به گزارش خبرنگار مهر، نشست علم و فناوری در ایران صبح روز دوشنبه 16 دی ماه با حضور اندیشمندان و صاحبنظران در مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور برگزار شد.
محور سخنرانی اول بررسی چهار مقاله "صورت بندی های سازمانی دانشگاه"،"واقعیتهای اجتماعی پیرامون دانشگاه"،"نقاط اتکای فکری برای عزیمت" و "رسانه های فنی تولید دانش" بود که توسط آقای اسماعیل یزدان پور ارائه گردید.
وی چالشهای پیش روی دانشگاه را ورود نسل جدیدی از دانشجویان به دانشگاه، ظهور رقبای جدید برای دانشگاه، بهرهبرداری بیرویه از سرمایههای دانشگاهی و تحولات پیوسته در بازار کار و جهان برشمرد.
او در بررسی "صورتبندیهای سازمانی دانشگاه" ،چهار الگوی کلی "دانشگاه همچون قلعه"،"دانشگاه همچون کارخانه"،"دانشگاه همچون سوپر مارکت" و "دانشگاه همچون میدان شهر" را برای دانشگاه ترسیم کرد.
او گفت: مدل "دانشگاه همچون قلعه" دیگر نسلش منقرض شده است اگر چه ممکن است بقایای آن هنوز وجود داشته باشد.
او تصریح کرد: بهترین نمود دانشگاههای قلعه مانند، دانشگاههای قرون وسطی است که در کنار کلیساها شکل میگرفت. در این مدل، دانشجو به صورت شفاهی با استاد در تعامل بود و در شیوه آموزشی استفاده اندکی از فناوری میشد. در این مدل دانشجو دسترسی به کتاب نداشت و این استاد بود که از روی کتاب قرائت می کرد و دانشجو به آن گوش فرا میداد.
او گفت: بعد از رنسانس و انقلاب صنعتی مدل جدیدی از دانشگاهها بوجود آمد که میتوان آنها را به عنوان مدل "دانشگاه همچون کارخانه" قلمداد کرد.
به نظر این پژوهشگر حوزه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، در این مدل دانشگاهی، دانشگاه بهمثابه سیستمی بود که دانشجو از یک سو وارد دانشگاه میشد و با کسب اطلاعات از سوی دیگر آن خارج میشد.
وی گفت: در این مدل دانشگاهی، به سبب پیدایش صنعت چاپ،دانشجو دسترسی به کتاب داشت و برنامهریزیهای آموزشی و پژوهشی متمرکز بود. در این مدل، مراکز تولید دانش اهمیت بسزایی داشتند.
او با بیان اینکه نمونه نوعی این دانشگاهها را میتوان در قرن 19 میلادی یافت، تأکید کرد: شاید دانشگاههای فعلی کشور را بتوان از این مدل دانست.
یزدان پور سپس به توصیف الگوی "دانشگاه همچون سوپر مارکت" پرداخت.
وی با بیان اینکه اینگونه از دانشگاهها در نیمه دوم قرن بیستم بهوجود آمدهاند، تصریح کرد: تفاوت قابل ملاحظهای به لحاظ عملکردی و ماهوی میان این مدل دانشگاهی با مدل کارخانه ای وجود ندارد. در این مدل دانش و دانشجو به صورت انبوه تولید میشود. در مدل "دانشگاه همچون سوپر مارکت"، فرد اصالت و اهمیت دارد ولی در مدل کارخانهای این سیستم است که اصالت و اهمیت دارد.
به بیان وی در مدل سوپر مارکت، فرد در دانشگاه، خود تصمیم میگیرد که چه دروس و دورهها و بستههای اطلاعاتی را انتخاب کند ولی در مدل کارخانه، بستههای اطلاعاتی از پیش موجود ،به فرد عرضه میشد.
او تصریح کرد: از دهه 1980 میلادی به بعد، پیشرفت سریع علم و فناوری بهویژه اینترنت، زمینهساز ظهور دانشگاههایی شد که میتوان آنها را به "میدان شهر" تشبیه کرد. در این دوره دو پدیده مهم اتفاق افتاده است.اول اینکه با فروپاشی دیوارهای اطلاعاتی مواجه هستیم. به بیان دیگر دانشگاه از حالت تمرکز خارج شد. پدیده دوم، تولید اطلاعات در همه نهادها بود. یعنی نهادها و سازمانهای گوناگون نیز مراکز تولید دانش وابسته به خود را دارا هستند.
یزدان پور در ادامه به بررسی موضوع "واقعیتهای اجتماعی پیرامون دانشگاه" پرداخت.
او گفت: دو ایدئولوژی متفاوت در جامعه در ارتباط با علم و دانش وجود دارد که عبارتند از "جامعه اطلاعاتی" و "جامعه دانایی".در "جامعه اطلاعاتی" اطلاعات در دسترس همه افراد جامعه قرار دارد. در "جامعه دانایی" دانش و اطلاعات در میان نهادهای جامعه که تولید، پردازش،باز تولید و انتقال اطلاعات در آنها صورت می گیرد، وجود دارد.
وی تصریح کرد: در جامعه دانایی، دانش بین مردم جریان دارد و مردم با برخورداری از بافت ذهنی و فرهنگی خود به تولید دانش میپردازند.
او در بحث ابزارهای تولید دانش، خاطر نشان کرد: همه مدلهای دانشگاهی بهجز مدل "دانشگاه همچون قلعه" ناگزیر از استفاده از تکنولوژی هستند.
او گفت: ابزارهای تولید دانش عبارتند از رایانه، ابزارهای انتقال اطلاعات، ابزارهای اشتراک اطلاعات و ابزارهای پردازش اجتماعی اطلاعات که در حال حاضر تأکید بر ابزارهای جدید،از جمله موتورهای جستجوگر اینترنتی ،وبلاگها و دائره المعارف on line است.
بحث "تأخر فرهنگی نسبت به فناوری" محور بررسی دکتر سید یعقوب موسوی بود.
عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا با وامگیری مفهوم "تأخر فرهنگی" ارائه شده توسط "آدورنو"، تصریح کرد: گسست و شکاف میان علم و فناوری در جامعه ایران امری ملموس و غیرانتزاعی است و بین محصولات علم و فرآیندهای برخاسته از آن، ارتباطی معین وجود ندارد.
او در ادامه گفت: علم شفافیت لازم را که باید در فضای تکنولوژیک، سیاستگذاری، عملیات اهداف اعلام شده و عملیات منتج از آنچه علم ایجاد کرده، داشته باشد،ندارد و فاصله و شکافی میان مدعیات علمی و فضای عملیاتی در سطوح مختلف جامعه وجود دارد.
او تصریح کرد : مقوله شکاف میان علم و تکنولوژی، موضوع جدیدی نیست و با آغاز آموزش عالی در ایران متعاقب تأسیس دارالفنون این شکاف همواره وجود داشته است.
وی گفت: تکنولوژی در فضای معرفتی متعلق به دیگران و بر اساس نیازهای آن جوامع بوجود آمده است و از اینرو تکنولوژی درجامعه ایران نتوانسته یک بستر و فضای معرفتی ایجاد کند.
وی با بیان اینکه علم به تبیین نظری پدیدهها و شناخت قوانین موجود در طبیعت می پردازد تصریح کرد: علوم به طور نسبی به نتایج قابل قبولی رسیدهاند و جوامعی که به علم اعتقاد و باور بیشتری دارند به پیشرفتهای بیشتری هم رسیدهاند. شکاف در جامعه ایران، ناشی از شکنندگی ساختار دانش از یک سو و فن و تکنولوژی از سوی دیگر است.
او گفت: تکلیف ما با مقوله علم و فرهنگ روشن نیست.در ایران شکاف اصلی میان بستههای علمی ومحصولات آن از جمله پروژهها، طرحها، مقالات، تحقیقات و تعین بیرونی و رفتاری علم در جامعه است. به عبارت دیگر سیستمها و نهادها در جامعه ما تابع اصول علمی نیستند و یافتههای علمی با نتایج حاصل از آن متناسب نیستند.
وی خاطر نشان کرد: در حالی که در سال 1381 نیاز به خیز و پرش در عرصه صنعت وجود داشت میانگین سرانه تحقیقات در کشور 2.6 دلار بود که این رقم در مقایسه با 400 دلار سرانه تحقیقات در کشورهای صنعتی بسیار ناچیز است.
او در پایان تأکید کرد که اگر سیاستگذاری در کشور به سویی حرکت کند که علم و فناوری مرتبط با نیاز بازار و جامعه باشد از افزایش شکاف در علم و فناوری جلوگیری می شود.
بررسی مشکل علم و فناوری ،موضوع بحث دکتر محمد امین قانعی راد بود.
پژوهشگر گروه علم و جامعه مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور، راهکارهای ارائه شده برای حل مشکل شکاف میان علم و فناوری را به چهار صورت کلی دستهبندی کرد.
او تصریح کرد: برای حل مشکل شکاف میان علم و فناوری در ایران چهار راهکار ارائه شده است.معتقدان به راهکار اول گروهی بودند که مشکل علم و فناوری در ایران را مربوط به فقدان نیروی انسانی میدانستند که با تربیت چنین نیرویی این مشکل قابل حل بود.از این رو دانشگاهها گسترش پیدا کرد.گروهی دیگر بر این باور بودند که مشکل اصلی در مقوله علم و فناوری مسأله تولید دانش است. لذا افزایش تولید مقالات، تحقیفات و پژوهش در دستور کار جامعه علمی کشور قرار گرفت. دو راهکار دیگر مرتبط با بالا بردن کیفیت در عرصه های تولید نیروی انسانی و تولید دانش بود.
وی گفت: در ارتباط با افزایش تولید و بالا بردن کیفیت نیروی انسانی و تولید دانش موفق بودهایم.مطرح بودن ایران به عنوان یکی از بزرگترین صادر کنندگان نخبه در جهان مؤید کیفیت بالای نیروی انسانی ما است.
قانعی راد تصریح کرد: اگر چه موضوع استناد به مقالات علمی ما افزایش یافته است اما چون در جوامع صنعتی علم در خدمت جامعه است و مباحث علمی در آن جوامع نیز برای رفع نیازهای آن جوامع است، کمکی به پیشرفت علمی کشور نخواهد کرد.
او در پایان گفت: شاغلان دارای تحصیلات دانشگاهی در کشور، معادل 9.6 درصد کل نیروی انسانی است که 26.5 درصد در بخش عمومی و 2.2 درصد در بخش خصوصی مشغول کار هستند. عمده شاغلان بخش عمومی در بخشهای دولتی مشغول فعالیت هستند که تعداد زیادی از آنها در مراکز پزشکی و قسمتهای اداری کار می کنند. ولی این بخشها نمیتوانند به تولید علم منجر شوند لذا کاربرد سرمایه انسانی در ایران متناسب با تولید علم نیست.
نظر شما