پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱۲ خرداد ۱۳۸۳، ۱۹:۰۶

امام خميني عارف ناشناخته قرن بيستم

امام خميني عارف ناشناخته قرن بيستم

خبرگزاري « مهر» - گروه دين و انديشه : متن زير گزيده اي از پايان نامه دكتر يحيي بونو است كه در سال 1995 در دانشگاه سربن ( مدرسه مطالعات عالي) تحت عنوان " الهيات فلسفي و عرفاني امام خميني " دفاع شده و پس از تجديد نظر در سال 1997 تحت عنوان " امام خميني ، عارف ناشناخته قرن بيستم " منتشر شده است .

دكتر يحيي بونو

1

اين پايان نامه در دانشگاهي فرانسوي ارائه شده است و روي سخن آن با مردم مغرب زمين است، مردمي كه عموما با عرفان اسلامي بالاعم  و با آراء مكتب ابن عربي بالاخص چندان آشنا نيست، و عملا به تمامي ره آورد مكتب ملاصدرا در اين عرصه آگاهي ندارد و تقريبا ازتعاليم امامان معصوم ازبيت پيامبر(ص) هيچ چيز نمي داند

اين پايان نامه در دانشگاهي فرانسوي ارائه شده است و روي سخن آن با مردم مغرب زمين است، مردمي كه عموما با عرفان اسلامي بالاعم  و با آراء مكتب ابن عربي بالاخص چندان آشنا نيست، و عملا به تمامي ره آورد مكتب ملاصدرا در اين عرصه آگاهي ندارد و تقريبا ازتعاليم امامان معصوم ازبيت پيامبر(ص) هيچ چيز نمي داند . اين سخن بدان معني است كه مداقه در آثار امام خميني (ره) نمي توانست صورت پذيرد مگرآن كه در هر مرحله تعاليم و مباحثي كه زمينه ساز آنهايند و امام از آنها مطاوعت مي كند، ولو آن كه به شرح مجدد تمامي آنها نپرداخته باشد، ارائه شده باشند ، بنابراين تعاليم امامان معصوم(ع) يا آموزه هاي مكاتب ابن عربي و ملاصدرا در حد امكان با مراجعه به شرحي كه امام خميني خود از آنها در كتابهايش آورده است ، عرضه شده ، و در طي همين عرضه داشت است كه بازآوردهاي ويژه امام مورد مطالعه و تاكيد قرار گرفته اند .   

2

به اعتقاد امام خميني حكمت و معنويت به عالم كون و فساد تعلق ندارد ، لذا تنها درك و تجربه كنوني حقيقتي مطرح است كه در ذات خود سرمدي و متعالي است

غربيان امام خميني را به عنوان حكيمي عارف نمي شناسند ، حتي در آثار متخصصان به اين موضوع اشاره اي نشده يا به اجمال ازآن ياد شده است . حال آن كه استاد عاليقدر سيد جلا الدين آشتياني قصد كرده بود بخش معتنابهي ازششمين جلد  « منتخباتي ازآثار حكماي الهي » را به نوشته هاي فلسفي و معنوي امام خميني (ره) ، كه از ديدگاه وي " خاتم حكما و عرفا در عصر ما مي باشد " اختصاص دهد . بنابراين موضوع اين رساله صرفا پرداختن به همين آثار فلسفي و عرفاني است، لذا به هيچ وجه بحث نقش سياسي امام مطرح نخواهد شد . افزون بر اين در چارچوب محدوده همين آثار به بررسي و مطالعه خواهيم پرداخت ، و نه در ارتباط با آن چه " تجدد و مدرنيته " نام گرفته است ، چون آثار مزبور در راستاي حكمت عرفاني جاي مي گيرد كه از پيوند عرفان ابن عربي و حكمت مشاء ( به ويژه ابن سينا) و اشراق( سهروردي) در كشتزار پر ثمر تعاليم اهل بيت نبوت(ص) به بار نشسته است، حكمتي عرفاني كه در آثار ملاصدرا و فضلاي مكتب او به ذروه اعتلا مي رسد . به اعتقاد امام خميني ، باز نمودگر عاليقدر اين سنت ، حكمت و معنويت به عالم كون و فساد تعلق ندارد ، لذا تنها درك و تجربه كنوني حقيقتي مطرح است كه در ذات خود سرمدي و متعالي است . ازنخستين نوشته در مجموعه آثارش - در سن بيست و هفت سالگي - با تسلطي هر چه تمامتر ، نه تنها اين تعاليم سنتي را با توانمندي و ذوق وافر معرفي و بازگو مي كند، بلكه بر برخي مواضع كه مورد قبول پيشينيان قرار گرفته بود ايرادهايي وارد ساخته ، حتي گاهي نكاتي تازه را متذكر مي شود ، به ويژه در باب ولايت و نبوت ديدگاهي را ارائه مي كند كه غوامض موضوع را تا آن جا كه نهايت را صورت توان بست شرح و بسط مي دهد .


