در صبح یک روز پاییزی هنگامی که چاوش خان ندا داد "اول به مدینه مصطفی را صلوات" همه متوجه هنگام یک سفر می شوند اما در این کلمات نام و نشان مقصد پیداست و فقط اینجا دل است که می خواهد کالبد جان تو را هر چه زودتر به دیار دوست برساند.
سفری در راه است و پروازی دیگر، اما این سفر عمری نه به درازای یکسال که چندین سال را داراست. در این سفر که هر سال یکبار برای هدایت و آموختن پرواز انجام می شود فقط به دلیل گنجایش محدود نفراتی را به خود می بیند که قرار است در پایان سفر به مهر و نشانی بندگی خدا زینت یابند و این است که وظیفه رسالت یک انسان دعوت شده سخت و جانفرسات... .
* آغاز حرکت نیز با آمادگی برای پرواز معنی می یابد و همه زائران خود را به فرودگاه می رساندند تا شاهد پروازی باشند برای رسیدن به یک نقطه مطلوب که همانا حریم امن الهی است.
* قدم به فرودگاه که می گذاری احساس می کنی همه تو را می بینند و با دیده دل چیزی را طلب می کنند. گویی همه می دانند تو تنها کسی هستی که از جمعشان جدا می شوی و قرار است پیام رسان آنانی باشی که در آن لحظه هنرشان بدرقه است.
* در بازار بدرقه و خداحافظی فقط یک نکته مدام تکرار می شود و آن یادآوری است و هر کس به زبانی و به بهانه ای خود را در لیست تو جای می دهد هر کس نشانه و جایی را یادآوری می کند و تو گویی که قرار است در این سفر پیام رسان یک قافله آدم باشی!
* وقتی در میان صف مردم در انتظار می گذری هر کس به زبانی تو را می خواند. پیرمرد و زن و جوان و بزرگ و کوچک و حتی بچه های خردسال با زبان و بیان و گویش های متفاوت می گویند "التماس دعا" و اینجاست که سنگینی پیام رسانی خیل مشتاقان عبادت و بندگی به مقصود رساندن چه سخت به نظر می آید.
* مایه امید در چهره های عادی آنجایی به ظهور می رساند که چهره های آشنای روحانی - تلویزیونی و افراد خاص را همراه داشته باشی . در آن صورت کمتر مورد خطاب خواسته های بحق خیل دوستداران عبودیت.......... برای رساندن دلدادگی خویش قرار می گیری و یا اصلا قرار نمی گیری و اینجاست که نفسی برای راحتی می کشی، اگر چه نیم نگاه حسرت برخی مردم تو را هنگامه دیدار به هوش نگه می دارد!
* حضور اولیه برای پرواز جلوه های زیبایی را خلق می کند از جمله آن آشنایی و همراه شدن و همراه ماندن است. وقتی مردم استانهای مختلف کشورمان در کنار هم به ذکر خاطرات و وقایع مربوط به خودشان می پردازند ، خود حدیث مفصلی برای فهمیدن برخی نکات زندگی مردم و امید و آرزوهایشان خلق می شود تا آنجا که تو می توانی احساس یک ایران را برای ......... حدود 10 تا 15 سال اینک بخوبی درک کنی که میزان قشنگی و علاقه از برای سفر چگونه است!
* آنان که در صف پرواز در انتظار می نشینند نیز هر یک در دنیایی غوطه ورند و هر کسی را به کاری مشغول می بینی که شاید تاکنون انجام نداده است اما در میان تمامی کارهایی که بچشم....... می آید خداحافظی و طلب عفو و بخشش بازار داغی دارد که فقط در این لحظات پایانی برای پرواز نمود بیشتری دارد و در این زمان تو می توانی درک کنی که افراد چه مراحل طاقت فرسایی را برای این سفر روحانی طی می کنند تا خود را برای پرواز مهیا نمایند.
* وقتی لیست پرواز یا کارت پرواز این سفر روحانی به دست هر کس می رسد و از محدوده ....... پرواز بدر می آید تازه مرحله ای دیگر از این عروج آغاز می شود که همان دلشوره های همیشگی آدمهای عاشق است که برای دیدن معشوق خویش دچار آنند و این با آغاز پرواز در چهره های مسافران عاشق جلوه گری می کند.
ادامه دارد.....
نظر شما