به گزارش خبرنگار مهر، آزاده آل ایوب که از نخستین "خاله"های کودکان در تلویزیون است، کار در این حوزه را از هفت سال پیش آغاز کرده و همچنان هر روز در شبکه تهران برای کودکان برنامه اجرا میکند. این گفتگو به مناسبت روز جهانی کودک و تلویزیون با "خاله نرگس" انجام شده است.
* خاله نرگس چگونه شکل گرفت و چطور این شخصیت مبنای شکلگیری دیگر خالهها در برنامههای کودک تلویزیون شد؟
ـ آزاده آلایوب: از زمانی که خودم را شناختم و مفهوم آینده برایم جدیتر شد، به کار اجرا و گویندگی علاقه داشتم و دنبال راه ورود به این عرصه بودم. البته دوستانم همیشه به من میگفتند اگر مجری کودک شوم، مجری خیلی مهربانی میشوم. تا اینکه از طریق یکی از دوستانم که پدرش در صدا و سیما فعالیت داشت، راه ورود را پیدا کردم.
ابتدا نزد مدیر سابق روابط عمومی رادیو جوان رفتم. او به من گفت برای اجرا خیلی کوچک هستم و بهتر است بعد از دانشگاه به سراغ کار اجرا بیایم. تا اینکه مهران دوستی من را به یک برنامه زنده رادیو کرج برد. وقتی با او برنامه را اجرا کردم، متوجه ضعفهایم شدم و احساس کردم باید اطلاعاتم را برای اجرا افزایش دهم.
* پس اجرا در رادیو را تجربه کرده بودید؟
ـ بله، حتی قبل از اینکه خاله نرگس برنامه "رنگینکمان" شوم، برای اجرای برنامههای کودک شبکه یک تست دادم و چند برنامه هم اجرا کردم و اجرای برنامه "مهمانی" را یکماه به عهد داشتم. بعد از تمام شدن برنامه کسی سراغم نیامد. خودم هم احساس کردم دیگر کسی سراغم نمیآید. اما همان دوست دبیرستانیام به من گفت شبکه تهران برای برنامه "رنگینکمان" تست میگیرد و من هم در تست این برنامه قبول شدم.
* تا قبل از برنامه "رنگینکمان" مطرح نشده بودید.
ـ بله، چون اجراهایم پراکنده بود و این پراکندگی مانع از این مسئله شد.
* در برنامه "رنگینکمان" برای ماندن بیشتر تلاش کردید و منجر به شکلگیری دیگر خالهها شدید.
ـ بله. اولین روز اجرای من مصادف با عید فطر سال 1381 شد. کارم را در این برنامه با یکروز مقدس آسمانی آغاز کردم. البته در برنامه اول قلبم به شدت میتپید و اضطراب داشتم. اما برای ماندگاری بیشتر تلاش و به راهنمایی دیگران خیلی توجه کردم. حال انتقاداتشان سازنده یا مخرب بود، اما من حرفگوشکن بودم. اراده خداوند و ارتباط صمیمانه با بچهها باعث شد جایی در این برنامه باز کنم.
* راز موفقیت خاله نرگس چیست؟
ـ نزدیک بودن به شخصیت خودم در این مسئله بیتاثیر نبود. وقتی به خودم نزدیک میشوم، راحتترم. اما وقتی ژست بگیریم از این دنیا فاصله میگیرم. دلیل موفقیت خاله نرگس هم سادگی و صداقت با بچهها است. در مجموع معتقدم محبوبیت و عزت از آن خداست و خدا هر که را بخواهد عزیز میکند و هر کس را بخواهد خوار خواهد کرد. من همیشه خدا را شکر میکنم که این محبوبیت به من داد و امیدوارم لیاقت این محبوبیت را داشته باشم.
