پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

۲ بهمن ۱۳۸۷، ۸:۳۳

نسبت تصمیم با باور در فلسفه ذهن

نسبت تصمیم با باور در فلسفه ذهن

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: نظریۀ تصمیم یک تبیین صوری از گزینش یا اولویت را بر حسب احتمالات و فواید فراهم می­کند. ایدۀ اصلی این است که اولویت عامل برای یک رشته از عمل در میان یک یا چند رقیب به قابلیت ارادۀ مرتبط با آن عامل متکی است.

شما باید میان رفتن به سینما یا پیاده­روی انتخاب کنید. چشم­اندازهای این گزینش­ها می­توانستند برای شما ارزش­ها یا امکانات متفاوتی داشته باشند و این ارزش­ها یا فایده­ها ممکن است از شرایط محتمل بسیاری تاثیرپذیرند. به طور مثال ممکن است از پیاده­روی بیش از سینما رفتن لذت ببرید اما اگر باران ببارد موضوع از این قرار نباشد. اولویت کلی شما به­وسیلۀ فایده یا خواست مرتبط با نظرهایی که به­وسیلۀ احتمال آن­ها ارزیابی می­شود معین می­گردد. اگر احتمال باران آمدن اندک باشد مناسب است که به راه­پیمایی بروید در غیر این صورت فیلم دیدن را انتخاب می­کنید.

احتمالات و فواید از جهت عددی قابلیت بیان شدن را دارا هستند و نظریۀ تصمیم می­تواند تعین صوری دقیقی را مشخص کند. یک نتیجه این نظریه این است که  مشروط به اولویت­های یک عامل برای انواع اعمال، امکان این امر هست که یک وظیفه فرید را از امکانات فواید برای آن عامل، استنتاج کنیم. این نکته آشکار می­کند که نظریۀ تصمیم یک نظریۀ تجربی سر راست است: ما امکانات و فوایدی - باورها و خواست ها- را مفروض می­گیریم و فرضیۀ خودمان را با اشاره به اولویت­های عامل آزمون می‌کنیم.

این پدیده گمراه­کننده است. نظریۀ تصمیم ممکن است به­عنوان مهیاکنندۀ چارچوبی به حساب آید که در درون آن چارچوب می­توانیم مشخصه­های ساختاری مهم تصمیم­گیری انسانی را نشان دهیم. از این جنبه این امر شبیه نظام­های هماهنگ­کننده یا نظام­های آشنای اندازه­گیری هستند که در مورد آن­ها من البته باید اکنون بیش­تر سخن بگوییم. برای این لحظه اما ما فقط باید اشاره کنیم که بر طبق دیدگاه دیویدسون، یک نظریۀ تفسیر، نظریه ت ، شامل دو مؤلفه است: (1) یک نظریۀ تارسکی­مانند از صدق، نظریۀ ص و (2) یک نظریۀ تصمیم.

برهان برای نظریۀ تفسیر شامل حالات عامل در مورد جملات بیان­شده است و بیش­تر به صورت ویژه­ای حالت صدق در دسترس است. درست نظیر مورد نظریۀ تصمیم رایج باورها و خواست­های عامل (که به­عنوان امکان­ها و فواید فهم می­شوند) برای تعیین اولویت­های آنها در نظر گرفته می شوند و در مورد نظریه تفسیر باورها، خواست ها و معانی عامل (شرایط صدق که با جملات در پیوند هستند) در نظر گرفته می­شوند تا تعیین کنند که آن عامل­ها چه جملاتی را صادق در نظر می­گیرند. با تفسیر ما شما در واقع نظریه­ای را بسط  می­دهید که جهانی از باورها، خواست­ها و معانی را به من نسبت می­دهد و این با جملاتی محدود و مقید می­شود که شما فکر می­کنید ما صادق فرض کرده­ایم. 


[1] . decision theory.

کد خبر 820101

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha