضلات و ناهنجاريهاي حاكم بر فضاي شهرستان اسلامشهر تفكر غلطي است كه برخي مديران و مسوولان اين منطقه با آن خو گرفته اند و آن جايگزيني تفكر آمرانه به جاي مسووليت پذيري و خدمت رساني به شهروندان و هم نوعان است . به طوري كه حتي راننده اتوبوس هم احساس مي كند با رساندن مسافران به مقصدشان ، به آنها لطف مي كند نه خدمت !
بازهم متاسفانه غلبه اين تفكر اشتباه منجر به تشديد ناهنجاريهاي اجتماعي و اقتصادي در اسلامشهر گرديده است .
همانگونه كه اشاره آن رفت اين شهرستان به لحاظ بافت مهاجر نشين آن كه از فرهنگهاو آداب و رسوم مختلف ساير نقاط كشور شكل گرفته ، باعث شده آن طور كه بايد به " حقوق شهروندي " خود واقف وآگاه نباشند و همواره فشار اقتصادي حاكم بر جامعه منجر به آن شده كه فقط از صبح تا شب به دنبال يك لقمه نان براي خانواده باشند ، نه چيز بيشتر. بنابراين هيچ گاه به تضييع حقوق از دست رفته شان معترض نشده و همواره به آنچه كه دارند ، قناعت مي كنند. درصورتيكه اگر بخواهيم حقوق شهروندي را براساس قانون اساسي تعريف كنيم ، مردم اسلامشهر به هيچ وجه از اين حقوق برخوردار نيستند و هيچ مدير يا مسوولي نيزخود را مكلف و ملزم به پاسخگويي به آنها نمي داند.
ساعت 9 شب همان روز ، ميدان آزادي
از شلوغي و ازدحام صبح خبري نيست و اغلب مردم حالا به منزل برگشته اند . چند دستگاه اتوبوس در آخرين ساعت كاري سازمان براي برگشت به سمت اسلامشهر منتظر نوبت هستند تا پس از پر كردن مسافر حركت كنند.
تعدادي خانم دربين مسافران قرار دارند كه بعضا يا تنها هستند و يا به همراه همسرشان در اتوبوس نشسته اند . اين دفعه نوبت راننده است كه به انتظار مسافر بماند ، يكي از خانمها كه تنها است وگويي از محل كار باز مي گردد، با اعتراض رو به راننده مي گويد : آقاي محترم به فكر ما هم باشيد كه چطور مي خواهيم به خانه برسيم !
بالاخره اين انتظار بعد از 25 دقيقه به پايان مي رسد و اتوبوس به سمت اسلامشهر حركت مي كند. ساعت ده دقيقه از 10 شب گذشته كه اتوبوس به اسلامشهر مي رسد. انتهاي ايستگاه اتوبوسها در محدوده داخلي شهر است و رانندگان موظف هستند مسافران را در آخرين ايستگاه پياده كنند . اما درست در همانجا كه صبح براي سوارشدن از ازدحام جمعيت مملو است ، در اين ساعت از شب خلوت و ساكت شده است ، راننده اتوبوس را نگه مي دارد و بعد از اينكه ترمز دستي را مي كشد ، رو به مسافران مي گويد : سريع پياده شويد ، مي خواهم اتوبوس را به گاراژ ببرم.
صداي اعتراض مسافران بلند مي شود كه حق نداري ، بايد بروي داخل شهر و....
راننده اين بار با صداي بلند تر شبيه فرياد ، مي گويد : به من ربطي ندارد چطور مي خواهيد به خانه برويد . من بابت هر دقيقه دير كرد اتوبوس بايد جريمه بدهم.
جلو مي روم و در كمال آرامش در گوش راننده مي گويم : يعني خود رييس سازمان اتوبوسراني به شما گفته كه اين وقت شب مردم را اينجا پياده كني ؟
جواب مي دهد: بله ، بله . به خدا قسم خود رييس به ما گفته كه جريمه مي شويد.
براي اينكه مطمئن شوم درست شنيده ام ، دوباره و اين بار شمرده تر مي گويم: واقعا خود آقاي رييس چنين بخشنامه اي صادر كرده است كه شما ... اما اجازه نمي دهد حرفم راتمام كنم و دوباره مي گويد : باورتان نمي شود اين شماره تلفن ، زنگ بزنيد و بپرسيد.
نظر شما