پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۳۰ مهر ۱۳۸۷، ۹:۴۳

لیبرالیسم و دشمنان آن

لیبرالیسم و دشمنان آن

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: برای فهم لیبرالیسم، باید به سرسختترین منتقدان آن توجه کنیم. به نظر مارکسیستها، لیبرالیسم به علت پیوندش با سرمایه‌داری، عیبی اساسی و درمان‌ناپذیر دارد. مهمترین اتهامی که ایشان وارد می‌کنند این است که لیبرالیسم قادر به متحقق ساختن وعده خود نیست که هر فردی در تعقیب برنامه زندگی خویش آزاد خواهد بود.

لیبرالیسم ممکن است نسبت به هدفهایی که افراد برمی‌گزینند اخلاقاً بی‌طرف باشد، اما از این حیث اخلاقاً بی‌طرف نیست که تصمیم و انتخاب فردی مطلوب است و باید از دخالتهای ناروای دولت مصون بماند . لیبرالیسم گونه‌ای جهان‌بینی و نوعی ایدئولوژی است و پذیرفتن آن به معنای موضع‌گیری.

برای فهم لیبرالیسم، باید به سرسختترین منتقدان آن توجه کنیم. به نظر مارکسیستها، لیبرالیسم به علت پیوندش با سرمایه‌داری، عیبی اساسی و درمان‌ناپذیر دارد. مهمترین اتهامی که ایشان وارد می‌کنند این است که لیبرالیسم قادر به متحقق ساختن وعده خود نیست که هر فردی در تعقیب برنامه زندگی خویش آزاد خواهد بود. زیرا لیبرالیسم حکومت طبقه برخوردار از مالکیت را حفظ می‌کند و قداست می‌بخشد ، و این خود ، دست کم از نظر مارکسیستهای سخت کیش ، هم به جنگ طبقاتی می‌انجامد و هم، باشدت گرفتن رقابتهای تجاری میان دولتها ، به جنگ جهانی.

به نظر متفکران غریزه‌گرایی مانند نیچه، عیب لیبرالیسم این است که زیادی اجتماعی است. به عقیده این دسته، لیبرالیسم چیزی جز مجموعه‌ای از قید و بندهای اخلاقی فاسد و بزدلانه نیست که تمایلات و احساسات واقعی انسان را با محدودیت روبرو می‌کند . بر طبق این نظر بهتر است انسان عواقب تمایلات غریزی عمیق خویش را درک کند و رویاروی آنها قرار گیرد، تا اینکه به گونه‌ای الاهیات اینجهانی و غیردینی زنجیر شود.

ولی درست هنگامی که در دهه 1870 مدل انگلیسی لیبرالیسم از یک سو بر تجارت آزاد پا فشاری می‌کرد و از سوی دیگر بر اصلاحات و کاستن از زاویه، حمله‌های گسترده به آن آغاز شد. روشنفکران ضدروشنگری، لیبرالیسم را از طرفی به کوتاهی از حمایت از "خویشتن" و از طرف دیگر به ایجاد مانع بر سر راه فردیت متهم می‌کردند . این دو اتهام با وجود تناقض با یکدیگر ، امکان داشت در یک ایدئولوژی مثبت افسونساز با هم جمع شوند.

آیا لیبرالیسم به جهات نهادی از هم پاشید ؟ اساسی‌ترین اتهام مارکسیستها در این زمینه این است که لیبرال به تعارض طبقاتی مبتلاست. مصداق دیگر این نکته اساس ، عیب دیگری است که به لحاظ نهادی می‌گیرند و می‌گویند گرفتاری ناشی از رابطه لیبرالیسم با سرمایه داری است، منتها این بار به جهت لیبرالیسم یا آزادی در بازرگانی بین‌المللی.

اکنون که قرن بیستم رو به پایان می‌رود ، بعضی از مجادله‌گران و ردیه‌نویسان ادعا دارند که لیبرالیسم پیروز شده است . مقدار خودبینی و نخوتی که در این ادعا نهفته است، ناراحت‌کننده است. علت گسترش لیبرالیسم در قلب جهان پیشرفته بیش از آنکه هیچگونه جبر و حتمیتی باشد، پیروزی انگلوساکسن ( البته با سختی و دشواری ) در دو جنگ جهانی بود. سبب مقبولیت لیبرالیسم توانایی جوامع لیبرال و سرمایه‌داری است در دفاع از مردم در برابر ترس، و در ایجاد ثروت و نعمت برای هسته مرکزی مرکب از شهروندان مرفه جامعه. البته همه کس چنین وضعی را نمی‌پذیرد. بسیاری از روشنفکران هنوز با جهان لیبرالیسم به جهت بی‌عطوفتی آن، معاندت ایدئولوژیک دارند.

از آن مهمتر اینکه سرمایه‌داری مشکلات عمیق برابری و نابرابری در سطح جهانی مطرح می‌کند. و معلوم نیست لیبرالیسم از هسته مرکزی ثروتمندان فراتر برود و دیگران را نیز بهره‌مند سازد. مسأله مهمی که لیبرالها در این عصر با آن روبرو شده‌اند، سرنوشت رژیمهای پیشرفته ولی قدرتمدار است. آیا رژیمهایی که با تمرکز قدرت دست به صنعت گستری زده‌اند – یعنی متحمل انقلاب از بالا شده‌اند – می‌توانند با موفقیت به مرحله دوکراسی لیبرال برسند ؟ در اروپای شرقی و مرکزی شک نیست که هم به علت فشار سرمایه‌داری از بیرون و هم به علت فشارهای درونی ناشی از پیدایش کارگران تحصیلکرده‌تر، مدل شوروی فرو ریخته است.

دولتهای ذیربط با دو فشار همزمان مواجهند که هم به سرمایه‌داری برسند و هم به دموکراسی، و این کاری آنچنان کوه پیکر است که بسیاری نا محتمل است با موفقیت صورت بگیرد. اما حیاتی‌ترین مسئله‌ای که لیبرالها با آن مواجهند، غیر از اینهاست . بسیاری از جوامع در حال حاضر در راه توسعه نیستند و برخی دیگر به نظر می‌رسد هرگز توسعه نیابند ، زیرا به افزایش جمعیت شدید و فقدان منابع طبیعی و بورکراسیهای فاسد و ، در بعضی موارد خیره کننده ، فاجعه‌های زیست محیطی دچارند. وجود چنین وضعی خود به منزله نقض جنبه‌ای از لیبرالیسم است که بیش از همه به فایده عملی نظر دارد و آن غذا رساندن به گرسنگان است، و طرح مسائل کلیدی حکومت سیاسی لیبرال را اصولاً منتفی می‌کند.

بینوایی و تنگدستی بخش بزرگی از جهان همچنان نه تنها خطری برای قلب دنیای لیبرال، بلکه لکه ننگی بر دامن آن است. اگر لیبرالیسم بخواهد بقایی داشته باشد، باید از طفره رفتن از رویارویی با این خطر بپرهیزد.

کد خبر 768955

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha