وقتی به برج نزدیک می شوم ستونهای ایکس مانند پایه برج میلاد بهتر دیده میشود . شیشههای لابی بزرگتر از آنچیزی است که فکر میکنی . کارگرام مشغول پاک سازی فضای سبز اطراف برج هستند ...
سازه پای برج یا همان ساختمانی که پایین برج احداث شده لابی بزرگی است در زیربنایی حدود 20 هزار متر مربع که در 6 طبقه احداث شده که به جزدو طبقه منفی و زیرزمین آن که به انباری و تاسیسات اختصاص یافته دیگر طبقات به مجتمع اداری ، گالری ، مجتمع تجاری و غیره اختصاص خواهد یافت.
معماری فضای داخلی لابی ، ایرانی - اسلامی است و سعی شده سه مفهوم موثر بر یکدیگر به نحو خلاقانهای ظهور یابد . این سه مفهوم سیر تمدن در تاریخ فرهنگ ایران دوران پیش از اسلام ، دوران اسلامی و عصر حاضر است.
ستونهای لابی مانند آنچه که دور تا دورسبد سازه راس را گرفته سقف لابی را پوشانده است از جنس بتون اکسپوز که در قالبی چوبی شکل گرفته تا طراوت و زیبایی را انعکاس دهد ، نقش و نگار روی بتون ، انعکاس یافته همان شیارهای چوب است . این تلفیقی از معماری ایران است با نگاهی به سقف خانه طباطباییها در کاشان .
منتظر آسانسور ایستادهایم . زمان زیادی است ، از شش آسانسور برج فعلا 2 دستگاه راهاندازی شده است ، 1860 پله را هم نمیتوان به این سادگیها طی کرد ، آن معلول توانمندی که دو سال متمادی است برای رکورد شکنی میآید ارادهای به بلندای برج دارد . ارادهای استوار که زمان 2 ساعت سال گذشته اش را امسال به یک ساعت و 47 دقیقه رسانده است .
آمد و شدها نگاهم رامیدزدد . کارگران روزهای پایانی حضور در برج را پشت سر میگذارند . در آسانسور بزرگ برج باز می شود. تعداد زیادی از کارگران و مهندسان خارج میشوند.
" ظرفیت آسانسورهای برج 15 نفر است " . حسین از 2 سال پیش در برج میلاد و در آسانسور آن مشغول به کار شده است . میگوید : " پیش از این در "آلی ماک" بودم ، همان آسانسورهای فلزی . این آسانسورها در برابر آلی ماک که در فضای باز بالا و پایین میرود ، ترسی ندارد."
مانیتور داخل آسانسور دائم عدد عوض میکند، 75 ،145، 250.. این ارتفاع آسانسور از سطح زمین است . در میان مانیتور تصویری از برج میلاد قرار دارد ، نقطهای قرمز رنگ حرکت آسانسور را در داخل برج نشان میدهد و ما م یتوانیم موقعیت تقریبی خودمان را ببینیم. این سیستم بی ام اس سرعت یا همان سیستم کنترل هوشمند ساختمان است و تمام قطعات الکترونیکی مجموعه را کنترل میکند. سرعت آسانسور4 متر بر ثانیه است اما بعد از افتتاح به سرعت واقعی اش تغیر میکند ، 7 متر بر ثانیه . 50 ثانیه زمان برای بالا رفتن یا پایین آمدن از برج لازم است. آسانسورهای برج میلاد شیشهایست . همان سه شیار شیشهای که در بدنه برج از بیرون به چشم میآید شیشههای آسانسور است .
در ارتفاع 276 متری زمین توقف کردهایم . در پنجمین طبقه از 12 طبقه سازه راس ، رستوران گردان . قطر این طبقه 55 متر است و 500 نفر گنجایش دارد . صفحهای ثابت در میان فضای رستوران قرار دارد و صفحهای متحرک دور تا دور آن که زیر این صفحه ،چرخها و سیستم گرداننده تعبیه شده است . چشم انداز زیبایی دارد اما بر دیواره رستوران گردان ، هنر دست ایرانی به چشم میخورد.12 هزار قطعه 10 در 10 از مس و مینا که 25 پرده شاهنامه را به تصویر کشیده است . جدال رستم با دیو سپید ، مرگ سهراب به دست رستم و تمام آنچه که چشمان هنرمند هر ایرانی در قهوهخانههای قدیمی روی پرده نقاشی دیده و از زبان نقال ، داستانهای قله ادبیات فارسی را شنیده است بر فراز برج میلاد با تابلویی از مس و مینا به نظاره مینشیند.
