تمایزاتی که میان انواع گفتگوهای و انواع شخصیتهای سقراط قایل می شویم قطعی نیستند و گفتگوهایی وجود دارند که تلفیق سبکهای سلبی و ایجابی به شمار می آیند. به طور مثال در گفتگوهای " پروتاگوراس "، "منو" و گرگیاس" ما شاهد این نکته هستیم. با مشاهده این تمایزات ما صرفاً به سبک مشخص گفتگوها اشاره می کنیم و مناقشات در باب تاریخ مربوط به نگارش این گفتگوها را نادیده می گیریم.
اهمیت تمایز قایل شدن میان گفتگوها در این است که انسان می تواند یک دسته از آموزه های اخلاقی را از همه گفتگوها و گفتگوهای سلبی جدا کند. علی رغم اینکه گفتگوهای سلبی سرشتی نامتقن دارند سقراط اصولی را در باب اخلاقیات ارائه می کند که او فکر می کند اساسی هستند. در همه گفتگوها ما آموزه های واحدی را می یابیم. این دسته از آرا بجد از تبیینهای اخلاق در گفتگوهای جدلی تر که گفتگوهای سقراطی نام دارند متمایز می شوند.
این گفتگوهای اخیر خلاف مثل افلاتونی هستند و با دیدگاههای تاریخی فرد خاصی گره می خورند. در آنچه پس از این می آید ما خودمان را به آموزه اخلاقی سقراطی محدود می کنیم و کمتر به سقراطهای تاریخی مدنظر داریم. در این باب ما موضعی در قبال نسبت آموزه اخلاقی سقراطی و آموزه های اخلاقی سقراطها اتخاذ نمی کنیم. برای اهداف ما این کفایت می کند که اذعان کنیم تمایزی میان آموزه های اخلاقی در گفت گو های سقراطی وجود دارد. ما همان طور که بر گفتگوهای سلبی تأکید خواهیم کرد بر گفتگوهای کلی چون: پروتاگوراس ، گورگیاس و منو هم تأکید خواهیم نمود.
مشخصه اول آموزه سقراط کیفیت تاریخی آن است. سقراط در کتاب "مهمانی" اذعان می کند که انسانی که واجد ارزشی نیست محاسبه نمی کند که آیا رشته عمل وی زندگی اش را تهدید می کند یا به مرگ منتهی می شود. او به نظر تنها به یک چیز توجه دارد - اینکه آیا آنچه وی انجام می دهد عادلانه هست یا نه؟ کار انسان خوب یا انسان بد. این جمله ای است که سقراط هم خود در دادگاهش بر طبق آن عمل کرده و هم آموزه ای است که به دیگران توصیه می کند انجام دهند.
سقراط تأملات اخلاقی را فراتر از افراد در نظر می گیرد. اگر ما به عدالت به صورت تقریبی به عنوان روشی که ما با دیگران رفتار می کنیم بیندیشیم عمل عادلانه ای که مد نظر وی است طیف گسترده ای را در بر می گیرد. ناعادلانه است که از زیارتگاهی سرقت کنیم، به دوستانمان خیانت کنیم، دزدی کنیم، تعهداتمان را بشکنیم ، مرتکب زنا شویم و رفتار نامناسبی با والدین خود داشته باشیم. جمله مشابهی در باب عمل نادرست در کرایتون نیز یافت می شود؛ جایی که این پرسش که آیا سقراط باید جانش را با فرار از زندان آتن نجات دهد و حکم دادگاه را نادیده بگیرد یا این کار را صورت ندهد مطرح می شود.
سقراط تصریح می کند اینکه آیا او باید از زندان فرار کند یا نه تنها با این پرسش گره می خورد که آیا انجام این کار عادلانه است یا نه؟ آشکار است که سقراط با قرار دادن عمل نادرست در مقابل از دست دادن زندگی خواهان تأکید بر این نکته است که هیچ چیز بدتر از انجام عمل ناعادلانه نیست. بنابراین در چنین متونی سقراط به نظر قهرمان اخلاقی است و حاضر به فدای زندگی خود است تا اینکه کار غیرعادلانه ای از وی سر نزد و چنین قهرمان گرایی را به دیگران هم توصیه می کند.
با این همه این قهرمان گرایی شامل مؤلفه مهمی از خود دوستی هم می شود. در متنی از کتاب " مهمانی" که نقل قول شد سقراط در صدد بر می آید تا رویکردش را نسبت به شهروندان آتنی شرح دهد. او آنها را از این بابت که مجذوب ثروت، شهرت وافتخار شده اند و به حکمت، حقیقت و بهبود نفسشان اهتمامی نمی ورزند سرزنش می کند. آنگاه که وی این ایده را بسط می دهد آشکار می شود که تکامل نفس و بهبود یافتن آن به معنای کسب و واجد بودن فضیلت اخلاقی است. آتنیان باید به جای پی جویی ثروت و افتخار به دنبال تکامل نفس خودشان باشند و این فضیلت محسوب میشود.
از این تذکار می توانیم نتیجه بگیریم که برای سقراط خیر روان شناختی بر خیر مادی میچربد و فضیلت روانشناختی از اهمیت بیشتری برخوردار است. کتاب "کرایتون" چشم انداز دیگری در باب خیر روان شناختی ارائه می کند. سقراط اذعان میکند ( همان گونه که برای هر فردی عیان است) زندگی اگر با بیماری آسیب ببیند ارزش زیستن را ندارد. اما از سوی دیگر او افزون میکند که زندگی اگر بنا باشد با اعمال ناعادلانه سپری شود و حقیقت فدا شود ارزش زیستن را ندارد.
نظر شما