* برخی مجریان تلویزیون اجرا را سکوی پرتاب میدانند و وارد عرصه بازیگری میشوند. چطور شما وارد دنیای بازیگری نشدید؟ پیشنهاد بازیگری داشتید؟
ـ بله، برای بازی در فیلمهای "پیک نیک در میدان جنگ" و "بچههای زبل" به من پیشنهاد شد، اما قبول نکردم. فیلمنامه "بچههای زبل" بر مبنای خاله نرگس نوشته شده بود، اما احساس کردم اگر در این فیلمها بازی کنم، نتوانستهام انتظار مردم را برآورده کنم یا موفقیت خاله نرگس زیر سئوال میرود. نه اینکه این فیلمها بد باشد، اما اگر میخواستم در فیلمی بازی کنم که عاشق کسی شوم و بعد با او ازدواج کنم از ذهن بچهها فاصله میگیرم.
* پس به بازیگری فکر میکنید؟
ـ بله، بازیگری را دوست دارم، اما دوست دارم نقش خوبی بازی کنم و بجا باشد، البته اولویت من همیشه برنامه "رنگینکمان" است و هر برنامه و کاری را که بخواهد به اجرای خاله نرگس لطمه بزند، نمیپذیرم.
* فکر میکردید خاله نرگس یکروز تا این حد محبوب بچهها شود؟
ـ نه، به این اندازه فکر نمیکردم. وقتی وارد صدا و سیما شدم، خیلیها به من گفتند مراقب باشم تا زیرآبم نخورد و قبل از اینکه وارد اجتماع شوم، معنی این جمله را درک نمیکردم، اما بعد که غرق کار شدم، متوجه این مفهوم شدم.
* در اجرا چقدراز بداهه استفاده میکنید؟ چقدر مطالعه دارید و سعی میکنید دایره اطلاعاتتان را بالا ببرید؟
ـ این اتفاقها خیلی پیش آمده است. بداههگویی بخشی از کار یک مجری است، اما باید بداند چطور از آن استفاده کند. در یک برنامه زنده اتفاقهای زیادی میافتد که مجری باید برنامه را جمع کند، حتی برخی مواقع خداحافظی میکنیم و بعد تهیهکننده میگوید زمان داریم و ما باید برای بچهها حرف بزنیم.
توکل به خدا و نیروی جاذبه بچهها باعث میشود سختیها را با جان و دل بخریم. شاید باورتان نشود اما ما شش ماه تا یکسال در برنامه "رنگینکمان" بداهه میگفتیم و تهیهکننده موضوع برنامه را مشخص میکرد و من با توجه به موضوع برنامه را اجرا میکردم.
* اجرای برنامه بدون متن برایتان دشوار نبود؟
ـ اوایل خیلی سخت بود، حتی به یاد دارم دیالوگهایم را دو روز قبل از اجرا حفظ میکردم، اما به مرور زمان با کسب تجربه سختیها مرتفع شد. البته در خانه یک کتابخانه دارم که فقط کتابهای قصه و شعر کودکان است. شعرها را حفظ میکنم و برای بچهها میخوانم، حتی نشریات کودک را مطالعه میکنم. علاقه من به بچهها تا آنجا است که حتی کیهان بچههای دوره کودکی را هنوز دارم.
* چقدر دستتان در اجرا و پوشش باز است؟
ـ در اجرا و پوشش نسبت به سالهای گذشته خیلی دستمان باز است. وقتی به برنامه "رنگینکمان" آمدم، نمیتوانستیم مانتوی قرمز یا نارنجی بپوشم و به رنگ ایراد میگرفتند، حتی اجرای من نسبت به روزهای اول برنامه متفاوت است، چرا که در گذشته خیلی محدودیت داشتیم. نباید با بچهها خیلی میخندیدیم یا خیلی صمیمی میشدیم، اما الان قوانین معقولانه است.
* در این سالها خالههای زیادی به برنامه رنگینکمان آمدند و رفتند، اما خاله نرگس هنوز هم ماندگار است. حضور خالهها چه مزایا یا معایبی داشت؟
ـ به هر حال رقابت خوبی شکل میداد، چرا که باعث میشد در اجرا روز به روز پیشرفت کنید، اما از یک طرف هم ترسی به جان آدم میانداخت که مبادا مجری جدید جای شما را بگیرد.
* شما هم میترسیدید مبادا خالهای جای خاله نرگس را بگیرد؟
ـ بله، میترسیدم، اما بعد از مدتی متوجه شدم هر کس جای خودش را دارد. توکل به خدا و دعای خیر والدین به ویژه پدر همیشه در تنگناهای زندگی فریادرس من بود. دعای پدر خیلی تاثیرگذار است.
* در سالهای گذشته تعداد خالهها و عموها واقعا زیاد شده و دیگر این موضوع برای بچهها جذابیت ندارد.
ـ وقتی خاله یا عمویی اجرای ضعیف داشته باشد، مسلماً بچهها هم زیاد دوستش ندارند و همیشه با خالهای ارتباط برقرار میکنند که اجرای بهتری داشته و با بچهها صمیمی باشد. الان عدهای از خالهها و عموها برای بچهها خاله و عموی اصلی هستند و عدهای دیگر فرعی. البته این وضعیت فقط شامل خالهها و عموها نمیشود، بلکه عروسکها هم اینطور شدهاند.
عروسک برای بچهها حرف اول را میزند و آنها در خیال پدر و مادرشان را به شکل عروسک میبینند. وقتی عروسکی بامزه باشد، بچهها با آن ارتباط برقرار میکنند، اما در حال حاضر شاهد هستیم برخی عروسکها باری به هر جهت هستند. اگر چه عروسک یکی از عوامل موثر در برنامه است، اما نباید هر عروسکی را به هر قیمتی وارد برنامه کرد.
* به نظر شما عروسکها هم مثل مجریان باید تست شوند؟
ـ بله، به نظرم قبل از اینکه عروسکی وارد برنامه تلویزیونی شود، باید آن را به یک مهد کودک ببرند و واکنش بچهها را نسبت به آن ارزیابی کنند. اگر نتیجه مثبت بود، وارد برنامه شود. در این صورت موفقیت هم زیاد خواهد بود. متاسفانه به این مسائل توجه نمیشود.
* کیفیت برنامههای کودک را چطور ارزیابی میکنید؟
ـ برنامههای کودک نیاز به تنوع دارند که در برخی برنامهها به این مسئله توجه میشود و برخی برنامهها بیتوجهی میکنند. باید به صورت دائم نقاط ضعف شناسایی شود. مرکز پژوهشهای صدا و سیما مجلهای با عنوان قاصدک ویژه برنامهسازان کودک و نوجوان منتشر میکند. من این مجله را مرتب مطالعه میکنم.
* شخصیتهای محبوب دوران کودکی شما چه کسانی بودند؟
ـ پسر شجاع، دهکده حیوانات و خونه مادربزرگه را خیلی دوست داشتم، اما همیشه از برنامه کار و اندیشه فراری بودم. من را به یاد درس و کتاب میانداخت. البته اعتراف میکنم انیمیشنهایی ایرانی که در حال حاضر برای بچهها پخش میشود، خیلی ضعیف است و باید در این باره نیروهای خوبی تربیت کنیم، البته انیمیشنهای مذهبی خیلی خوب هستند، چرا که بچهها با فرهنگ و دین بیشتر آشنا میشوند و ساخت چنین انیمیشنهایی ضروری است.
* تولد شبکه کودک میتواند این امیدواری را به وجود بیاورد که برنامهسازی برای بچهها حرفهای شود؟
ـ فکر نمیکنم، چرا که برنامههای کودک هویت خود را از دست دادهاند. به نظرم این روند که هر شبکه برنامه کودک را در یک ساعت مشخص پخش میکند برای کودکان هم خوشایندتر است و آنها با این روند عادت کردهاند، ولی وقتی همه برنامههای کودک از یک شبکه پخش شود، کودکان نمیتوانند همه برنامههای محبوبشان را دنبال کنند و به نظرم برای کودکان این مسئله موفقیتی به همراه ندارد.
* و صحبت آخر.
ـ وقتی برای اجرای برنامهای میروم، حتی اگر دو تا صندلی خالی باشد، غصهدار میشوم. امیدوارم خاله نرگس هر روز بدرخشد و کمرنگ نشود و بچهها بدانند وقتی شبها به یک ستاره در آسمان نگاه میکنند، من هم در آن لحظه دارم به آن ستاره نگاه میکنم.
نظر شما