پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

۲۳ بهمن ۱۳۸۷، ۱۱:۳۳

فلسفه و اخلاق (7)

جایگاه خرد و اراده در اخلاق دکارت

جایگاه خرد و اراده در اخلاق دکارت

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: در نامه‌هایی که میان دکارت و ملکه الیزابت طی تابستان و پاییز سال 1645 رد و بدل می‌شد، دکارت رابطه میان خرد و نیکبختی را به‌طورکامل مورد مداقه قرار داد. آغاز بحث از آن‌جا است که دکارت پیشنهاد می‌کند که آن‌ها آنچه را اندیشمندان یونان باستان درباره این موضوع گفته‌اند مورد بررسی قرار دهند؛ و او "درباره زندگی نیک" اثر سنکا را به عنوان نمونه انتخاب می‌کند.

دکارت خیلی زود از تلقی سنکا ناراضی می‌شود و در عوض پیشنهاد می‌کند برای الیزابت شرح دهد که از نظر او "چنین فیلسوفی که از نور ایمان بی‌بهره است و تنها خرد طبیعی را برای هدایت خویش دارد، به چه نحو باید" به این موضوع بپردازد.

تمایزنهادن دکارت میان 1. خیر اعلا، 2. نیکبختی، 3. هدف یا فرجام نهایی، تمایزی بنیادین در تفسیر او است و این‌ها مفاهیمی هستند که درکل، معادل باور فیلسوفان یونان باستان به آسایش و شادکامی فردی دانسته می‌شوند. دکارت خیراعلا را با فضیلت یکسان می‌داند و تعریف او از فضیلت "اراده‌ای استوار وپایدار است که به هرچه بهترین بدانیم تحقق می‌بخشد و تمام نیروی فکری را برای داوری درست به کار می‌گیرد". 

او استدلال می‌کند که فضیلت خیراعلا است، زیرا فضیلت "در میان تمامی خیرهایی که می‌توانیم به‌ دست آوریم تنها خیری است که به‌طورکامل به اراده آزاد متکی است" و دلیل دیگر این‌که برای نیکبختی کافی است. دکارت نیکبختی را به‌طورکامل برحسب اصطلاح‌های روانشناختی شرح می‌دهد. نیکبختی "خرسندی کامل ذهن و رضایت درونی است... که فرد دانا بدون یاری بخت آن را کسب می‌کند".

طبق نظر دکارت "نمی‌توان هیچ فضیلتی را به کار بست- یعنی، کاری را انجام داد که خرد به ما می‌گوید باید انجام شود- مگر آن‌که انجام‌دادن آن رضایت‌بخش و مسرت‌بخش باشد. بنابراین، نیکبختی پیامد طبیعی فضیلت است و بدون توجه به آنچه سرنوشت رقم می‌زند، می‌توان از آن برخوردارشد. تفسیر دکارت از فرجام نهایی که به گفته او می‌توان آن را نیکبختی یا خیراعلا دانست، وابستگی نیکبختی به فضیلت را تأیید می‌کند: فضیلت همان نشانی است که باید هدف قرار دهیم، اما نیکبختی پاداشی است که ما را برمی‌انگیزد تا به آن شلیک کنیم".

فضیلت، طبق تعریف دکارت، به استفاده از خرد وابسته است. می‌توان تصورکرد که فردی در انجام‌دادن کاری "اراده‌ای پایدار و استوار داشته باشد" بدون آنکه درستی آن کار را سنجیده باشد؛ اما کسی نمی‌تواند در انجام‌دادن کاری که بهترین دانسته می‌شود اراده‌ای پایدار و استوار داشته‌ باشد، مگر آن‌که از توانایی داوری درباره بهترین کار برخوردار باشد. بنابراین، فضیلت شناخت خوبی نسبی فرجام‌ها را پیش‌فرض می‌گیرد و دکارت این شناخت را وظیفه خرد می‌داند: "وظیفه حقیقی خرد... ملاحظه و بررسی عاری از انفعال ارزش هر کمالی است که از طریق رفتار ما کسب می‌شود، خواه کمال جسمانی باشد خواه روحانی، به‌طوری‌که... ما همیشه باید امر بهتر را انتخاب کنیم".

اما خرد دقیقا چگونه ما را قادر می‌سازد که خیر بیشتر را از خیر کمتر تشخیص دهیم؟ موضع دکارت به یک معنا آشکار است: این ادعا که فضیلت خیراعلا است از این واقعیت نتیجه می‌شود که فضیلت چیزی نیست جز استفاده درست از اراده آزاد برای برگزیدن آنچه خرد بزرگترین خیر معرفی می‌کند. همان‌طور که دکارت در تأمل چهارم استدلال می‌کند، برخورداری از اراده آزاد بیش از هر چیز دیگر سبب شباهت ما به خداوند- یعنی، کامل‌تربودن- است. بنابراین، استفاده درست از این اراده بزرگترین خیر ما است: "نفس اراده آزاد ناب‌ترین چیزی است که می‌توان به دست آورد، زیرا به نحوی ما را همسنگ خداوند می‌کند و از تابعیت او معاف ‌می‌دارد. بنابراین کاربرد درست آن، بزرگترین خیرهایی است که از آن‌ها برخورداریم".

 خرد نشان‌ می‌دهد که کمال اراده بزرگترین خیری است که در اختیار ماست. در هر تصمیمی که می‌گیریم، ارزش خیرهای خاصی که به دنبال آن‌ها هستیم همواره از ارزش خود اراده کمتر است. به این ترتیب، چنانچه فضیلت‌مندانه عمل کنیم می‌توانیم خرسند باشیم، خواه در دستیابی به دیگر خیرهایی که در پی‌ آنان هستیم موفق شویم خواه موفق نشویم.

با این حال، این مسئله بدون پاسخ می‌ماند که چگونه می‌توان ارزش خیرهای دیگر را سنجید. خیراعلا، فضیلت، عبارت است از تصمیم قاطع در تحقق‌بخشیدن به آنچه خرد آن را بهترین می‌داند. اما خرد بر اساس چه چیزی چنین تصمیمی می‌گیرد؟ چه دانشی به خرد امکان می‌دهد تا درباره خوبی و بدی فرجام‌ها داوری‌ای موجه بر پای دارد که ما به دنبال آن فضیلتمندانه عمل کنیم؟

دکارت دقیقا بر سر این مسئله از سنکا انتقاد می‌کند و معتقد است که او نمی‌تواند "تمامی حقایق اصیلی را که شناخت آن‌ها برای تسهیل به‌کاربستن فضیلت و تنظیم امیال و انفعالات و در نتیجه برخورداری از نیکبختی طبیعی ضروری است" به ما بیاموزد.
در پاسخ، الیزابت نگران است که تفسیر دکارت، که نیل به نیکبختی را وعده می‌دهد، شناختی بیش از آنچه عملا می‌توانیم به دست‌ آوریم را پیش‌فرض گرفته باشد. دکارت، برای ازبین‌بردن نگرانی او، شناختی را خلاصه می‌کند که از نظر او برای هدایت اراده به سمت فرجام‌های فضیلت‌مند می‌توان به آن اتکا کرد. این شناخت به نحوی شگفت انگیز شامل مجموعه کوچکی از "حقایقی است که بیش از همه برای ما مفید هستند". دو حقیقت نخست اصول بنیادین متافیزیک دکارتی هستند که در "تأملات" طرح شده‌اند:
حقیقت نخست، وجود خداوندی با قدرت مطلق و کمال محض است که فرمان‌هایش خطاناپذیرند. "این حقیقت به ما می‌آموزد که هر آنچه برایمان پیش می‌آید را به عنوان چیزی که آشکارا از جانب خداوند آمده است، با آرامش بپذیریم".

حقیقت دوم، فناناپذیری روح و استقلال آن از جسم است. "این حقیقت ترس از مرگ را از ما دور می‌کند و به این ترتیب عواطف ما را از امور این جهان جدا می‌سازد به‌طوری‌که به هرآنچه سرنوشت رقم می‌زند جز به دیده تحقیر نمی‌نگریم".

کد خبر 832818

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha