باب اجتهاد در سنت شیعی در مورد حق و قدرت باز است
دکتر مصطفی محقق داماد که عصر روز چهارشنبه در مراسم روز جهانی فلسفه موضوع سخنرانی خود را به مناسبت تقارن روز فلسفه با شصتمین سالگرد تصویب اعلامیه حقوق بشر عنوان کرد و گفت: اعلامیه حقوق بشر برای کنترل قدرت و تنظیم رابطه حق و قدرت تصویب شد.
وی به تشریح تاریخ تصویب اعلامیه حقوق بشر و اعتراضات گسترده جامعه مسلمانان در این خصوص پرداخت و گفت: اولین اعتراض در سال 1970 مطرح شد و اعلام شد که آیا اعلامیه حقوق بشر برای جهان و اسلام مشروعیت دارد یا نه . تا قبل از آن بحث انطباق با موازین اسلام مطرح بود و از این تاریخ بحث مشروعیت مطرح شد.
وی افزود: عدهای اعتراض کردند که اعلامیه حقوق بشر به دلیل عدم دخالت کشورهای اسلامی در تصویب آن با مشکل مشروعیت در جهان اسلام مواجه است که این اعتراض متفکران غربی را به دست و پا انداخت و به دفاع از این پرداختند که کشورهای اسلامی در این اعلامیه دخالت داشتند.
دکتر محقق داماد به استدلال کسانی که معتقد بودند این اعلامیه مشروعیت ندارد اشاره کرد و گفت: در زمان تصویب اعلامیه حقوق بشر از کشورهای اسلامی چند کشور محدود عضو سازمان ملل بودند از جمله ایران، افغانستان، ترکیه، پاکستان، سوریه، عراق، لبنان، مص ، یمن و عربستان و بقیه کشورهای افریقایی مستعمره بودند و بعد از استقلال از سال 1959 تا 1967 ، 34 کشور افریقایی به سازمان ملل پیوستند. بنابراین طبیعی است که دخالتی در تنظیم اعلامیه نداشته باشند.
عضو فرهنگستان علوم تصریح کرد: عدهای معتقدند که حتی یک مسلمان هم در این زمینه دخالت نداشته است و تنها دو نماینده از عربستان و لبنان در این امر دخالت داشتند که مسیحی بودند و غربیان به دلیل اینکه اسامی آنها عربی بود تصور میکردند مسلمان هستند و تنها کسی که در آن زمان مسلمان بود نماینده پاکستان " ظفر الله خان " بود.
وی به اعتراض نماینده عربستان نسبت به تصویب اعلامیه حقوق بشر اشاره کرد و افزود: نماینده عربستان به اصل آزادی مذهب در این اعلامیه اعتراض کرد و چون مسلمانان از تبشیر میترسیدند به مخالفت با آن پرداختند - حتی پاپ نیز نسبت به این اصل در اعلامیه اعتراض کرد - روزولت در اینجا متوسل به نماینده پاکستان میشود و ظفر ا.. خان نطق مفصلی بر رد سخنان نماینده عربستان میکند و بدون توجه به معنی واقعی آیه " لا اکراه فی الدین " اصل آزادی مذهب را از درون این آیه تفسیر میکند و نهایتا این اعلامیه تصویب میشود.
محقق داماد ، خاستگاه غربی داشتن ، اهرم فشار علیه کشورهای ضعیف و مخالفت با موازین اسلام را عمدهترین اشکالهای کشورهای اسلامی بر اعلامیه حقوق بشر عنوان کرد و گفت: در مورد بحث مشروعیت درست است که کشورهای اسلامی نبودند اما بعد به سازمان ملل پیوستند و در توسعه اعلامیه حقوق بشر جهانی دخالت داشتند .
وی با بیان اینکه انسان تعریف مشخصی دارد بهشدت از عنوان حقوق بشر محلی انتقاد کرد و آن را بیمعنی خواند و گفت: آیا بشر، منطقهای است. اگر ما در فلسفه قائل به انسان کلی هستیم و این قوانین اگر از بشریت بشر سرچشمه بگیرد، مگر بشر غربی و شرقی فرق میکند؟
وی در پاسخ به اشکال دوم کشورهای اسلامی بر اعلامیه حقوق بشر جهانی که آن را یک اهرم فشار بر کشورهای ضعیف میدانند، تصریح کرد: آیا آنها که علیه اعلامیه سر و صدا میکنند این سرو صدا از روی خلوص است یا برای حفظ قدرت و آزادی قدرت ؟
دکتر مصطفی محقق داماد در مورد اشکال سوم کشورهای اسلام بر اعلامیه حقوق بشر جهانی گفت: قوانین اسلامی را اگر به مقتضای موازین فقه سنتی بگیریم بسیار با متن اعلامیه درگیر است اما این طور نیست که باب اجتهاد در سنت شیعی بسته باشد. ما اشعری نیستیم بلکه معتقدیم به عدالتی که عقل بشر آن را و مصادیقش را درک میکند. اگر ما اجتهاد را بر پایه عدالتمحوری قرار دهیم در بسیاری از موارد میتوانیم تجدید نظر کنیم.