منتظر آسانسور نمیشویم از پله بالا میرویم ، تراز 280 متر و بخش مخابرات و تلویزیون که از اصلی ترین کاربریهای برج است و مخابرات و صدا و سیما با نصب تجهیزات خود در این قسمت ، کیفیت و پوشش دهی شبکههای تلویزیونی و امواج رادیویی را افزایش خواهند داد.
دوباره سوار بر آسانسور به تراز 292 میرویم . اینجا طبقه معنا ندارد ،همه کلمه تراز را برای تردد و استفاده از آسانسور به کار میبرند. رستوران ویژه و تشریفات با آن نمای داخلی از چوب نازک اینجا قرار دارد. پا به تراس جنب رستوران میگذارم تا تهران را ببینم از آن بالا... جایی در همین نزدیکی .
من در بالای چهارمین برج بلند مخابراتی دنیا ایستادهام دیدن تهران از این ارتفاع لذتی دارد همه جا به تو نزدیک است . بزرگراهها را به خوبی میتوان دید با حرکت ماشینهای آن .از این بالا فقط اتوبوس قابل تشخیص اند ، تمام ماشینها یک شکل دیده میشوند. دیگر از آن بالا تفاوتی میان آنها وجود ندارد ،آدمها اصلا دیده نمیشوند . تهران از ارتفاع 292 متری برج جور دیگری است. آرام است ، دور از هیاهو . فقط تویی و یک شهر با عظمت. شهری که در آن سویش میدان صنعت را میبینی و در سوی دیگرش ساختمان زیبای نمایشگاههای شهرداری را .
خانههای شبیه به هم گیشا را میبینی و در سویی دیگر برج بین المللی تهران را. به شمال شهرچشم میاندازم . خانهها یکی در میان اوج گرفتهاند تا آسمان ، نگاهم را که میچرخانم ، مرکز و جنوب تهران خانهها تخت تر است و خبری از برجهای بلند نیست. فرودگاه مهرآباد به خوبی دیده میشود، هواپیمایی در باند حرکت میکند. تهران از بالا جوردیگری است.برج آزادی در میان انگشتان دستانم جای میگیرد. مصلی بزرگ امام خمینی(ره) هم دیده میشود سایه بلند برج میلاد روی تهران آمده است. نسیم ملایمی میوزد اینجا هوا خنکتر است، کاش آسمان آبی تر بود.
پایین تر از جایی که ایستادهایم بزرگترین تراس طبقه برج قرار دارد. سکوی دید باز ، قطر این طبقه 60 متر است . بازدیدکنندگان برج اجازه خواهند داشت در این طبقه با تلسکوپهای نصب شده ستارگان ، را رصد کنند.
در کف بالکن این طبقه به منظور جلوگیری از یخ زدگی و احتمال آسیب وارد آمدن به بازدید کنندگان ، المنتهایی کار گذاشته شده تا از یخ زدگی احتمالی جلو گیری کنند.
گنبد آسمان بالاترین قسمت برج است طبقهای دور تا دور شیشه که از پرطرفدار ترین بخشهای برج خواهد شد کافی است در هوایی پاک ،در شبی شهاب باران از گنبد آسمان به آسمان تهران نگاه کنی.این آخرین طبقه برج است 120 متر باقی مانده ،دکل آنتن است. دکلی برابر با ارتفاع یک ساختمان 40 طبقه.
آفتاب کمرنگ شده است و من آخرین نگاه را از بلندای برج میلاد به تهران میاندازم . 50 ثانیه بعد به شهر پرهیاهویی بازمیگردم که از این بالا آرام آرام است اینجا در بلندای تهران در نهایت آرامش به آسمان نزدیکتری ، به خدا ،نزدیکتری و من تنها ثانیهای سکوت میکنم.
نظر شما