3

بخش اول اين پايان نامه اختصاص به تكوين شخصيت و آثار امام خميني( ره) دارد . در قسمتي  ازبخش اول آمده است : امام خميني شخصيتي است متعلق به حوزه كه در آن جا پرورش يافته و همواره در آن جا زيسته است و لذا به برخي از ويژگيهاي تعليم و تربيتي خواهيم پرداخت كه نه بر ميزان فراگيري ، بلكه بر دريافت و درك مطلب تاكيد مي ورزد ، تا فراگيرنده توان ابراز نظراتي مستدل و مبتني بر اصول را كسب كند . در اين رهگذار برخي ازمتوني كه در حوزه تدريس مي شوند بررسي شده اند . آنگاه به اختصار به تكوين شخصيت  و آموزش امام در رشته هاي منقول ( فقه و اصول) اشاره اي خواهيم داشت ، ولي درباره آموزش وي در رشته اي معقول ( فلسفه) و معنوي ( عرفان نظري و عملي) به تفصيل سخن خواهم راند . آثار امام به سه گروه تقسيم مي شوند : ( 1)  نوشته هاي مطلقا فلسفي و معنوي ، كه عبارتند از : (1-1) شرح دعاي سحر،(2-1) مصباح الهدايه الي الخلافه و الولايه ، (3-1) تعليقات علي شرح فصوص الحكم و مصباح الانس، (4-1) چهل حديث، (5-1) سر الصلاه، (6-1) آداب الصلواه، و (7-1) شرح حديث جنود عقل و جهل .  ( به اين مجموعه بايد كتاب « تقريرات درسهاي حكمت متعاليه » امام را كه سال گذشته در سه جلد منتشر شده است اضافه كرد ) .  اين هفت عنوان در دوره اي تاليف شده است كه با تحصيل در محضر آيت الله  شاه آبادي آغاز و با انتشار « كشف الاسرار » به پايان مي يابد؛ كتاب اخير اثري است جدلي كه به گونه اي،  مبين ورود امام به عالم سياست مي باشد ؛ با وجود اين ، كتاب مذكور و نيز دو متن ديگر كه مربوط به « اصول» هستند ( انوارالهدايه في تعليقه علي الكفايه، رساله في الطلب و الاراده ) به علت ارتباط برخي ازمطالب آنها با موضوع ، در اين مجموعه گنجانده شده اند ، ( 2) متون فقهي و اصولي - به جز دو متني كه در پيش به آنها اشاره شد -  كه در دوره دومي كه تا مدت زماني كوتاه پيش از انقلاب تداوم داشته است ، به رشته تحرير كشيده شده اند ، (3) تمامي آثاري كه به صورت كتاب تدوين نشده اند ، مانند : كنفرانسها، سخنراني ها، نامه هاي سرگشاده يا خصوصي؛ آثاري كه اساسا - ولي نه منحصرا- متعلق به دوران پس از انقلاب مي باشند  و از بخشي از آنها در اين پيان نامه استفاده خواهد شد . در اين مجموعه اخير وجود تفسيري عرفاني از سوره حمد ، كه اندك زماني پس از انقلاب در تلويزيون صورت گرفت ، و اشعار عارفانه كه تا واپسين روزهاي حيات به تصنيف كشيده شده اند حاكي از آن هستند كه نخستين آثار محصول شوق و شور جواني نبوده اند ، بلكه به عكس ازاين نكته حكايت دارند كه امام در ژرفاي هستي و از صميم دل عارف بوده است .

4

بخش دوم به « سيري در الهيات حكمت متعاليه و عرفان اسلامي ( خداشناسي) » اختصاص  دارد . موضوع اين بخش تبيين برخي نكات اساسي است كه براي فهم بينش امام در تماميت آن ضرورت دارد ، نكاتي كه هيچ گاه در نوشته هايش شرح و بسط داده نشده اند . اين نكات در دو كلمه خلاصه مي شوند :«  اصالت » و « وحدت » وجود .  بنابراين مباحث اين بخش از مفهوم عام و بديهي وجود آغاز شده  و در ادامه،  مباحثي همچون  " در جست وجوي مطلق" ، " ذات مجهول و حق متجلي" ، " در محضر اسماء " ، " كمالات وجود" ، " امهات صفات " ، " مبداء تجليات " مطرح شده است .


5

قدرت، انسجام و تسلط اما بر مباحث حكمي و عرفاني نهايتا در پايداري و استواري امام پديدار مي شود كه همواره با توانمندي خاص خود توجه را به غايت مقصود معطوف مي دارد و براي محقق ساختن آن، انگيزه لازم را در مخاطبان خود پديد مي آورد . از ديدگاه امام خميني بدايت و نهايت هر ايضاحي سير و سلوك معنوي است

بخش پاياني اين پايان نامه به ويژگي هاي آثار حكمي و عرفاني امام خميني اختصاص دارد . نويسنده درباره اين ويژگي ها مي نويسد : آثار امام خميني در زمينه حكمت و عرفان ويژگي هاي چند گانه اي را ارائه مي دهد كه مهم ترين آنها به شرح زير است:(1)  قدرت و انسجام مطالب كه حكايت از تسلطي استثنايي بر موضوع دارد . اين تسلط حتي در شيوه ارائه برخي نكات نظري  ، حتي هنگامي كه در اين ارائه نوآوري ها مطرح نباشد احراز مي شود، (2) قدرت، انسجام و تسلط نهايتا به طور كلي، در پايداري و استواري امام پديدار مي شود كه همواره با توانمندي خاص خود توجه را به غايت مقصود معطوف مي دارد و براي محقق ساختن آن، انگيزه لازم را در مخاطبان خود پديد مي آورد . از ديدگاه امام خميني بدايت و نهايت هر ايضاحي سير و سلوك معنوي است ، (3) ديگر ويژگي  آثار حكمي و عرفاني امام خميني در به كاربردن اصطلاحات است ، كه با ابهام و گاهي با نادرستي در كاربرد آنها كه در آثار برخي از بلند پايه ترين مفسران ابن عربي مشاهده مي شود ، تفاوتي فاحش دارد ، (4) والايي سطح زبان، هم به عربي و هم فارسي . امام در مكتب خانه ( مدرسه سنتي قديم ) ادب فارسي را تعليم گرفته و مطالعات بسياري در شقوق مختلف بلاغت و معاني عربي داشته ، و قدر مسلم واجد استعداد و ذوق و قريحه شايان ويژه اديب ، حتي شاعر بوده است ، ولو آن كه در اين زمينه بالاخص كار نكرده باشد ، (5) تدبر در قرآن مجيد و احاديث ، (6) نو آوري . شناخت عميقي كه امام از حكمت صدرايي و عرفان ابن عربي داشت ، اين امكان را براي وي فراهم كرده بود كه نه به مثابه معلمي ساده و ناقل، بلكه به منزله كسي كه در موضوع مورد بحث صاحبنظر است ما في الضمير خود را بيان دارد .


منبع

فصلنامه فلسفه ، شماره يك . ( با تلخيص و ويرايش مجدد)

 

کد خبر 83208

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha