پیام‌نما

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * * * پس همان گونه که فرمان یافته ای ایستادگی کن؛ و نیز آنان که همراهت به سوی خدا روی آورده اند [ایستادگی کنند] و سرکشی مکنید که او به آنچه انجام می دهید، بیناست. * * * پايدارى كن آن‌چنان ‌كه خدا / داد فرمان ترا و تائب را

۲۷ دی ۱۳۸۷، ۱۵:۵۳

نظریه­های بازنمایی ذهن (4)

تمایزهای صدق و معنا در فلسفه ذهن

تمایزهای صدق و معنا در فلسفه ذهن

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: نظریۀ صدق تارسکی یکی از معرفترین نظریه‌ها در مورد صدق گزاره‌ها است. بر طبق این نظریه میان تعریفی که زبانهای صوری از صدق ارائه می‌کنند با آنچه زبانهای طبیعی از صدق ارائه می‌کنند تنها اشتراک لفظی وجود دارد. این رویکرد کاربردهای زیادی در فلسفه ذهن داشته است.

نظریه­های ص که بر اساس نظریه­های صدق ساخته می­شوند از سوی الفرد تارسکی و برای "زبان­های صوری" از نوعی که به­وسیله منطق‌دانان به کار می­روند ابداع شده­اند. اگر منطق یا برنامه­نویسی رایانه­ای را مطالعه کرده باشید با نمونه­هایی از زبان­های صوری روبرو شده­اید. یک نظریۀ ص از طریق مجموعه­های مشخصی از قواعد "جملۀ ص" ای برای هر جمله در این زبان تولید می­کند. جمله­های ص این شکل را دارا هستند.

(ص) جملۀ ج صادق است اگر و فقط اگر ش

که در اینجا ج توصیفی از جمله بیان شده است (یا ج توصیفی که از جمله­ای است که ممکن است بیان شود) و ش بیان کنندۀ شرایط صدق آن جمله است.

شما ممکن است فکر کنید چنین رویه­ای ممکن است به صورت نومیدکننده­ای خام و ناپخته باشد.

به جملات ذیل توجه کنید:

سهراب در حال دویدن است

پسر رستم در حال دویدن است

"سهراب" و "پدر رستم" به امر واحدی دلالت می کنند و بنابراین این جملات شرایط صدق واحدی را دارا هستند. با این همه، این دو جمله معنای واحدی را واجد نیستند. بنابراین چگونه ما می­توانستیم امید داشته باشیم نظریه­ای را به کار ببریم که هنگامی­که ما معانی آن بیان­ها را تأویل می کنیم - یعنی می­فهمیم- آن نظریه بر شرایط صدق برای آشکار کردن آن­چه انجام می­دهیم تأکید می­کند.

با این همه زمانی که ما تصریح می­کنیم نظریۀ صدق شرایط صدق را به صورت مدونی برای هر جمله در زبان برقرار می­کند شکاف میان آن چه در ابتدا به­عنوان معنای جمله قلمداد می­شود و شرایطی که ذیل آن به آن جمله صادق است بسیار باریک است. زبان­های طبیعی شامل تعداد نامحدودی جملات هستند ولی نظریه­های صدق محدود هستند.

در نتیجه یک نظریۀ صدق باید ساختار ترکیبی زبان را به کار برد. جملات از مؤلفه­ها – واژه­هایی - به وجود می­آیند که این واژه­ها در جملات دیگر هم بروز و نمود دارند. شرایط صدق (یا معانی) جملات به این مؤلفه­ها و آرایش آن­ها وابسته هستند. اگر امکان داشت که نظریه­ای صدق از نوع مورد نظر تارسکی را برای یک زبان طبیعی ارائه کنیم (نظریه­ای بزرگ)، جملات ص که با آن­ها نظریه ارائه می­شوند باید منعکس­کنندۀ احکام گویندۀ یک زبان در مورد معنا باشند یا لااقل بدان­ها شبیه باشند.

این تذکرات رمزی هنگامی­ه به مثال­ایی از جملات ص نگاه می­نیم باید آشکارتر شوند. ما باید کشف کنیم که جملات ص - جملاتی که شرایط صدق را تعیّن می­بخشد- برای دو جمله "سهراب در حال دویدن است" و "پسر رستم در حال دویدن است" متفاوت هستند. درس ما این است که : یک نظریۀص قراتر از صرف تداعی جملات و شرایط صدق عمل می­ند؛ این [نظریه] این کار را به روشی انجام می­هد که تمیز و تمایزی برای جملاتی که در معنا متفاوتند ولی ذیل شرایط مشابهی صادق یا کاذبند به وجود آورد. این نتیجه از طریق این ضرورت که نظریه­های ص شامل مجموعۀ محدود و مشخصی از قواعدند تضمین می­شود.

کد خبر 817439

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha