به گزارش خبرنگار مهر، صحنه تئاتر بعد از چهار روز چهارشنبه اول آبانماه به بدرقه میهمانانی نشست که خود حق میزبانی بر عهده داشتند. تالار اندیشه برای ساعاتی کوتاه پذیرای کسانی بود که ساعتهای بسیار عمر خود را خالصانه نثار کردند و بی هیچ توقع در کسوت میهمان روی صندلیهای سالن نشستند.
تهران از 27 مهرماه تا اول آبان ماه 87 صحنه نمایشی شد برای جانبازانی که بازیگر و کارگردان نمایش خود بودند. چهارشنبه اول آبان ماه این مردان بزرگ بعد از اینکه ساعت 14 داروهای مورد نیاز خود را مصرف کردند به تالار اندیشه حوزه هنری آورده شدند.
شور و حالی بود. خانوادههای جانبازان نیز در کنارشان روی صندلی های سالن نشستند. لباس های یکدستی بر تن جانبازان بود که شاید به لحاظ بیرونی تداعی کننده بیمارانی بود که در بیمارستان اعصاب و روان بستری هستند ولی در باطن حاکی از تفاوت مردانی بود که بزرگ زیستند، زندگی کردند و حال دست از دنیای مادی کشیده به تماشا نشسته اند.
خسرو احمدی بازیگر تئاتر نیز با لباسی مشابه بر صحنه تالار اندیشه حاضر شد. با استقبال خوبی از سوی جانبازان روبرو شد و اجرایی صمیمانه داشت. تالار اندیشه تبدیل به سالن نمایش شده بود و همه حاضرین آن بازیگران صحنه بودند. همه با هم می خندیدند، دست می زدند و شادی می کردند.
مجید امرایی دبیر جشنواره و نمایش درمانگر بیمارستان اعصاب و روان سعادت آباد به ارائه گزارش خود پرداخت و جانبازان که با وی آشنایی چندین ساله داشتند، به تماشا نشستند. امرایی گفت: ششمین جشنواره نمایش درمانی در حالی به کار خود پایان داد که دلهامان مالامال از شعف برگزاری دوره هفتم جشنواره است.
وی ادامه داد: اکنون که با همت فعالان این عرصه، نمایش درمانی به عنوان شیوه درمان غیردارویی است چند نکته را یادآور می شوم. نمایش درمانی نیازمند مکان، تیم و امکانات تخصصی است. حضور افراد آگاه و متخصص هرچه بیشتر در این عرصه ضروری است. جشنواره نمایش درمانی نیاز به دبیرخانه دائمی در اداره کل هنرهای نمایشی دارد.
وی در پایان سخنان خود گفت: کارهای بسیاری انجام شد که شاید خستگی به تن می گذاشت ولی هر لبخند جانبازان عزیز، خستگی را از تن به در می کرد و توانی تازه به من و گروه اجرایی جشنواره می داد.
سپس صدای موسیقی متفاوت تر از همیشه در تالار اندیشه طنین افکند. این بار عبدالنبی شریف پور موسیقی درمانگر بیمارستان اعصاب و روان سعادت آباد بود که پشت ساز خود نشست و شروع به نواختن و خواندن موسیقی مورد علاقه جانبازان کرد.
"گلی جون" با وجود اینکه یک موسیقی بود اما ناگفته های جانبازان را بازگو و اشک بر چشمان شنوندگان و حاضرین در سالن جاری کرد. اما اجرای نمایش "پدر و پسر" به کارگردانی ادریس بازدار حال و هوای تالار را عوض کرد و خنده بر لب نشاند. اما شاید کمتر کسی میدانست این خنده زاییده واقعیتی در نمایش است که جانباز ادریس بازدار آن را تجربه کرده است.
دو جانباز روی صحنه از قطبالدین صادقی و سیداحمد واعظی تقدیر کردند. صحنه حتی صادقی مدرس و هنرمند تئاتر را تحت تأثیر قرار داد. شهرام گیلآبادی مدیر مرکز هنرهای نمایشی رادیو در سخنانی کوتاه پرداختن به توانبخشی جانبازان را کاری مهم و با ارزش دانست و سپس به هر کدام از 13 جانباز حاضر در پروسه نمایشدرمانی یک ربع سکه بهار آزادی اهدا کرد.
اما شاید لحظه ناب این مراسم زمانی بود که علی اصغر حسین طایفه، جانباز بیمارستان اعصاب و روان سعادت آباد روی صحنه حاضر شد و درباره محاسن نمایشدرمانی و تأثیراتی که روی وی داشته، صحبت کرد. دقایقی بعد جانباز عبدالله مختاری با شعفی کودکانه روی صحنه حاضر شد و به خواندن موسیقی مورد علاقه خود پرداخت.
ساعاتی که به مانند دقایقی کوتاه سپری شدند، حاکی از آن بودند که بازیگران صحنه نمایش درمانی قصد ترک صحنه را دارند و میزبان بعدی آن ها تخت هایی خواهند بود که بدون کوچکترین احساس، میزبان ساعات تنهایی این جانبازان خواهند بود.
نظر شما