۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۳، ۱۶:۳۵

نقدي بر فيلمهاي مستند سومين جشنواره يادگار (1):

از پوستين امسال

فيلم هاي مستند و كوتاه غالبا از ديد منتقدان دور مي ماند ولي برگزاري جشنواه هاي موضوعي سينماي مستند فرصتي ست تا اين آثار به نقد كشيده شود.

به گزارش خبرنگار سينمايي "مهر " همايون امامي منتقد نام آشناي سينماي مستند امسال نيز مانند گذشته به نقد آثار حاضر در جشنواره فيلم هاي مستند ميراث فرهنگي يادگار پرداخته است . در ادامه پس از مقدمه اي از همايون امامي نقد هاي كوتاه وي درباره فيلم هاي به نمايش در آمده تا سومين روز جشنواره را  مي خوانيد : 
  پوستيني كهنه دارم من.
يادگاري ژنده پير،
از روزگاراني غبارآلود
معمولاً شنيده و مي شنويم كه مي گويند سال به سال، دريغ از پارسال. براي منهم پيش آمده است كه گفته باشم؛ و به كرات هم. ولي گويا امسال جشنوارة يادگار مي خواهد حادثة ديگري باشد. حادثه اي كه اين پندار جا افتاده را در هم بريزد. جشنوارة يادگار اگر مي گويم؛ بيشتر مرادم جوانان هستند؛ جواناني كه با فيلمهاي زيبا يا ضعيف خويش، حضور پر شور خود را اعلام مي كنند. و اصرار دارند كه بگويند حرفي براي گفتن دارند. و بعضي هاشان هم دارند. و حرف زدن را هم به زبان سينما خوب بلدند. اگر هم خوبِ خوب حرف نمي زنند؛ لااقل حرف زدنشان لكنت ندارد؛ و ديگر آن كه انديشة نسبتاً محكمي پس حرفهاشان نشسته است. انديشه اي از انسان امروز. زندگيش، معاشش، باور هايش، اضطراب ها و نوميدهايش، و اگر يافت بشود شادماني هاي باسببش.
در فيلمهاي جشنوارة سوم، واقعيت جالب ديگري هم خود نمائي مي كند. و آن گسترده تر شدن درك جوانان مستند ساز از مقولة ميراث فرهنگي است. امسال، ميراث فرهنگي تنها چند سفالينه يا زير خاكي يا چند خانة نيمه ويران باقي مانده از گذشته نيست. انسان هم ميراث فرهنگي تلقي شده است. انسان هنرمندي كه حافظ و ناقل تجربيات فرهنگي نسل خويش شمرده مي شود: انسانهاي شريفي چون استاد اسپندار، استاد يگانه، استاد فرشچيان و ديگران. امسال، بيشتر سال اين بزرگواران تلقي مي شود. حادثة مهمي كه بانيان جشنواره، آن را در بخشي كه بنام ميراث معنوي باز كرده اند رقم زده اند. و اين نشان از كاركرد جشنواره اي دارد كه چند سالي بيش از عمرش نمي گذرد؛ و اين دستاورد كمي نيست؛ و نشان از بالندگي جشنواره دارد؛ و نيز نشان از جاافتادن آن. باشد كه چون جشنواره هاي ديگري اين مرز و بوم دولت مستعجل نباشد؛ و بپايد. 

 فيلم هاي  روزاول :  صداي ماه ( فرحناز شريفي )
مستندي شرح حالي كه به زندگي و فعاليت هاي نخستين بانوي آواز ايران مي پردازد. با حضور كارشناساني كه در رابطه با او تاريخ را مي كاوند؛ و از خلقيات و خصائل او مي گويند. فيلم زيباست و موفق. اين موفقيت در وهلة اول، برخاسته از اين اين حقيقت است كه اين فيلم با دل ساخته شده است. محور ساختاري فيلم را تدوين، و كاربرد خلاقة صدا و موسيقي تشكيل مي دهد. نماهاي فيلم حساب شده اند و فيلم سرشار است از لحظات عاطفي تأثيرگذار.  فيلم به يك لحاظ ديگر واجد ارزش تلقي مي شود؛ و آن وجه تفسيري فيلم است. شريفي كوشيده است از فرصت هائي كه بدست مي اورد؛ بخوبي استفاده كرده و تفسير خويش را از زمانة قمر و روزگار حال بدست دهد. اين تفسير در هيئتي خلاق عرضه مي شود. نكات ظريف عاطفي، واكنش افرادي كه مورد مصاحبه قرار گرفته اند؛ و نيز استفادة هوشمندانه از اسناد تصويري آرشيوي. ازجمله به توپ بستن مجلس، دكتر مصدق و دادگاه لاهه، تهران قديم و بسياري تصاوير زنده و يا عكس هاي آن روزگار. گويا اين فيلم به عنوان رسالة عملي شريفي بدانشكدة سوره ارائه شده است؛ قطعاً بايد از آن چون شروعي قدرتمند ياد كرد. 

 اهوراني ماندگار ( آيدا فيض جعفري ) 
فيلم اثري است كه مي كوشد؛ مستند داستاني باشد؛ ولي از اين كوشش طرفي بسته نمي شود؛ ولي در نهايت، بصورتي داستاني به پايان مي رسد. نگاه فيض جعفري به موضوع فيلم _ بررسي نقوش سكه ها و مُهر هاي ايران باستان _ نگاهي تجربي است. نگاه تجربه گري كه مي كوشد به بياني ديگر دست يابد. بياني متفاوت از كليشه هاي رايج. نفس اين كوشش مهم تر از نتيجه آن است. بويژه براي سينماگران جواني كه نمي بايست تحربيات گذشته را كليشه وار تكرار كنند. جعفري اما در اين راه جانب اعتدال از كف مي نهد و در پاره اي لحظات فيلم به تصتع مي گرايد. استفادة ساختاري از صدا از امتياز هاي ديگر فيلم محسوب مي شود؛ فيلم از تدوين رواني برخوردار است كه امكان شكوفائي و تآثير گذاري بيشتري به درونماية مخيل فيلم _ داستان عشق نافرجام باربد و اردشير به اهوراني دختر ساسان شاه ساساني _ مي بخشد. بايد به اين تلاشها اميد بست. چرا كه سينماي نوين ايران، از دل اين تفكر، و اين تجربيات است كه زاده مي شود.

 زخمة عشق ( مازيار رضاخاني )
فيلم به نحوة ساخت دوتار مي پردازد؛ و در پايان استاد ذوالفنون زخمه را با تار هاي آن آشنا مي سازد. رضا خاني مي كوشد نگاهي اسطوره اي به موضع بيفكند؛ نگاهي هستي شناسانه ولي از آنجا كه اشرافي بر اين مقولات ندارد، در همان آغاز متوقف مي شود. موسيقي استاد ذولفنون به فيلم رنگ و جلاي خاصي داده است؛ و رضاخاني در بازيگيري از استاد و قرار دادن او در موقعيت مطلوب به موفقيت دست مي يابد. تنوع ديدگاه هاي دوربين امتياز ديگري براي فيلم محسوب مي شود. گفتار فيلم مي كوشد همه چيز را توضيح دهد؛ حتي واضحات را. به عبارت ديگر گفتار با تكرار مو به موي آنچه كه در تصوير مي گذرد ملال آور مي شود، ضمن آن كه در پاره اي موارد با جلب توجه لحظات نابي از فيلم را نيز از جلوه انداخته است. بنظر مي رسد فيلم از دكوپاژ برخوردار نبوده و از تعدد دوربين در پر كردن اين خلاء استفاده شده باشد.

