پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

۲۰ اسفند ۱۳۸۷، ۱۲:۲۰

مابعدالطبیعه ذهن (8)

نسبت گرایش و علت در فلسفه ذهن

نسبت گرایش و علت در فلسفه ذهن

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: اگر ما مسئله گرایش داشتن را جدی بگیریم باید میان گرایش­ها و بازنمایی­های آن­ها تمایز قایل شویم. یک گلدان می­تواند شکننده باشد بدون آن­که هیچ زمان متلاشی شده باشد. یک ماده می­تواند قابلیت حل شدن داشته باشد بدون آن­که هرگز حل شده باشد. این مسئله بحث نسبت گرایش و علت را مطرح می‌کند.

گرایش­ها به صورت خاص مستلزم ابرازشان چنان­که مناسب شرکای گرایشی متقابل باشند هستند. اگر نمک در آب حل می­شود آن­گاه حل بلور نمک، ابراز متقابلی از قابلیت حل شدن نمک و آب اطراف آن که نمک را حل می­کند به حساب می­آید. با این همه ، قابلیت گرایش یک کیفیت، ذاتی آن است و ابرازهای این قابلیت گرایش، به حضور شرکای گرایش متقابل مناسب بستگی دارند. یک قابلیت گرایش و قابلیت گرایش مشابه می­تواند خود را بسته به شرکای متقابلش به صورت متفاوتی ابراز کند. کاغذ تورنسل در اسید به رنگ صورتی در می­آید اما همین کاغذ در جای دیگر آبی می­شود.

یک مؤلفۀ دیگر باید اضافه شود تا این تصویر کامل گردد. گفته‌ایم که ابرازهای خاص گرایشهای بسیاری به حضور شرکای گرایشی متقابل مناسب دارند اما آن­ها هم­چنین به فقدان شرکای گرایشی که جلوی ابزارهای مورد بحث را می­گیرند متکی­اند. نمک در آب حل می­شود اما نه هنگامی­که یک عامل مانع حضور داشته باشد، تماس با آفتاب باعث سوختگی پوست می­شود اما اگر یک مانع فراروی نور خورشید باشد این اتفاق نمی­افتد.

این مدل گرایشی با تصور و نقدهای علّی خطی یا زنجیره­های تصور جهان که به­عنوان شبکۀ گرایشی جامع مطرح چیزی که مارتین آن را "شبکۀ قدرت" می­نامند- جایگزین می شود. مزیت این تصویر آن است که ما را قادر می­سازد تا سخن اشتباه علت­ها بر حس "شرایط زمینه" را جبران کند. به یک چوب کبریت هنگامی­که پس از تماس با سطحی زبر شعله­ور می شود توجه کنید. بر طبق عرف ما تماس را علت و شعله­ور شدن را معلول در نظر می­گیریم.

اما این چوب کبریت در غیاب اکسیژن شعله­ور نخواهد شد. اما آیا حضور اکسیژن بخشی از علت محسوب می­شود؟ حضور اکسیژن آشکارا بخشی از این پدیده محسوب می شود- محرک به حساب می آید- که ما آن را به­عنوان علت تعریف کرده­ایم. شاید حضور اکسیژن یک شرط "زمینه" است که برای آن­که علت معلول را به­وجود آورد بدان نیاز دارد.

این نوع نگاه به موضوع مستلزم آن است که ما میان علل و شرایط زمینه به نوعی که از جهت مابعدالطبیعی دل­بخواهی است تمایز قایل می­شویم. در مقابل اگر ما شعله­ور شدن چوب کبریت را به­عنوان ابراز متقابل شرکای گرایشی دوجانبه در نظر بگیریم که شامل سطحی است که بر آن کبریت تماس پیدا می­کند و هم­چنین شامل اکسیژن مجاور آن و عمل شیمیایی نوک چوب کبریت است می­توانیم ارزش مادی برای هریک از این مؤلفه­های دخیل قایل شویم.

کد خبر 847145

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha