به گزارش خبرنگار مهر، علیاصغر دادبه، استاد زبان و ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی، در یادداشتی علتهای پائین بودن شمارگان کتاب را در جامعه ایران تحلیل کرده که متن کامل یادداشت وی به شرح زیر است:
من دانشجوی فلسفه هستم و به زبان فلسفی حرف میزنم. علتها یا ذاتی هستند و یا عرضی، علت ذاتی مشکل تیراژ کتاب آن است که ما جوانانمان را به کتاب خواندن عادت ندادهایم. زمانی یکی از کتابداران تمثیل زیبایی به کار می برد . او به جعبه دستمال کاغذی اشاره کرد و گفت : "آنزمان که این کالا بسیار ارزان بود (جعبهای چهار تومان) بعضی از خانودهها یک جعبه را در اتاق مهمانی می گذاشتند و ماهها میماند تا استفاده شود ولی اکنون که هر برگ آن چند تومان است اکثر خانوادهها حتی خانوادههای فقیر از آن استفاده می کنند.
دلیل آن این است که ما امروز پذیرفتهایم که دستمال کاغذی جز کالاهای اساسی زندگی ماست اما متاسفانه تعلیم و تربیت ما به گونهای نبوده که بپذیریم کتاب جز کالاهای اساسی زندگی ماست؛ باید کاری کنیم که جوانانمان بپذیرند کتاب جز کالاهای اساسی زندگی شان محسوب میشود و این کار را از نخستین گامهای آموزشی و از نخستین کلاسهای درس باید آغاز شود، آنوقت میتوانیم امیدوار باشیم که کتاب، کتابخوانی، صنعت چاپ و تیراژ معنی پیدا کنند.
درباره علت یا عامل عرضی کم بودن تیراژ چیزهائی از نوع پخش نامناسب، اطلاع رسانی نامناسب و هر آنچه در این زمینه و در این باب می تواند مطرح شود که البته در جای خودش مهم است اما اگر مسئله اصلی یعنی علت ذاتی همچنان لاینحل بماند نه پخش مناسب مشکل را حل میکند و نه اطلاع رسانی نامناسب منجر به افزایش تیراژ کتاب میشود.
بگذارید خاطرهای نقل کنم. مجله ای منتشر می کردم در یکی از دانشکدههای ادبیات با قیمت مجله 250 تومان که با تخفیف به دانشجویان 150 تومان فروخته میشد. سهم من به عنوان سردبیر 100 نسخه بود که در قفسه اتاق کارم قرار میگرفت و هر دانشجویی مراجعه میکرد (البته اگر مراجعه می کرد) میتوانست بدون پرداخت هیچ دیناری مجله را برای خودش بردارد.
اما دوچیز همواره مرا نگران و متاسف می ساخت، نخست آنکه کمتر مراجعهای صورت میگرفت. وقتی که شماره تازهای منتشر میشد و چند نسخه روی میز کارم قرار میدادم دانشجویان برای ثبت نام مراجعه میکردند و مدتی جلوی میز میایستادند تا واحدهای درسیشان امضا شود، کنجکاو شدم ببینم چند تن از آنان به شماره تازه مجله توجه میکنند یا برش میدارند و نگاهی به آن میاندازند، حتی یک تن کمترین نگاهی بدان نکرده بودند.
دوم اینکه میدیدم بعضی از همکاران که در مجله مقالهای داشتند در کلاس درسی خود از دانشجویان میخواستند که مقاله 20 صفحهای مرتبط با درسشان را در مجله بخوانند، دانشجویان چهار صد تومان می پرداختند تا این 20 صفحه را کپی بردارند اما نمی آمدند 150 تومان بدهند و تمام مجله را بخرند یا از قفسه اتاق من رایگان بردارند.
میدانید معنی اینها چیست؟ همان مسئله نخستین(علت ذاتی) و اینکه جوانانمان را به گونهای تربیت نکردهایم که کتاب را کالای اساسی زندگی بدانند و مطالعه را وظیفه اصلی در زندگی فرهنگیشان بشمارند.
امید است که برنامهریزان که حتما دلشان برای این فرهنگ و بوم میسوزد فکری کنند و خدا میداند که ما معلمان هر آنچه بتوانیم انجام می دهیم ولی دستمان کوتاه است!
نظر شما