 جويباره _ تصعيد ( سحر شيخ بابائي )
فيلم به طرح احياء محور جويباره مي پردازد؛ طرحي كه در ارديبهشت 1382 شروع شده است؛ و به احياء يك محلة مسكوني قديمي و فرسوده مربوط مي شود. محله اي كه ساكنان آن بضاعت بازسازي و مرمت آن را ندارند. و اين آغاز مشكلي است كه ضرورت سرمايه گذاري دولتي را در آن محله را مطرح مي سازد.
  فيلم، پيش تر از آن كه به ما در بارة جويباره و مختصات جغرافيائي آن شناخت بدهد؛ به زمينه هاي اجرائي طرح، ،نحوة  پيشرفت امور اداري و نحوة تخصيص بودجه و توجيهات اقتصادي طرح در بازگشت سرمايه مي پردازد. در حالي كه ما هنوز نمي دانيم جويباره در كجا واقع شده است. واين يكي از كاستي هاي فيلم محسوب مي شود. ( اگر چه يه صورت ضمني و از لهجة اصفهاني آدم هاي فيلم مي توان در اين زمينه به گمانه زني پرداخت ) شيخ بابائي مي كوشد؛ در طرح موضوع،  از شيوه هاي نمايشي سازي سود جويد. _ عبور زن چادري تنها در بنا هاي فيلم و يا تأكيد بر نگاه منتظر او _ از تدوين نيز در گسترش بار معنائي فيلم و سامان دهي وجهي نشانه شناختي بخوبي استفاده شده است. صدابرداري فيلم فاقد كيفيت لازم است و درك پاره اي صحبت ها به دقت و تمركز بيشتري نياز دارد. اين فيلم نيز ساختاري تدويني دارد. تدويني كه به برخي سبكهاي مونتاژ غير روائي نيز گوشة چشمي مي افكند و نسبتاً روان پيش مي رود.. جويباره _ تصعيد فيلم تأثير گذاري است؛ و با مخاطب خود به خوبي ارتباط برقرار مي كند. پس در كار خود موفق است.

تاريخچة تجارت، تاريخ پول ( بيتا عليشاهي فر ) 
فيلم به اعتبار پژوهش نسبتاً ژرف نگر خويش مي كوشد؛ با چشمداشتي جدي به تاريخ شكل گيري تمدن بشري، سير تحولي كاربرد سكه را بيان دارد. قوت تحقيق، مهم ترين ويژگي فيلم محسوب مي شود. تصاوير زيبائي كه با قاب بنديهاي سنجيده همراه شده اند؛ و نيز كاربرد سنجيدة موسيقي، كه در گسترش فضا هاي عاطفي فيلم تأثيري جدي دارد؛ اين عوامل، عناصر وابزار هائي هستند كه فيلمساز توانسته با استفاده آن تحقيقات مكتوب خويش را تعين بخشد. عليشاهي فر در كاربرد نور راه به افراط مي برد. موردي كه سمت و سوئي تزئيني را بر كار تحميل كرده به كاهش وقار فيلم انجاميده است. چنانچه فيلمساز مي توانست با طراحي ميزانسن هائي خاص، براي نقوش روي سكه ها كاربردي دراماتيك بيابد، به زيبائي بيشتري دست مي يافت. فيلم محصول شبكة 4 است.
هويت گمشده ( وحيد زارع زاده )
فيلمي در بارة موزة بغداد است و اين مكان را دو روز پس از اشغال نظامي آمريكا نشان مي دهد. فيلم از شروعي قوي برخوردار است و سربازان آمريكائي را در راهرو هاي موزه نشان مي دهد كه قفل در هاي بسته را با شليك گلوله مي شكنند. اين فيلم نيز از ساختاري مبتني بر تدوين برخوردار است؛ و كارشناسان در بارة رخداد هاي اخير عراق و و مفقود شدن بسياري از اشياء ارزشمند اين موزه در حريان حمله آمريكا سخن مي گويند. هويت گمشده بيشتر از آن كه يك فيلم مستند باشد؛ يك برنامة تلويزيوني مستند است؛ با همان ساختار هاي متداول. با اين تفاوت كه ووله هاي مياني برنامه بصورت آبرومندانه تري در آن طراحي و اجراء شده اند. تلفيق صحنه هاي كارشناسي با ساير قسمتها با حفظ ظرافت هاي لازمه، خوب از آب درآمده اند. بهر حال بايد از هويت گمشده، حداقل به عنوان يك برنامة مستند زيبا و موفق ياد كرد. برنامة مستند موفقي كه هم به لحاظ اطلاع رساني و هم به لحاظ فرم، از توانمنديهاي خاصي برخوردار است. توانمنديهائي برخاسته از پالودگي ساختار روائي اثر، كه در جذب مخاطب، فيلم را  موفقيت همراه مي سازد.

آب و پيشينيان ( علي عالي )
روايت فيلم كه به موضوعي چون آب و سازه هاي آبي خوزستان مي پردازد؛ توسط دختري بيان مي شود؛ كهدر فيلم حضور دارد. فيلم از ساختاري ساده، بي پيرايه و موزون برخوردار است؛ با دختر، همسفر مي شويم و جاي جاي سد ها و پل بند ها را با او نظاره مي كنيم. روايت فيلم كه به صورتي غير همزمان و به صيغة اول شخص بيان مي شود؛ حاكي از پژوهشي قابل توجه است. تدوين فيلم از رواني خاصي برخوردار است؛ و موسيقي فيلم كه از ميان آثار زنده ياد روح الله خالقي انتخاب شده است؛ شكوه بسياري از لحظات را دو چندان مي كند. ليكن برخي از اين آثار كه به بنان نيز تعلق دارند؛ با توجه به داشتن پس زمينه اي ويژه، حس و حال فيلم را به سمتي خاص سوق مي دهند؛ كه با سويمندي كلي و مستقل فيلم، چندان همخواني ندارد.    

آهنگ كوچه هاي خشتي ( امير حسين حيدري )
فيلم دلنشيني كه به پيرمردي شعر باف مي پردازد. او در برابر دوربين ياد و خاطرات گذشتة خود را مي كاود؛ و رد عشقي را در آن نشانه مي زند. حيدري كوشيده است با نزديك شدن به دنياي درون پيرمرد؛ از خشكي فيلم بكاهد. او در اين رابطه، پرداخت سنجيده و تأثير گذاري را بكار مي گيرد؛ بايك برش، زني را مي بينيم كه به سرعت از برابر درگاه مي گذرد، در يك آن، همانطور كه خيالي و يادي مي آيد و مي گذرد. .بويژه آنجا كه مرد شعرباف از عشق دوران جواني خود سخن مي گويد. حيدري در جذب مخاطب و ارائة تصويري صميمي از پيرمرد شعرباف موفق است؛ وليكن بايد به او ياد آور شد؛ كه اخلاق مستند سازي را بيشتر بياموزد. و در كارهايش لحاظ كند. آنجا كه پيرمرد، دادن پاسخ پرسش او را منوط به خاموش كردن دوربين مي كند؛ حيدري چنين وانمود مي كند كه دوربين خاموش است. رعايت حريم آدمها و واقعيات از شروط اساسي مستند سازي است. به حريم هاي احترام بگذاريم؛ حتي اگر تشخيص دهيم حرف مهمي در ميان نيست؛ و يا حتي اگر لازم باشد بخاطرشكار لحظه اي ناب، واقعيت را انكار كنيم.

 فيلم هاي روز دوم :  پنجره اي رو به آفتاب ( بيژن زمان پيرا )
فيلمي كه مي كوشد مراسم دعاي تمناي باران را به شيوه اي نو و بديع، در يكي از روستا هاي كردستان به تصوير بكشد. تمام تلاش زمان پيرا معطوف خلق ساختاري نو و بديع مي شود؛ و ديگر حفظ ارزشهاي مردمشناسي فيلم براي وي اهميت چنداني نمي يابد. در اين فيلم نه حضور فيزيكي مردم، كه سايه هاي آنان، از روي سنگ ها و صخره ها، راوي يكي از كهن ترين آئين هاي آن ديار مي شود. از موسيقي كردي در رنگ آميزي فضا و گسترش بار عاطفي فيلم، بخوبي استفاده شده است. فيلم، ارزش هاي سينمائي ويژة خود را نه به عنوان يك اثر قوم شناس _ و يا حتي قوم نگار _ كه به عنوان برداشت آزادي از يك آئين، حفظ مي كند. برداشت آزادي كه از ظرافت هاي يك سينماي تحربي، سرشار است. و همين هم خود به تنهائي، ارزش كمي محسوب نمي شود.

  سفر آبي ( جواد طاهري )
فيلم مستقيماً به مقولة ميراث فرهنگي نمي پردازد؛ بلكه ضرورت حفظ آن را طرح مي كند. كاپيتان سيد مهدي خسروي كه روزگار سالخوردگي و تنهائي را در غياب همسر متوفي اش مي گذراند؛  به يدك كشي كه خاطرات روزگار پيشين را در او زنده مي كند دل خوش داشته است. طي نامه اي به مقامات، از آنها مي خواهد تا يدك كش را كه در آستانة تحويل به واحد بازيافت ذوب آهن است؛ به او واگذار كنند؛ تا او با تغيير كاربري، از آن استفادة بهينه اي به عمل آورد. در طول فيلم كاپيتان از تنهائي خويش مي گويد؛ و از فعاليت هاي پيشن خويش كه با حسرتخواري خاصي بيان مي شود. ريتم فيلم خيلي كند است، _ البته فيلم بواسطة ترسيم زندگي كسالت بار كاپيتان و سالخوردگي وي، مي بايست از ريتمي كند برخوردار باشد؛ ليكن كندي ضرباهنگ فيلم، به مراتب از اين حد فراتر مي رود. _ صرف تظر از ريتم كند، مي توان تدوين فيلم را امتيازي براي آن شمرد. گفتار فيلم كه بي شباهت به واگويه هاي يك آدم تنها نيست؛ فضاي حسي فيلم را تقويت كرده است. و نيز لايت  موتيف كورة ذوب فلز و زبانه هاي آتش آن، برج ساعت، و ساختمانها نيمه ويران از برابر نهادي خوبي نشان دارند كه تسري پتانسيل عاطفي آنها به تصاوير، ترسيم حال و هواي كاپيتان سالخورده را بيش از پيش باموفقيت همراه ساخته است.

 خيمه ( الناز ناصحي _ شيما عالي )
فيلم، تلاشهاي جوانان محله اي در تهران را نشان مي دهد؛ كه مقارن با ايام سوگواري عاشورا، با برپا كردن خيمه به استقبال اين آئين مي روند. فيلمسازان مي كوشند صميميت و صداقت قلبي اين جوانان را محور پرداخت موضوعي فيلم قرار دهند و آن را با شبهاتي كه اين رويكرد را ناشي از اغراض ديگر ارزياب مي كند؛ برابر نهادي كنند. اگرچه تلاش شده است فيلم، به لايه هاي دروني آدم ها رسوخ كند؛ و نيز برغم موفقيت در ارائة تصوير نسبتاً كاملي از رخداد؛ وليكن بايد گفت فيلم فاقد نگاهي تحليلي به رويداد است. مع الوصف نمي توان ارزشي كه طرح نسبتاً كامل موضوع در طرح يكي از معضلات اجتماعي جوانان كسب مي كند؛ ناديده گرفت. با ديدن اين فيلم تبادر اين سئوال به ذهن  طبيعي مي نمايد كه تا به كي مي توان برغم برخورد هاي نامناسب اجتماعي، اين جوانان را همچنان مجذوب شعائر مذهبي نگاه داشت؟

 علَمِ شفا ( فرشيد آذري )
اين فيلم كه به صورت تلفيقي از نقاشي و تصاوير زنده سامان داده شده است؛ به مراسم شاه شهيدان، در منطقة شاه شهيدان امانلوئي واقع در ارتفاعات گيلان زمين مي پردازد. فيلم كه تصاويرش، در پاره اي لحظات با افتي كيفي روبرو مي شوند؛ و نشاني از دوگانگي منابع تصويري با خود دارند، با نگاهي كاملاً سطحي به آئين مورد نظر مي پردازد. كفتار فيلم، برغم اطلاعات مفيدي كه از مراسم ارائه مي دهد از پشتوانة پژوهشي درخور، بي بهره است. به عنوان مثال وقتي در فيلم عنوان مي شود كه اين مراسم نوعي جشن خرمن است؛ ضرورت مي يابد كه  زمينه ها و خاستگاه هاي اجتماعي، فولكلوريك چنين مراسمي مورد معرفي و ايضاح قرار گيرد. كه چنين نمي شود؛ و شناختي كه فيلم ارائه مي كند در سطح باقي مي ماند. آذري و ساير علاقمندان جوان سينما بايد در عبور از سياه مشق هاي پيشين، دست و دل بازي بيشتري از خود نشان دهند.

 مان ( عابدين علي ويسي )
زير باراني سيل آسا، خيل انبوهي از دراويش، در آستانة برگزاري مراسمي در هورامان، آمدن قطب و مراد خويش را انتظار مي كشند. شيخ سر مي رسد. زير شديد ترين ابراز احساسات، بر بلندي بام مي رود و اعلاميه اي را قرائت مي كند كه در آن از عدم برگزاري مراسم صحبت مي رود. شيخ مردم را به آرامش و صبوري دعوت مي كند؛ و مي رود. خيل دراويش اندوهگين و افسرده باقي مي مانند. در لابلاي تصاوير و در آستانة برگزاري مراسم، دراويشي را مي بينيم كه خويش را آمادة ورود به مراسم و خلسه مي كنند. و بااشتياق منتظر آمدن مراد خويشنمي مانند. به استثناي يكي دو مورد، كه به آغاز و پايان فيلم باز مي گردد؛  و در آن جلوه هائي نشانه شناسانه از تفسير كارگردان را مي بينيم _ نما هاي قوس قزح _ فيلم فاقد كارگرداني است. نما ها صرفاً روايتگري مي كنند؛ و جز بر خود بر معنائي ديگري دلالت ندارند؛ و در گزينش آنان ضابطة خاصي بكار گرفته نشده است؛ و نيز بر تدوين و تركيب آنها كه همچنان روايتگري حاكم است. موسيقي انتخابي خوش بر تصوير مي نشيند. فضاي باراني حال و هواي خاصي به فيلم بخشيده است؛ كه مي توان از آن به عنوان وقوع يك تصادف و خوش شانسي كارگردان ياد كرد. علي ويسي نمي كوشد به درون آدمهاي فيلمش رسوخ كند و درون ملتهب آنان را مورد بازنمائي قرار دهد. به هر تقدير، ولي گفتني است كه برغم تمامي اين كاستي ها، فيلم بر دل مي نشيند.

آنسوي مه ( صابر محمدي )
ماجراي اين فيلم كه در روستاي كهليك بولاغي مي گذرد؛ به زندگي تنها خانوادة ساكن اين روستا مربوط مي شود. حاج سعيد خوش اخلاق سرپرست اين خانواده بنا به وصيت پدر و نيز به احترام مزار برادر شهيدش در اين روستا باقي مانده و همراه ديگر ساكنان پيشين آن كه به دليل مشكلات معيشتي، سختي راه، برفگير بودن و نداشتن امكانات اولية رفاهي و بهداشتي، به شهر ها و روستا هاي اطراف رفته اند؛ مهاجرت نكرده است.فيلم با چشم انداز هاي زيبا ومه آلود يكروز برفي و نما هائي از اتوموبيلي كه به دشواري اين مسير را مي پيمايد شروع مي شود. فيلمساز از ويژگيهاي طبيعي و جوي روستا بخوبي استفاده كرده است؛ و با تيز بيني، كوچكترين مظاهر اين زندگي رااز نظر دور نداشته وتصوير كرده است. او با مكث هاي نسبتاً طولاني روي رمه اين خانواده و چوپان هاي كوچكش كه كسي جز فرندان اين خانواده نيستند؛ و نيز تلاش آنها را براي زندگي در دل سرما و كولاك، ابعاد مختلف زندگي اين خانواده را تصوير كرده است. محمدي بيشتر به ساخت و سازي فلاهرتي وار نظر دارد؛ و در كمال رواني، سادگي، صميميت و تأثير گذاري، مي كوشد تصوير كاملي از اين زندگي بدست دهد و در اين رابطه به موفقيت نيز دست مي يابد. آنچه اين سادگي را حلاوت مي بخشد؛ موسيقي دانشين آذري است كه با هوشمندي به گونه اي انتخاب شده كه در تناسب با لحظات حسي فيلم عواطف مختلفي را در خود داشته باشد.
 فيلم محصول صدا و سيماي اردبيل است. توليد چنين فيلمهاي مستندي كه اعتباري براي سيماي اردبيل نيز محسوب مي شوند را بايد نحسين كرد؛ و آرزومند تداوم آن شد.

 راز منار جنبان ( مسعود جعفري جوزاني )
نمونة شاخص مستدي كه خيلي كُند و بي بهرة چنداني از زيبائي، به تصوير موضوع خويش مي پردازد. ليكن از آنجا كه به پشتوانة تحقيقي ژرف نگر مستظهر است؛ به اثري در خور توجه تبديل مي شود. بيشترين كاستي فيلم در حوزة تدوين و بيان سينمائي به چشم مي خورد. دقت و توجه جعفري به ظرائف معماري ومباحث علمي فيلم، ستودني است. قطعاً فيلم در زماني كمتر مي توانست به رواني و موفقيت بيشتري دست يابد. كارگردان و تصوير بردارش بخوبي بر ويژگي هاي تصويربرداري از فضا ها و بافت هاي معماري اشراف دارند. گزينش لنز مناسب _ كه به اعوجاج تصوير نيانجامد _  و نيز نور مناسب مؤيد اين ادعاست. قاب بندي ها، شكيل و حساب شده اند البته در برخي نما ها _ نماهاي مربوط به وجه تاريخي اصفهان و منار جنبان _  كاربرد نور و قاب به افراط مي گرايد كه يك دستي كار را خدشه دار كرده است. گرينش درست موسيقي نيز امتياز ديگري براي فيلم محسوب مي شود. استفاده از تمهيد تغيير رنگ در صحنه اي كه صحبت از فراموشي منار جنبان مي شود و رنگ صحنه به سياهي و سفيدي مي گرايد؛ از امتياز هاي ديگر فيلمي است كه ساخت و بافتي رواوئي را براي بيان موضوع خود برگزيده است.

    
خاطرة ازلي ( مهدي اسدي )
گزارشي ريتميك از برگزاري مراسم يك روز عاشورا. فيلمساز كوشيده است چشم انداز نسبتاً كاملي از مراسم عاشورا بدست دهد؛ علم و كُتل و نشان و زنجير، شمشير و خود و خنجرو سنج و كبوتري خونين و خيل عزادارني كه يا بر سينه مي كوبند و يا زنجير بر پهنة شانة خويش مي نشانند.
با توجه به كوتاهي فيلم و تدوين ريتميك آن، مي توان اذعان داشت كه با اثر نسبتاً زيبائي روبرو هستيم. ولي از آنجا كه فيلم فاقد آغاز، ميان و پاياني ساختاري است؛ و بر مبني همين كاستي، نقطة شروع بانقطة پاياني فيلم تفاوتي نمي كند؛ مي توان ابراز داشت كه با اثر نيمه تمامي روبرو هستيم. اثري كه كنش در آن كامل نمي شود؛ و اين كاستي قابل ملاحظه اي براي فيلم محسوب مي شود.

فيلم هاي روز سوم : عبدالماء ( عباس اميني )
در بارة موجودي افسانه اي كه گويا در آب زندگي مي كند؛ و بيشتر زنها و دختران جواني را كه با او روبرو مي شوند را با خود به اعماق آبها مي برد. فيلم با مصاحبه هائي كه با ظرافتي خاص برداشته شده است؛ مي كوشد جنبه هاي مختلفي از باور بوميان منطقه را نسبت به اين شخصيت افسانه اي خرافي به نمايش بگذارد. اميني در عين پرداختن به اين موضوع، مي كوشد با طرح پاره اي ويژگي هاي قوم شناختي مردم منطقه كه از اعراب ايران بشمار مي آيند؛ ابعاد مردم شناختي فيلمش را قوت و ژرفا بخشد؛ و اين براي فيلم وي امتيازي محسوب مي شود. از سوي ديگر، رويكرد به نمايشي سازي نسبتاً موفقي كه او از طريق باز سازي پاره اي رخداد ها _ دختري كه در كنار رود ظرف مي شويد و دچار توهم حضور عبدالماء مي شود و پا به فرار مي گذارد؛ يا دويدن دو مرد در نخلستان از ترس عبدالماء، و يا اتوموبيلي كه برابر دختري توقف مي كند و اميني با تغيير وضوح دوربين توهمي از وجود عبدلماء را به نمايش مي گذارد. اميني از نور و همچنين موقعيت هاي شبانه روز، به ويژه از تاريكي هاي شب، در فضا سازي يك محيط رعب آورِ مرموز بخوبي استفاده مي كند.كاربرد خلاقة صدا تمهيد ديگري است كه اميني، به منظور گسترش فضا سازي فيلم، در استفاده از آن به موفقيت دست مي يابد.

بند هفتم ( طاحا شجاع نوري )
در اين فيلم مراحل مختلف توليد ني دستماية كار قرار مي گيرد. از مرحلةچيدن خيزران، تا لحظه اي كه همراه با تزئينات بدنه اش، به كالائي ارزشمن تبديل مي شود.فيلم كه فعاليت هاي يكي از اساتيد سازندة ني را دنبال مي كند؛ بسيار كشدار است. ريتم بسيار كند اين كاستي فيلم در شرايطي كه شجاع نوري مي خواهد همه چيز را از ابتدا تا انتها به نمايش بگذارد؛ ملال آور مي شود. بنظر مي رسد فيلمساز، دركي از زمان سينمائي ندارد. فيلمساز نگاهي گزارشي به موضوع دارد؛ حال آن كه مي توانست با توجه به قدمت موضوع و با استفاده از ريشه هاي ستبر ادبي،فرهنگي،اسطوره اي ني در فرهنگ ايران زمين، بر غناي فيلم خويش بيفزايد. در آن صورت تصويري چنين مسطح و كشدار ارائه نمي شد.

اَگَردَك ( احمد ذات اصغر ) 
فيلمي است در بارة نوعي شيريني كه زنان خانه دار ماسوله اي، به مناسبت هاي مختلف، در اعياد، مراسم و سوگواري هاي عاشورا مي پزند. اين فيلم از تحقيق مبسوطي برخوردار است و به دقتي خاص مي كوشد رد اگردك را درمناسك و مراسم مختلف مردم ماسوله، دنبال كند؛ چنانچه فيلم در زمان كوتاه تري ارائه مي شد؛ به موفقيت بيشتري دست مي يافت. ضمن آن كه، تطويل فيلم، وقتي با بياني گزارشي همراه مي شود؛ پيامدي جز كاهش ارزشهاي سينمائي فيلم نمي تواند داشته باشد. شايد اين فيلم از نمونه هاي نادر فيلمي باشد؛ كهسازندة آن بيشتر از آن كه در بند فرم فيلم باشد؛ دغدغة وسعت _ و نه ژرفائي _ اطلاعات فيلم خويش را دارد.
از شمس تا شمس ( ارد عطارپور ) 
فيلم با شرح كوتاهي از زندگي مولانا شروع مي شود؛ گفتاري كه روي تصاوير و شمايل هاي متعد و متنوعي از مولانا خوانده مي شود. با اين انتقاد كه همسايگان مابخوبي مي دانند چگونه از چنين موهبتي استفاده كنند؛ قونيه را در يك روز برفي مي بينيم و در ادامه مجلس سماعي كه هر ساله از 19 تا 26 آذر ماه در آنجا برگزار مي شود. كهروز سالمرگ مولاناست و اُرُس يا عروس خوانده مي شود. فيلم با نمايش بلخ كه مسقط الرأس مولوي است؛ به فضاي متفاوتي اشاره مي كند كه بر اين دو شهر حاكماست؛ يكي صلح و دوستي و عرفان، و ديگري توپ و خمپاره و اتش وقتل ويراني. با چنين رويكردي اگر چه حضور حس و عرفان ومعنويت مولوي، با كنتراست بيشتري مطرح مي شود؛ وليكن فضاي يكدست فيلم خدشه مي پذيرد، و حال و هواي معنوي فيلم براي لحظاتي از بين مي رود. شايد اگر عطارپور چنين ضرورتي را با صداي هاي يك فضاي جنگزده، روي تصاويري عادي از بلخ به نمايش مي گذاشت؛تداوم حسي فيلم دچار انقطاع نمي شد. كاستي ديگر فيلم به نقطه گذاري هاي دياري آن باز مي گردد. عطارپور با Fade out  هاي متعدد پايان هر فصل را نشانه مي زند؛ و اين تمهيد از آنجا كهضرورتي بر آن مترتب نيست؛ بيشتر از آن چه كه مفيد فايده واقع شود؛ فضاي عاطفي فيلم را دچار گسست مي كند. جداي از كاستي ها بايد از پژوهش عميق فيلم ياد كرد؛ و توجه مؤكد عطارپور بر ارائة حتي اطلاعات جزئي، تدوين فيلم روائي است و عطار پور كوشيده است گزارش پالوده اي از رخداد مورد نظر بدست دهد. وجه آموزشي فيلم نيز قابل اشاره است. آنجا كه جهت حركت دستها رادقيقاً توضيح مي دهد و يا در نمائي درشت، فرم و نحوة حركت پا ها را در حين چرخش به تصوير مي كشد. 

کد خبر 79940

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha