پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۳، ۹:۳۳

دين پژوهي و نظريه پردازي(4)

قائمي نيا : نظريه پردازي ضرورت عصر جديد است

حجت الاسلام قائمي نيا در بخش پاياني گفت وگو با گروه دين وانديشه خبرگزاري "مهر" گفت : توانايي زياد حكمت متعاليه در حل مجهولات قديم باعث ايجاد سيطره اي بر اذهان شد، و اين خيال را بوجود آورد كه باب فلسفه بسته شده است .

* خبرگزاري " مهر" : بحثي كه امروزه نياز شديدي به آن احساس مي شود، بحث نظريه پردازي ، به ويژه نظريه پردازي در حوزه دين پژوهي است است. نظر شما در اين باره چيست ؟

حكمت متعاليه اساسا نظام بزرگي بود و داراي دقت زيادي نيز بوده است . به نظر من همين توانايي زياد حكمت متعاليه در حل مجهولات قديم باعث ايجاد سيطره اي بر اذهان شد، و اين خيال را بوجود آورد كه باب فلسفه  بسته شده است

- حجت الاسلام قائمي نيا : به نظر من نظريه پردازي ضرورت عصر جديد است . ممكن است حتي هيچ گاه اين نظر را نداشته باشيد كه يك نظريه ، نظريه نهايي باشد و عملا نيز از نظر معرفت شناختي ، نظريه نهايي نفي شده است. امروزه كتابهايي نوشته شده كه به اين نكته كه ما داراي تئوريهاي فيزيكي نهايي نيستم، اشاره كرده اند ، اما اين مسئله را به اين معنا كه نظريه نهايي ابطال مي شوند نبايد گرفت ، چون ممكن است فقط دقيق تر شوند و زواياي جديدي را كه تا به حال پيرامون آن بحث نشده ، مورد بحث قرار دهند. بنابراين عصر جديد داراي چنين ويژگي است و تعدد نظريه ها وجود دارد. نظريه هاي  فلسفي ما تاريخ طولاني را پشت سر گذاشته و نهايتا به حكمت متعاليه رسيده است . حكمت متعاليه اساسا نظام بزرگي بود و داراي دقت زيادي نيز بوده است . به نظر من همين توانايي زياد حكمت متعاليه در حل مجهولات قديم باعث ايجاد سيطره اي بر اذهان شد، و اين خيال را بوجود آورد كه باب فلسفه  بسته شده است . گرچه من شخصا احترام زيادي براي تمام بزرگان قائل هستم، اما فلسفه و بحثهاي كلامي در حال رشد است و مادامي كه مقهور بزرگان خود بشويم هيچ گاه به فكر نظريه پردا زي نخواهيم افتاد. بايد بزرگان خود را با عظمت ياد كنيم ولي به بحثهاي جديد هم احترام بگذاريم.  به نظر من اين يك مانعي است كه در حوزه هاي علميه و حتي محافل دانشگاهي سيطره بزرگان فلسفه مانع از روي آوردن به نظريه پردازي شده است. چون برخي معتقدند اساسا همه چيز حل شده و ديگر نيازي به بحث جديدي نيست، در حالي كه دفاع و تبيين مباني فلسفي قديم حتي اگر درست هم باشد امروزه كار سخت و دشواري است.  اين فضا بايد شكسته شود . ما نبايد به مباحث جديد نگاه بدبينانه داشته باشيم .  

من كه در حوزه  سالها به تدريس بحثهاي خودمان و همچنين مباحث جديد پرداخته ام امروزه مي بينم كه در يك بحران قرار دارم . بحراني كه بايد اين مسائل در آن و بر اساس يك مبناي جديد حل شود . من مبناي قديم را به شرط آنكه در همان چارچوب قرار مي گرفتم قبول داشتم ،  اما امروزه ما ديگر در آن چارچوب قرار نداريم

