* مي دانيد كه در كشورهاي مختلف، كار با كودكان روش خاصي دارد . ويژگي هاي خاص اين رويكرد در فرانسه چيست؟
در بسياري از كشورها روش" متيو ليپمن " به عنوان تنها روش موجود تلقي مي شود. در شرايطي كه راههايي كه در اين زمينه وجود دارند يك طرفه نيستند . در فرانسه يك نوع روش فلسفي سنتي بسيارقوي وجود ارد. برخي ها از روش " ليپمن" استفاده مي كنند و برخي از اين روش استفاده نمي كنند و از روش هاي گوناگوني سود مي برند |
به نظر من كساني كه روش " ليپمن" را بكار مي بندند بيشتر علاقه مند به اصول عملي هستند . اخيرا يك مقاله طولاني را به چاب رساندم كه چند روش مختلف را نقد مي كند. اين مقاله از طريق اينترنت به صورت بين المللي به بحث گذاشته شد. بحث راجع به شكل و وجه تمايز اين مقاله صورت گرفت. هر كس نظري دارد اما به نظر من روش " ليپمن" با فلسفه مطابقت ندارد . فلسفه همچون ابزاري براي دستيابي به حقيقت و مسائل عميق تر است. آخرين مطلب در مورد فرانسه اين كه افرادي در دولت چند تصميم اتخاذ كرده اند مبني بر اين كه فلسفه را به دانش آموزان و كلاس درس معرفي نكنند، بلكه بحث كردن را به آنان در مدارس ابتدايي بياموزند. تعداد بسياري از آموزگاران نمي دانند چگونه در كلاس بحث بوجود آورند ، بنابراين از ما فيلسوفان كمك مي گيرند تا در اين آمر آنها را ياري دهيم . ما كودكان را با فلسفه آشنا مي كنيم، اما در فرانسه يك سيستم آموزشي خصوصي وجود دارد كه به كليساي كاتوليك مرتبط است . سيستم آموزشي كليساي كاتوليك يك قطعنامه ملي در اختيار دارد كه فلسفه را به مدارس ابتدايي معرفي كند. اين امر بسيار مهم رفته رفته موجب رشد انديشه هاي فلسفي در مدارس ابتدايي مي شود .
* لطفا درباره روش هايي كه در آموزش فلسفه به كودكان استفاده مي كنيد توضيح دهيد؟
هدف ما در فلسفه اين است كه بگوييم چگونه روي ايده ها و انديشه هايشان كار كنيد. اگر مي گويند فرانسويان مردمان خوبي نيستند بايد علت آن را مشخص كرد و سپس براي آن استدلال آورد . در آن صورت حرف شما پذيرفته خواهد شد. در واقع پس از تجزيه و تحليل علل مي توان گفت به اين علت ها حرف شما را مي پذيرم و يا به اين علل حرف شما را نخواهم پذيرفت |
اين روش نوعي روش علمي محسوب مي شود. از ديگر مسائلي كه سعي كردم در اين زمينه به آن دست يابم تعيين سه مرحله اصلي بود كه ما آن را توانايي فلسفي مي ناميم. اولين مرحله عمق بخشيدن به افكار توسط يافتن علل ، تجزيه و تحليل، ساده سازي و پرداختن به پيشفرض هاست . مرحله دوم مفهوم سازي است . اغلب وقتي از كسي سوالي مي پرسم آنها با مثال پاسخ مي دهند . مفهوم سازي بدين معناست كه مثال ها را كنار بگذاريم ، اگر هم از آنها استفاده مي كنيم، در چارچوب انتقال مفهوم باشد. مرحله سوم مسئله سازي است . هيچ چيز بدون مسئله نيست. هيچ چيز مشخص نيست . اين مرحله را با مطرح كردن سوال يا بحث كردن انجام مي دهيم . وقتي به الف فكر مي كنيد ديگر به غير از الف به چيزي نمي انديشيد ، بنابراين فراتر از الف را نخواهيد ديد. اين سه مرحله را من توانايي فيلسوف مي نامم. نكته قابل توجه در اين روش اين است كه در كلاس بايد نگرش فلسفي ايجاد كنيم. آموزگار بايد كودكان را شگفت زده كند و چگونگي وقايع را طوري بررسي و تجزيه و تحليل كند كه دانش آموزان شگفت زده شوند ، چرا كه شگفتي و حيرت آغاز فلسفه ورزي است . براي مثال مي توان پرسيد چرا آسمان آبي است؟
* چند درصد از مدارس فرانسه تحت تاثير اين روش كار مي كنند؟
- درصد بسيار اندكي از آنها. در حال حاضر اين روش براي آنها حاشيه اي و تجربي محسوب مي شود . حتي مدرسه هاي كاتوليك هم طبق قطعنامه ملي عمل مي كنند. افراد اندكي به اين حوزه اشتغال دارند ، چرا كه در كل فيلسوفان ناديده گرفته مي شوند.
... ادامه دارد
نظر شما