به گزارش خبرنگار مهر، دکتر غلامرضا اعوانی در همایش دو روزه امام محمد غزالی که عصر روز یکشنبه به مناسبت نهصد و پنجاهمین سالگرد تولد وی در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد به موضوع " علم ستیزی غزالی " پرداخت.
رییس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با اشاره به اهمیت غزالی، گفت: غزالی نزد ما ایرانیان آنچنانکه در عالم تسنن معروف است، چندان معروف نیست. آشنایی من با اندیشه غزالی به زمان دانشجویی برمیگردد. من به رغم احترام زیادی که برای او قائلیم ولی یک مسأله با او دارم. این مسأله هم علم ستیزی یا عقل ستیزی اوست. او از متفکران عقل ستیز و علم ستیز است.
استاد فلسفه دانشگاه شهید بهشتی در ادامه تصریح کرد: او ضربه مهلکی بر پیکره علم در جهان اسلام زده است که بعد از وی موجب افول آن در عالم اسلام به ویژه در جهان اهل سنت شده است. میدانیم که در گذشته همه دانشها از منطق، طبیعی و الهی از شاخههای حکمت به شمار میرفتهاند و غزالی با تکفیر فلاسفه، موجب خاموش شدن شعله علم در جهان اسلام شده است.
وی گفت: حس، عقل و کشف هر کدام جای خود را دارند، تکوین کننده هم هستند و در تضاد با یکدیگر نیستند. حس فقط ظواهر را نشان میدهد اما آنچه حکم میکند حس نیست بلکه عقل است. در مجموع معتقدان به اصالت حس، اصالت تجربه، نومینالیستها و فیلسوفان معتقد به اصالت ایمان از مخالفان اصالت عقل هستند. در غزالی، هیوم و کانت این عقل ستیزی وجود دارد.
او گفت: غزالی یک تفکیکی است بدین معنا که او عقل را از وحی جدا میکند. مکتب تفکیک عقل را در برابر وحی قرار میدهد. ابن رشد هم با محدود کردن عقل به یک عقل خاص یک تفکیک میان عقل و وحی بوجود آورده است. برای او فیلسوف مطلق ارسطو است. ابن رشد در "فصل المقال" درباره غزالی میگوید که او ملتزم به هیچ مذهبی نبوده است و با اشاعره، اشعری و با صوفیان، صوفی و با یمنی، یمانی میشود. خود غزالی درباره این تحولات روحی خود میگوید که من تشنه حقیقت بودم و بالاخره باید حرف باطنی را درک میکردم و لذا باطنی شدم و میخواستم حرف صوفی را درک کنم و لذا به آن طریقت در آمدم.
مترجم جلد چهارم کتاب تاریخ فلسفه کاپلستون در ادامه خاطر نشان کرد: غزالی اهل استماع بوده است. خیلی از مسائلی که غزالی مطرح میکند بعدها مورد استفاده قرار میگیرد. به عنوان مثال سهروردی از او خیلی بهرهگرفته است. این حرف سهروردی که عرفا را متأله میداند، حرف غزالی است.
وی گفت: اصل اول دکارت را میتوان در غزالی یافت. اصل اول دکارت این است که ما باید در هر چیز شک کنیم تا به یقین برسیم و آنچه که به آن میرسیم تصورات واضح و متمایز است. اشکالی که بر غزالی وارد است این است که او فلاسفه را بدون اینکه وارد بحث شود، تکفیر میکند و به آنها مهر تکفیر میچسباند. از آنجا که تکفیر مسلمان در حدیث نبوی، مورد نکوهش قرار گرفته و غزالی خود نیز یک محدث بزرگ است ولی این عمل نکوهیده را انجام داده است.
این پژوهشگر حوزه فلسفه در ادامه گفت: غزالی یک کشف بسیار بزرگ انجام داده ولی خود نتوانست از آن استفاده کند. این کشف، طرح علم الاذواق(علم ذوقی) است. غزالی معتقد است که علم استدلالی و برهانی فلاسفه، علم حقیقی نیست و علم ذوق بالاتر از علم فلاسفه است. اشکال بزرگ غزالی این است که او این علم را به اقسام دیگر علم مرتبط نمیکند و نتوانسته علم بحثی را با علم حسی و سایر مراتب دیگر علم مرتبط کند.
وی در پایان خاطر نشان کرد: غزالی بدون شک یکی از بزرگترین متفکران جهان اسلام است و خاصه در میان اهل سنت و جماعت تا به امروز از اهمیت و وجاهت خاصی برخوردار است اما نقدی جدی از آرای او تاکنون صورت نپذیرفته است. زمانه ما زمانه نقد، تحلیل و بررسی است و چنین کاری در مورد غزالی بیش از هر کس ضرورت دارد.
نظر شما