بر طبق نظر دیویدسون، فهم باورها، خواستها، قصدها یا هر حالت گزارهای دیگر باید شامل فهمی از چیزی باشد که برای تفسیر سخن نیاز است. به آنچه با فهم شما گره میخورد؛ آنچه هنگامیکه جملهای را بیان میکنیم میگوییم بیندیشید. اگر زبان شما و من مشترک باشد آنگاه شما بیان مرا غیرفکورانه و به صورت خودکار تفسیر میکنید. با این همه، ظرفیت شما برای فهم آنچه من میگویم، که در تقابل با شنیدن صرف نمونههای صداها آنگونه که یک کودک عمل میکند قرار دارد، شامل قابلیتی پیچیده است که البته فصل مشترکی با آن قابلیتها که برای زبان ما ناآشنا هستند ندارد. میتوانیم به این قابلیت به عنوان دارای بودن یک تکنیک و مجموعهای از اصول که به ما اجازه میدهند تا معنایی را با هر بیان من تداعی کنیم نگاه کنیم.
قبل از آنکه جلوتر برویم باید اذعان کنم که هنگامیکه در اینجا از "معنا" سخن میگوییم ما از آنچه، به جهت کمبود واژه، ممکن است "معنای لفظی"نامیم سخن میگوییم. ما همچنین باید میان معنای لفظی و معنای گوینده تمایز قایل شویم. این تمایز با موردی نشان داده میشود که در آن ما بیان میکنیم "چمن نیاز به کوتاه شدن دارد"، و این بدان معناست که من از شما میخواهم چمن را کوتاه کنید.
این معنای بیان من آن است که چمن نیاز به کوتاه کردن دارد، با این همه هنگام گفتن از این جمله منظور من - از طریق فهم شما از معنای لفظی جمله - این است که شما دریابید میخواهم چمن را کوتاه کنید. هنگامیکه جملاتی که بیان میکنم میفهمید معنای لفظی بیانهای مرا فهم میکنید. خواه شما آنچه را که امیدوارم ضمن بیان آن جملات تحقق بخشم یا خواه شما فهمی از معنای "عمیقتر" داشته باشید در هر صورت آنچه در ذهن دارم موضوع متفاوتی است.
اجازه رسید برای لحظهای بر جملات خبری سادهای تاکید کنیم. جملات خبری ("چمن نیاز به کوتاه شدن دارد") باید از جملات سؤالی ("آیا چمن نیاز به کوتاه شدن دارد؟") و جملات امری ("چمن را کوتاه کن!") و نظایر آن متمایز شوند. سنتی طولانی داریم که در آن جملات خبری مبنایی هستند، حداقل به این معنا که فهم ما از هر جمله به فهممان از ریشۀ خبری آن وابسته است. به این نکته توجه کنید که از یک جملۀ خبری چه می فهمیم و در این مورد آن جمله چه میگوید؟ یک امکان این هست که هنگامیکه "شرایط صدق" آن جمله را میفهمید میفهمید جملۀ مزبور چه میگوید: اگر آن جمله صادق باشد موضوع از چه قرار است (و اگر آن جمله کاذب است موضوع از چه قرار است) . تصور یک شرط صدق قابلیت سازگاری با آنچه پیشتر "معنای لغوی" نامیدیم دارد.
هر یک از این نکات چگونه به ما مدد میرساند؟ خب ما در جستجوی تبیینی از آنچه در فهمتان از بیانهای من دخیل است هستیم. حداقل به نظر میرسد که شما قادرید شرط صدقی را با جملاتی که من بیان میکنم پیوند دهید. بر طبق نظر دیویدسون این قابلیت از طریق دارا بودن "نظریهای در باب صدق" - که ما نظریۀ ص مینامیم- برای آن بیانها ساخته میشود. یک نظریۀ ص ، نظریهای در باب امر صادق، علیرغم نام آن نظریهای در مورد سرشت صدق نیست. نظریۀ صن ، شرایط صدق را برای جملاتی که یک گوینده بیان میکند یا ممکن است بیان کند تعیین میکند.
چنین نظریههایی فارغ از تشریح صدق، چنین نظریههایی فهم پیشینی مفهوم صدق را پیشفرض خود قرار میدهد. شما تنها اگر پیشاپیش دریابید که چه چیز برای جملات باید وجود داشته باشد تا آن جملات صادق باشند و یا کاذب باشند در موقعیتی هستید که نظریۀ ص را به کار ببرید.
نظر شما