کانت صلح پایدار را امیدی دسترسناپذیر میداند
دکتر کریم مجتهدی که با موضوع " حق و قدرت بر حسب متن کانت ؛ صلح پایدار " در مراسم روز جهانی فلسفه سخن میگفت، تصریح کرد: هر کدام از ما خود را محق می دانیم ولی در عین حال همه ما به طور طبیعی به عنوان انسان فاقد قدرت هستیم و به همین دلیل تفکر میکنیم و شروع تفکر میتواند از ضعف باشد.
استاد دانشگاه تهران مسئله اصلی را شیوه مواجهه با قدرت دانست وتأکید کرد: هر نوع قانونی سعی میکند رابطهای بین قدرت و حق ایجاد کند و این قوانین میتوانند طبیعی، تکوینی ، تشریعی و ... باشند.
وی با بیان اینکه قراردادی که در ژنو مطرح می شود برای تحدید آزادی است ، تصریح کرد: 16 سال پیش از اینکه کانت " صلح پایدار " بنویسد ، این عنوان را در کتابی مطرح کرده بود و این نشان دهنده این است که این فیلسوف سالها در حال برنامهریزی بوده و یک نظام فکری بسیار پیچیده را در تمام عمر خود طراحی کرده است.
دکتر مجتهدی کتاب " صلح پایدار " کانت را میوه به بارنشسته سالها تلاش وی خواند و به مسائل اخلاقی در اندیشه کانت پرداخت و گفت: در انسان یک حیات اخلاقی درونی است اما خارج " قدرت " بر من تحمیل میشود.
وی به توجه کانت نسبت به نظریه روسو در رابطه با حق و قدرت اشاره کرد و گفت: دولت میتواند قدرتی مورد قبول همگان باشد برای اینکه به هر کس در حد اختیار محدودش آزادی بدهد.
وی به جایگاه حقوق بینالملل در این تعریف اشاره کرد و با طرح این سؤال در اندیشه کانت که " آیا تمام نقاط دیگر دنیا احترام به حق ما و قدرت محدود ما خواهند گذاشت "، تأکید کرد: جواب کانت " نه " است. بنابراین کانت اولین کسی است که صحبت از سازمان ملل یا اتحادیه ملل آزاد را مطرح میکند.
وی تصریح کرد: در نظر کانت نه تنها صلح پایدار وجود ندارد بلکه یک منازعه بینالمللی وجود دارد و صلح تنها برای کسانی وجود دارد که در قبرستان هستند و در این جهان نیستند.
وی با بیان اینکه کانت، سازمان ملل را برای مهار قدرت مطرح میکند که آن را تنها در شرایط صلح مؤثر میداند، افزود: در شرایط جنگ قوانین حرف مفت و توحش دوگانه است.
وی با طرح این سؤال که چه کنیم که از جنگ پیشگیری کنیم به نظر کانت اشاره کرد و گفت: کانت 6 اصل را در کتاب خود مطرح میکند از جمله حذف ارتش و حذف سلاح.
دکتر مجتهدی به تفاوت حقوقدان و فیلسوف در اندیشه کانت پرداخت و گفت: حقوقدان بر قوانین واقف است و میتواند به مردم آموزش کاربردی دهد اما وظیفه فیلسوف آموزش به دولتمردان و صاحبان قدرت است .
وی بزرگترین حق انسان در جهان را آموزش خواند و در عین حال بزرگترین ظلم به انسان و جامعه را سلب حق یادگیری عنوان کرد.
هیچ منشای قدرتی فراتر از قانون حافظ حقوق نیست
دکتر علیرضا بهشتی که با موضوع " حق ، قدرت و عقلانیت جمعی " در مراسم روز جهانی فلسفه که عصر چهارشنبه درموسسه پژوهشی حکمت و فلسفه برگزار شد، سخن میگفت، به تشریح سابقه تاریخی بحث قدرت در اندیشه سیاسی واجتماعی متفکران غربی پراخت و گفت: آنها اعمال قدرت را ناشی از اعمالی میدانند که اعمال دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد و یا آنها را تعیین میکند.
وی تصریح کرد: در مقابل این دیدگاه واقعگرایانه ، دیدگاه دیگری در اندیشه غرب مورد توجه قرار گرفت که نماینده این دیدگاه "هانا آرنت" است. او قدرت را توانایی افراد یا کنشگران منفرد نمیداند بلکه گروهها یا مجموعهها را به عنوان کنشگران در روابط قدرت مطرح میکند.
عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس ، با طرح این سؤال که " چرا ما در واژگان اخلاقی و سیاسی خود مفهومی به نام "قدرت " داریم ؟ تصریح کرد: برخی در پاسخ به این سؤال میگویند، ما نسبتهای قدرت را برقرار میکنیم تا بتوانیم مسئولیت در قبال اعمال و نتایج حاصل از اعمال را معین کنیم.
وی تأکید کرد: وجود تعدد تفاسیر در قبال مفاهیم نباید به معنای این باشد که یک یا چند مفهوم خاص، مفاهیمی هستند که در درون خود دچار تناقض هستند بلکه این دو را باید حمل بر این دانست که مفاهیم ظرفیتهای لازم را دارند که بتوان از آنها تفاسیر و تعاریف متعددی ارائه کرد.
وی بر تمایز قدرت به معنای انجام کاری و قدرت بر کسی یا چیزی تأکید کرد و گفت: بین اعمال قدرت و مفهوم اعمال زور الزاماً رابطه اینهمانی وجود ندارد.
دکتر بهشتی پس از اینکه قدرت برای ترغیب دیگران را مختص انسان و به معنی ارتباط انست به بحث " حق " پرداخت و گفت: اگر کسی حق انجام کاری را دارد یعنی سه چیز خاص را در نظر میگیریم: اول اینکه دیگران مکلف هستند مانع انجام آن کار توسط شخص نشوند. دوم ، هدف این تکلیف، حراست از علایق و منافع آن شخص است و سوم ، فرد نباید در پافشاری این تکلیف احساس شرم و یا تاویل خودخواهی داشته باشد .
وی حق را متضمن یک نوع تکلیف خواند و نتیجه قاعدهمند کردن هر دو ظرفیت قدرت را در این دانست که قواعد بایستی بهگونهای شکل گیرند که بتواند تمام افراد را که به اعمال قدرت میپردازند ، قانع کند که به این قواعد پایبند باشند.
دکتر بهشتی به تمایز امر عقلانی و امر عقلایی در اندیشه سیاسی اشاره کرد و این نکته را نه تنها در اندیشه فلاسفه غرب بلکه در کتاب و سنت و سیره پیامبر و ائمه اطهار در روابط اجتماعی جاری و ساری دانست.
وی امر عقلایی را برگرفته از عقل عملی کانت در اندیشه سیاسی خواند و گفت: بر این اساس، حقوق باید متکی به تایید عمومی باشد که بتواند کنش ارتباطی را قاعدهمند کند.
این استاد فلسفه سیاسی، تکثر جامعه ( پورالیزم ) را به عنوان واقعیت مورد توجه قرار داد و افزود: عقلانیت جمعی ترکیب موزون و همزمان بین چهار ستون اصلی : عقاید ، قواعد ، پذیرش اجتماعی مردم و انتخاب ابزار بهینه اجتماعی برای اعمال این قواعد است.
علم جدید آزادی را سلب کرد/ ارتباط بین حق و قدرت در دوره جدید وارونه شد
دکتر غلامرضا اعوانی با موضوع "حق یا قدرت؛ بزرگترین معمای فلسفی" سخنرانی کرد و به نظریه های مختلف در رابطه با "حق و قدرت" پرداخت و گفت : برخی حق را عین قدرت می دانند و برخی معتقدند حق یا قدرت به سه شرط یا شرطی منفصله مانعة الخلو باشد یا مانعة الجمع و یا شرطی منفصل باشد.
وی سخنان خود را از منظر مبادی فلسفی(متافیزیکی) خواند و افزود: قدرت برای نوعی وجود و ایجاد است. اصلا وجود قدرت است و چیزی که عدم است قدرت ندارد. خدا قادر است چون خلق(ایجاد) می کند.
دکتر اعوانی با تأکید بر اینکه بین حق و قدرت اختیار یا اراده است تصریح کرد: اراده بین انسان و حیوان مشترک است و اختیار خاص انسان است. سیر تاریخ بشر به دلایلی به سوی اصالت قدرت بوده و در جهان امروز (به دلایل متافیزیکی) اصل حقوق بشر دارد اما اصل قدرت ندارد.
وی موضوع رساله "جمهور" افلاطون را حق و قدرت (عدالت و قدرت) دانست و گفت: تساوی حق و قدرت را در سوفسطائیان می بینیم و عدالت چیزی نیست جز نامی که اصحاب قدرت برای منافع و مقاصد خود وضع کردند.
این استاد فلسفه با تأکید بر اینکه در نظام یونانی مسئله حق با عدالت و حقیقت و حکمت ارتباط دارد یادآور شد: در نظر افلاطون، حکیم باید حاکم باشد. پس این نظام عقلانی در "وجود" است. نظام وجود و نظام معرفت و مراتب نفس انسان یکی است و سه چیز نیست. در نگاه افلاطون تنها راه سعادتمندی جامعه که همه افراد به حق خود برسند در این است که حکیم حاکم شود و یا حاکم حکیم شود.
دکتر اعوانی با بیان اینکه در ادیان قرون وسطی خدا قدیر و اراده (فعال مایشاء) است افزود: در اینجا دو تفسیر از دین وجود دارد. یکی کسانی که عقل را در برابر ایمان قرار می دهند و یک گروهی که عقل را عین ایمان می دانند که در ارتباط میان حق و قدرت بسیار مؤثر است و نیاز به تفسیر بیشتری دارد. در تعبیر قرون وسطی خدا اصل همه چیز است و انسان صورت خداست. ما تصویری که خداوند داریم این تصویر در انسان و جامعه تأثیر می گذارد.
وی با بیان اینکه علم همان عقل از نظر غربیان است به تفاوت دیدگاه حکما و اشاعره پرداخت و گفت: اشعری اصالت قدرتی(اراده) است یعنی خدا هرچه اراده کند علم او تابع اراده اوست.
دکتر اعوانی با تأکید بر اینکه اشاعره کلامی هستند افزود: در نظر حکمای متقدم و حکمای اسلام رأس صفات الهی علم است و حق با علم ارتباط دارد و اراده در خدا تابع علم است و قدرت هم تابع آن است. اما اشاعره رأس صفات الهی را اراده و قدرت دانسته و علم را تابع آن می دانند.
وی با اشاره به دیدگاه اشاعره که می گویند" خدا فعال لما یرید" است به پاسخ حکیم در برابر این مطلب اشاره کرد و گفت: درست است که خدا فعال لما یرید است اما اول باید شیء، شیء شود تا قدرت به آن تعلق گیرد. شیء در مشیت (حکمت،علم) وجود دارد و وقتی که شیء شد در مشیت حق اراده برای وجود آن تعلق می گیرد. بنابراین خدای همه توانا می شود برای اینکه تمام چیزها در علم نامتناهی او هست و قدرت هم به آن تعلق می گیرد و این به غیر از خدای آربیتری است که هر لحظه تصمیم می گیرد.
وی دوره جدید را یک انقلاب در تمام مفاهیم و معانی خواند و تأکید کرد: ارتباط بین حق و قدرت در دوره جدید وارونه می شود.
این استاد فلسفه با تأکید بر اینکه مسئله علم در دوران جدید به معنای قدیم (از منظر متافیزیکی) دچار خدشه شده است افزود:
مسئله علم در دوران جدید علم به معنای اپیستم یونانی نیست ضمن اینکه یک تحولی در فلسفه و در معنای علوم پدید آمد و هر دو باعث شده که کفه ترازو را به سمت قدرت بکشد با اینکه علم است اما علم در جهت قدرت است.
وی با بیان اینکه در دوره جدید علم اعلی(حکمت الهی) از فلسفه جدا شد تصریح کرد: در اینجا همه فلاسفه سهمی در خارج کردن حکمت از فلسفه داشتند. مثلا دکارت با اینکه اصالت عقلی است حقایق ازلی را تابع اراده خدا می داند و نمی گوید تابع علم خداست. اصلاح علم الهی در نظام دکارتی جایی ندارد و بیشتر اراده است.
دکتر اعوانی جمله معروف کانت را که گفت" من راه معرفت را می بندم تا راه ایمان را بازکنم" را بی معنی خواند و این مطلب را از یک فیلسوف بعید دانست و تأکید کرد: ما از او انتظار داشتیم که راه معرفت را باز کند و راه ایمان را ببندد مگر اینکه آن ایمان معقول باشد.
به گفته این استاد فلسفه، علم جدید برای شناخت حقیقت نبوده و حقیقت در دوره جدید به فراموشی سپرده شده است.
وی با بیان اینکه علم برای استفاده و کاربرد است، تأکید کرد: علم جدید از بیکن به بعد نه برای شناخت و حقایق (به تعبیر حکما) بلکه برای استفاده و استخدام طبیعت یعنی "قدرت" است.
دکتر غلامرضا اعوانی در پایان با بیان اینکه علم جدید باعث ایجاد یک قدرت کاذب شده است افزود: علم به مانند فلسفه بی صاحب است چرا که تمام علما کار می کنند و این علم را با کمال خلوص به دولتمردان و اصحاب قدرت تحویل می دهند و دیگر بر دولتمردان جهان هیچ کنترلی ندارند. سیاستمداران امروز حکیمان حاکم نیستند که حکمت حاکم باشد. بنابراین باید مسئله حق و قدرت را با توجه به مبادی متافیزیکی آن مورد توجه قرار داد.
نظر شما