فلسفه غرب نيز مانند تمام فلسفه ها نقاط قوت و ضعف و تاريك و درخشاني دارد. بنابراين بايد به اين مباحث نيز بها داد و يك ارتباطي ميان آنها و گذشته برقرار ساخت . من كه در حوزه  سالها به تدريس بحثهاي خودمان و همچنين مباحث جديد پرداخته ام امروزه مي بينم كه در يك بحران قرار دارم . بحراني كه بايد اين مسائل در آن و بر اساس يك مبناي جديد حل شود . من مبناي قديم را به شرط آنكه در همان چارچوب قرار مي گرفتم قبول داشتم ،  اما امروزه ما ديگر در آن چارچوب قرار نداريم . امروزه اگر ما نظريه " وضع " را قبول كنيم بايد ببينيم با آن نظريه تا كجا مي توانيم پيش رويم و چه اندازه از مجهولات را مي توانيم حل كنيم. چون اساسا نگاه كاركردي به مسائل داشتن خيلي مهم است.

* يكي از كارهاي مهمي كه در غرب انجام مي شود اين است كه با استفاده از  نظريه هاي جديد  به بازخواني و بازسازي متون گذشته مي پردازند . به همين خاطر،  هميشه افلاطون ، ارسطو، فلوطين و ...  در مدارس و كتابها وجود دارند و از انديشه هاي  آنها در مباحث مختلف استفاده مي شود . آيا ما نبايد از اين تجربه  استفاده كنيم؟  شما اشاره كرديد  كه نظريه افعال گفتاري را مي توان در خصوص كلام خداوند به كار گرفت.  آيا نمي توان با اين نظريه به سراغ متون كلامي، عرفاني، و فلسفي رفت و آنها را از وضعيت ركود خارج كرده و به زبان امروزي مطرح كرد ؟ نكته ديگر درباره ركود و كم رونقي  اين متون،  زبان نگارش آن كه زبان عربي است مي باشد .  هر چند در آن زمان،  نوشتن به زبان عربي قابل توجيه بود ، اما آيا امروزه نيز چاپ كتاب انديشمندان ما فقط بايد به زبان عربي - آن هم عربي كه در گذشته وجود داشته و با زبان عربي امروز كه در جهان اسلام وجود دارد  تفاوتهاي آشكاري دارد -   صورت بگيرد ؟ آيا فكر نمي كنيد  غفلت از زبان فارسي در اين حيطه  يكي از موانع فوق العاده اساسي به شمار مي رود.

 ما بايد  عربي جديد را ياد بگيريم، چون اگر امروزه كسي  بخواهد كتاب فلسفي و يا " كلام " به زبان عربي  بنويسيد، بايد به عربي جديد بنويسيد. 

- بله واقعا اين درددل من نيز هست. بارها گفته ام كه ما بايد  عربي جديد را ياد بگيريم، چون اگر امروزه كسي بخواهد كتاب فلسفي و يا " كلام "  به زبان عربي  بنويسيد، بايد به عربي جديد بنويسيد.  اساسا در اين چند سال اخير در زمينه زبان عربي انقلاب و تحول بنياديني صورت گرفته كه حتي اگر خود ملاصدرا نيز امروزه حضور داشت  مي ديد كه واقعا فضا تغيير كرده است. معتقدم كه زبان آفريننده انديشه است و عربي قديم توانايي اين بحثها را ندارد. مثلا امروزه برخي از افراد مشاهده مي شوند كه كلام جديد را به عربي قديم مي نويسند. بنابراين بايد پرسيد كه اين گونه نوشتن به درد چه كسي مي خورد؟ چون اگر براي عربها نوشته شود، آنها اساسا آن را نخواهند فهميد و اگر براي فارسي زبانها نيز نوشته مي شود اينها نيز اين عربي به دردشان نخواهد خورد. لذا بايد متون را به فارسي قوي و يا عربي جديد نوشت.
 
* يكي از كارهايي كه شهيد مطهري انجام داد ، توجه به زبان فارسي و قشر جوان جامعه بود . اما به نظر مي رسد اين سنت شكني ، سنت غالب حوزه ها نشده است .   حتي امروز كارهاي اين استاد بزرگ نيز براي برخي قابل تكرار نيست .  شما فكر مي كنيد كه اساسا در  پشت دين ذهنيت چه طرز تفكري وجود دارد ؟

 در خيلي از محافل، عربي جديد به تمسخر گرفته مي شود ، و يا اين كه به زبان انگليسي بدبين هستند. البته امروزه اين وضعيت كمي تعديل شده است و افرادي در درون حوزه وجود دارند كه به خوبي به زبان عربي ، انگليسي و يا حتي آلماني مي توانند صحبت كنند

- ما از اين  اين لحاظ داراي شرايط فرهنگي مناسبي نيستيم . اولا يك مقدار زيادي ضرورت ها را درك نمي كنيم. مثلا در خيلي از محافل، عربي جديد به تمسخر گرفته مي شود ، و يا اين كه به زبان انگليسي بدبين هستند. البته امروزه اين وضعيت كمي تعديل شده است و افرادي در درون حوزه وجود دارند كه به خوبي به زبان عربي ، انگليسي و يا حتي آلماني مي توانند صحبت كنند، اما در كنار اين مساله يك توانايي هاي ديگري نيز لازم است كه بايد شرايطي فراهم شود كه هم ضرورت آن احساس شود و هم كساني كه به اين زبانها اشراف دارند درگير آن شوند.

* در گستره دين پژوهي، حوزه هاي مختلفي از جمله تاريخ اديان ، جامعه شناسي دين ، فلسفه دين ، روانشناسي دين ، و مردم شناسي وجود دارد -  به همه اين حوزه ها نيز در جامعه به نوعي توجه مي شود -  ، اما متاسفانه اين توجه به صورت خيلي پراكنده و نامنظم مي باشد. لذا از آنجايي كه شما نيز در حوزه فلسفه دين كار مي كنيد بين اين گرايشات موجود در فلسفه دين كداميك را مناسب تر مي دانيد؟

-
 گرايشاتي كه امروزه در جامعه ما ترجمه شده است؟

* بله

-
بستگي به اين دارد كه شما از چه زاويه اي وارد مي شويد. خود من بيشتر نشانه شناسي و هرمنوتيك را راهگشاتر مي دانم و عملا نيز سمت و سوي فلسفه را در آينده معطوف به اين بحثها مي دانم . اما نسبت به بحثهايي كه امروزه مطرح است و البته نه به آن شكل كه در جامعه ما مطرح است بدبين نيستم.  بنابراين به نظر من مي توان كارهايي انجام داد و تمام اين بحثهاي جديد داراي اين توانايي هستند كه چيزهاي جديدي را به ما بدهند چون به هر بحثي كه وارد مي شويد اگر از زاويه حل مساله باشد، مي تواند مسائل زيادي را براي شما حل كند.

* چه انتقادي به وضعيت موجود رويكردهاي موجود در گستره دين پژوهي در ايران داريد ؟

بيشتر كساني كه در حال حاضر در اين زمينه ها مشغول كار هستند، فقط به ترجمه بسنده مي كنند و زمان اظهارنظر نيز نظر درستي عرضه نمي كنند. البته عده ديگري نيز وجود دارند كه ديدگاه هاي رقيب را نمي بينند . در هر زمينه اي كه شما امروز پا بگذاريد  با عدم تعيين نظريه ها مواجه هستيد

- بيشتر كساني كه در حال حاضر در اين زمينه ها مشغول كار هستند، فقط به ترجمه بسنده مي كنند و زمان اظهارنظر نيز نظر درستي عرضه نمي كنند. البته عده ديگري نيز وجود دارند كه ديدگاه هاي رقيب را نمي بينند . در هر زمينه اي كه شما امروز پا بگذاريد  با عدم تعيين نظريه ها مواجه هستيد. يعني در هر زمينه اي بيش از 10 تا 15 نظريه وجود دارد و نمي توان يك نظريه را بر ساير نظريه ها ترجيح داد .  از لحاظ فلسفي هر كدام داراي توجي هاتي هستند . بنابراين، بايد به سراغ ملاكهاي ديگر رفت. روشي كه امروزه وجود دارد و بر طبق آن يك نظريه را مي پذيرند و ساير مسائل را بر اساس آن نقد مي كنند، به نظر من  روش مناسبي نيست.



* پس به يك معنا شما معتقد به مطالعات ميان رشته اي هستيد.

- بله.


کد خبر 78682

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha