پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

۲۱ اسفند ۱۳۸۷، ۱۲:۵۶

اخلاق و روابط بین‌الملل (19)

جهان‌وطنی به‌مثابه اخلاق سیاسی

جهان‌وطنی به‌مثابه اخلاق سیاسی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: جهان‌وطنی رویکردی است که بر اساس آن نکته اصلی و مرکزی هر نظریه هنجاری درباره سیاست جهانی باید بر بشریت به عنوان یک کل یا افراد، متمرکز باشد.

در دهه گذشته نظریه هنجاری درباره سیاست جهانی، ظهور و پیدایش جدیدی یافته است. شاید بهترین اثر در این باره به وسیله "کریس براون" (Chris Brown) نگاشته شده است. وی در کتاب خود دو دیدگاه هنجاری اصلی درباره سیاست جهان وطنی (cosmopolitanism) و اجتماع‌گرایی(communitarianism) را مورد بررسی قرار می‌دهد.

جهان وطنی دیدگاهی است که بر اساس آن  نکته اصلی و مرکزی هر نظریه هنجاری درباره سیاست جهانی باید بر بشریت به عنوان یک کل یا افراد، متمرکز باشد در حالی که اجتماع گرایی معتقد است تمرکز اصلی باید بر جامعه سیاسی(کشور) باشد.

محتوای اصلی مباحث در این زمینه این است که آیا مبنایی برای حقوق و تکالیف بین کشورها و سیاست جهانی وجود دارد یا اینکه دارندگان این حقوق و تکالیف انسانها هستند، چه به صورت  فردی یا به صورت جمعی به شکل بشریت. به عنوان مثال آیا کشورها حق دارند زرادخانه عظیم هسته‌ای برای دفاع از خود داشته باشند؟ در صورتی که آیا سلاح‌ها توانایی از بین بردن بشریت را دارند. آیا برخی از کشورها به دلیل فرهنگ خاص خود، حق دارند در حق زنان تبعیض قائل شوند؟ آیا حقوق زنان در مقایسه با حقوق حکومت برای تصمیم گیری مطابق خواسته و میل خود، اولویت دارد؟

این نکات ما را به پرسش بسیار پیچیده‌ای درباره مداخله و حقوق بشر رهنمون می‌سازد. اما آنچه که در این بحث‌ها و مباحث مرتبط با آن قابل مشاهده است، بحث گسترده هنجارها است.[1]

"براون" در کتاب خود با بیان تفاوتهای جهان وطنی و اجتماع گرایی، قصد دارد نکات اصلی نظریه هنجاری در روابط بین‌الملل را تشریح کند: ارزش اخلاقی که در خود مختاری کشور وجود دارد؛ اخلاقیات خشونت بین کشورها(نظریه جنگ عادلانه) و مسأله عدالت بین‌المللی با توجه به تعهدات کشورهای ثروتمند در مقابل کشورهای فقیر.

 طرفداران نظریه جهان وطنی و اجتماع وطنی و اجتماع گرایی دیدگاههای متفاوتی در این باره دارند. جهان وطن‌گرایان درباره پرسش نخست این دیدگاه را نمی‌پذیرند که حق خود مختاری و آزادی اراده کشورها به آنها اجازه می‌دهد رفتاری داشته باشند که مخالف حقوق اخلاقی بشریت یا افراد باشد.

 اجتماع گرایان مخالف ایجاد هر گونه محدودیت در برابر آزادی اراده کشورها که منشا داخلی نداشته باشد، هستند. جهان‌ وطن‌گرایان و اجتماع‌گرایان درباره اینکه چه زمانی برای مداخله کشورها در امور دیگران مناسب است، با یکدیگر اختلاف نظر دارند. این دو رویکرد همچنین در اظهار نظر جهت تقاضاهای عادلانه‌تر منابع اقتصادی را خواستارند، با یکدیگر تفاوت دارند.
نظریه‌پردازان پرسش اول، بیتز(Beitz)، فراست (Frost) و ناردین (Nardin) هستند. نویسنده اصلی درباره پرسش دوم "والزر"(Walzer) است و نویسندگان مهم پرسش سوم "رالز" (Rawls) و "باری" (Barry) هستند. نمای کلی و جمع بندی مناسب مباحث انجام شده در این عرصه را می‌توان در کتاب "کوچران" (Cochran) یافت.[2]

در اینجا ضروری است به برخی موارد اختلاف هنجاری بر سر راه گسترش و توسعه روابط بین‌الملل وجود دارند، اشاره کنیم:
برخی از موارد، نظم اخلاقی ایجاد می‌کند تا دولتها منافع ملی خویش را فدا کنند؛ ولی از سوی دیگر اگر از منظر رئالیسم نگاه کنیم به طور کلی دولتها حفظ و تأمین ملی را مرجح بر هر اصل هنجاری تلقی می‌کنند. حتی در بسیاری از موارد معمولا اینگونه اقدام و رفتار آنها با یک سلسله توجیهات هنجاری همراه است، توجیهاتی که البته در یک محدوده خاص قابل اطلاق است؛ زیرا در غیر این صورت به شکل غیر اخلاقی جلوه‌گر خواهد شد.

 در اینجا عملا میان خرد دولتها و خرد اخلاقی تعارضاتی را مشاهده می‌کنیم. بدین معنا که خرد اخلاقی ایجاب می‌کند تا با انسانها به طور مساوی برخورد شود. لکن به محض آنکه وارد عرصه سیاست بین‌الملل می‌شویم، موضوع دفاع از حقوق شهروندان یک دولت به نادیده گرفتن و نقض حقوق شهروندان سایر دولتها تمام می‌شود.

در سالهای اخیر که دولتها تصمیم گرفته‌اند مواضع و اقدامات خود را بر اساس موازین اخلاقی توجیه و تنظیم کنند، پرسش‌ها و مسایل هنجاری بیشتر جنبه سیاسی به خود گرفته است. این امر سبب توجه بیشتر نظریه هنجاری و نارضایتی از نظریه‌هایی شده است که ادعا می‌کنند غیر هنجاری و واقعگرا هستند.

نمونه‌های بارز روی آوردن به معیارهای هنجاری، مسأله مداخله بشردوستانه و تلاش انگلیس برای تدوین سیاست خارجی مبتنی بر اخلاق است. ناگفته پیداست اتخاذ این نوع سیاست خارجی در راستای پیشبرد منافع انگلیس به طور خاص و غرب به طور عام و سرپوش گذاشتن بر ماهیت واقعی این سیاستهاست.

یادداشتها
1- جان بیلیس و استیو اسمیت، جهانی شدن سیاست: روابط بین‌الملل در عصر نوین، تهران: انتشارات ابرار معاصر، 1383، ص ص 517-516 .
2- Iain Mclean, The Concise Oxford Dictionary of Politics , Oxford University Press, 1996.

کد خبر 847991

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha