(2-1) مهارت هايي كه در زمينه تفكر نقدي هستند: برخي توانايي هاي اصلي
شايد سوالي كه براي شما مطرح شود اين باشد : "مهارت هاي تفكر " چه چيزهايي هستند؟ [و كداميك از انها] ضميمه تفكر نقدي محسوب مي شوند و نسبت به مهارتهايي كه ضميمه مثال بسكتبال هستند قياسي تلقي مي گردد. هر كس كه با اصول تفكر نقدي كاركرده باشد، فهرستي از انواع تفكرانتقادي تهيه مي كند كه آنها را براي تفكر نقدي اساسي مي شمارد. براي مثال ادوار گلاسر مهارت ها را چنين فهرست مي كند: (الف ) تشخيص مسئله ، (ب) يافتن ابزاركارآمد براي رويارويي با اين مسئله ها،( ج ) جمع كردن ونشان دادن اطلاعات مناسب،( د) تشخيص پيشفرض ها و ارزش هاي ذكر نشده ،( ه) درك كردن و استفاده با دقت از زبان ، وضوح و فرق گذاري، ( و) تفسير داده ها، ( ز) ارزيابي شواهد و اظهارات ، (ح ) شناسايي ارتباط منطقي بين موضوع ها،( ط) نتيجه گرفتن و تعميم دادن،(ي) آزمون نتايج و تعميم ها،( ك) بازسازي الگوي اعتقادي شخص درباره تعصب در تجربه ، و ( ل ) انتقال قضاوت صحيح درباره مسائل وخصوصيات زندگي روزمره . ( گلاسر 1941 صفحه 6) .
" گلاسر" بسيار تحت تاثير " ديويي" بود . " ديويي" تفكر علمي را به عنوان مدل " تفكر بازتابي " مطرح مي كند واحتمالا اين فهرست درباره تفكر عطفي و تفكرات شبيه به آن صدق مي كند. اگر چه اين فهرست شامل عناصر بسياري است كه به فهرست هاي جديد تعلق دارد. در اين مقاله ( كتاب ) ما با برخي از مهارت هاي اساسي تفكر سرو كارداريم ، مهارتهايي همچون : (1) تشخيص اركان ، به ويژه شناسايي دلايل و نتايج ، (2) شناسايي و ارزيابي پيشفرض ها ، (3) توضيح و تفسير عبارات و ايده ها، (4) داوري درباره ادعاهاي قابل قبول و معتبر، ( 5) ارزيابي انواع استدلال هاي مختلف، (6) تحليل، ارزيابي و ارائه تبيين ها، (7) تحليل و ارزيابي تصميم گيري ها، (8) استنتاج ، و ( 9) استدلال .
البته شايد شما بخواهيد چند مهارت ديگر را به اين فهرست اضافه كنيد؛ اما مهارت هاي فوق براي شروع كافي به نظر مي رسند.
(3-1) تعريف نهايي تفكر نقدي
بررسي آخرين تعريف تفكر نقدي ارزشمند است. " مايكل اسكريون" اخيرا استدلال كرده است كه تفكر نقدي " يك توانايي آكادميك بوده كه وابسته به خواندن و نوشتن است" . بنابراين از اهميتي اساسي برخوردار است. او تفكر نقدي را چنين تعريف كرده : تفكرنقدي تفسير ماهرانه و فعالانه وهمچنين ارزيابي مشاهدات، ارتباطات، اطلاعات و استدلال است ( فيشر و اسكريون ، 1997 صفحه 2) .
توضيح تعريف " اسكريون" به نوعي ارزشمند تلقي مي شود. او تفكر نقدي را يك فعاليت ماهرانه - براي دلايلي شبيه به آنچه در بالا ذكر شد- توصيف مي كند . او اشاره كرد كه تفكر تنها مختص به تفكر نقدي نمي شود؛ چرا كه هدف آن چيزي بيش از تفكري است كه تفكرعلمي نام گرفته.
تفكر نقدي ، بايد استانداردهاي خاصي داشته باشد - صراحت ، ارتباط ، منطقي بودن، و غيره ... - ، ممكن است كسي در اين زمينه مهارت كمتر داشته باشد و كسي بيشتر. او تفكر نقدي را يك فرآيند " فعالانه" تعريف مي كند ، چرا كه تفكرنقدي تا اندازه اي پرسش و پاسخ ، و تا حدي هم فرامعرفت (metacognition) را در بر مي گيرد. او واژه " تفسير" را هم بكار برده ( كه شامل تفسير متن ، سخنراني ، فيلم ، نقاشي ، رفتار و ارتباط غير كلامي نيز مي شود) ، زيرا تفسير همانند تبيين، ارائه و انتخاب بهترين گزينه را از ميان چند گزينه در بر مي گيرد و يك مقدمه بسيار مهم براي نتيجه گرفتن درمورد ادعاهاي پيچيده تلقي مي گردد. او از واژه " ارزيابي " سود جسته چرا كه ارزيابي فرآيند تعيين شايستگي ، كيفيت ، بها و ارزش چيزي است و تفكر نقدي به ارزيابي حقيقت ، احتمال يا اعتبار ادعاها مي پردازد.
در تعريف تفكر نقدي اشاره آشكار به " مشاهدات" كمي غير عادي به نظر مي رسد . آنچه هر كس مي بيند و مي شنود اغلب نيازمند تفسير و ارزيابي بوده و اين امر نيازمند مهارت هاي تفكر نقدي است. " اسكريون " واژه " اطلاعات" را در تعريف خود بكار برده كه سوالات ، اشارات زبان شناسي، علامات و غيره را در بر گيرد. سرانجام در تعريف خود از واژه " استدلال " استفاده كرده كه به معناي ارايه دليل براي نتيجه گيري است . قابل توجه ترين ويژگي اين تعريف اين است كه " او " مشاهدات " را جزيي از تفكرنقدي مي شمارد.
اين آخرين امري است كه در مورد مفهوم تفكر نقدي مورد توجه قرارمي دهيم . به طور خلاصه اين تعاريف را مورد بررسي قرار داديم تا چگونگي تحول تفكر را در اين زمينه نشان دهيم ، روشن كنيم كه اين امر يك عقيده درحال تغيير بوده اما هسته آن تغيير نمي كند و يك ايده پرمعنا را نشان دهيم . شايد مقايسه آنچه كه درباره تفكر نقدي خوانديد با تعريف اوليه اي كه از تفكر نقدي در ذهن داشتيد آموزنده باشد.
(4-1) جايگاه و ارزش متفكران نقدي
بديهي است كه هر كس داراي مهارتي بوده كه بنابر خواست خود از آن استفاده مي كند . در ارتباط با تفكر نقدي [ بايد گفت ] هر كس ممكن است از اين مهارت برخورد دار باشد، اما امكان دارد آن را در شرايط مناسب به كارنگيرد. به طور مثال ممكن است شخصي با پرسيدن سوالات مناسب و قابل قبول نشان دهد از اين مهارت برخوردار است، اما از آن در ديگر امور يا موقعيت هاي روزانه بهره نگيرد. در حقيقت بسياري از آنان كه در زمينه اصول تفكرنقدي فعاليت كرده اند، تصور مي كنند چنين رويكردي نسبت به تفكر صحيح في نفسه اشتباه است. اگر به تعريف " گلاسر" باز گرديم او تفكر نقدي را به عنوان" رويكردي مستعد تفكر" براي فكر كردن راجع به مسائل تعريف كرده بود.
گلاسر و ديگران استدلال مي كنند كه داشتن اين مهارت ها يا گسترش آنها بي معنا است و نمي توان در شرايط مناسب از آنها استفاده كرد. آنها استدلال مي كنند كه براي مثال اگر شما داراي مهارت داوري در زمينه اعتبار شواهد هستيد ، خواهيد ديد اين مهارت به ايجاد باورهاي منطقي كمك خواهد كرد. اين امر در مقايسه با ساده باور بودن وعدم توانايي تشخيص درست از غلط قرار مي گيرد. پس ، در نتيجه گمراه نخواهيد شد واين مهارت براي شما يك امتياز تلقي مي گردد. آنها همچنين مي گويند شما ارزش اين مهارت را هنگامي كه اعتبار سوالات مطرح شده را تعيين مي كنيد درك خواهيد كرد. اين مهارت ارزشمند محسوب شده و باعث مي شود تا شما به استفاده از آن عادت كنيد. درك اين موضوع كه شخصي در مهارت هاي تفكر خود پيشرفت كرده و معمولا از آن استفاده مي كند كمي مشكل به نظر مي رسد. بي ترديد مهارت هاي تفكر بسيار ارزشمند هستند و اگر به استفاده از آن عادت كنيد درزمينه هاي بسياري درك شما افزايش پيدا خواهد كرد. نكته اينجاست كه شما از مهارت تفكر نقدي در كلاس تفكر نقدي استفاده نكنيد ، بلكه آنها را در ديگر مطالعات و زندگي روزمره بكارگيريد. ممكن است از اين كه آنها چقدر مفيد هستند شگفت زده شويد. براي نتيجه گيري درباره اين اظهارت بايد اضافه كنم من ( الك فيشر) چند سالي تفكر نقدي رادر مقطع دانشگاه تدريس مي كردم، همانطور كه پيش مي رفتيم بسياري از دانشجويان مي گفتند كه چقدر اين مهارت ها در زمينه ديگر واحدهاي تحصيلي شان مفيد واقع شده و مي افزودند: " چرا اين مهارت ها را وقتي كه در مدرسه بوديم به ما ياد نداديد؟" .
شكي وجود ندارد كه اين مهارت ها با ارزش بوده و اگر به استفاده از آنها عادت كنيد به شما بسيار كمك خواهند كرد. بنابراين تنها در پي كسب اين مهارت ها نباشيد ، بلكه ارزش آنها را درك كرده و از آن استفاده كنيد . به طور مختصر اين كه يك متفكر نقدي شويد.
(5-1) تفكر نقدي - خلاق
همانطور كه پيشتر اشاره كرديم از تفكر نقدي گاهي تحت عنوان تفكر نقدي - خلاق ياد مي كنند. دو دليل براي اين امر وجود دارد كه به هم وابسته هستند : دليل اول اين كه واژه " تفكرنقدي" گاهي بار منفي دارد . چنانچه گويي يك شخص تنها دوست دارد عقايد و استدلال هاي ديگران را نقد كند. اما اين امر اشتباه بزرگي است . دومين دليل اين كه براي درست عمل كردن در زمينه ارزيابي استدلال ها و عقايد بايد راجع به ديگر احتمالات ، انتخاب ها، امكانات متفاوت خلاق بود. براي خوب قضاوت كردن تنها اشتباهات ديگران را مد نظرقرار دادن كافي نيست، شما بايد قضاوت را بر اساس بهترين استدلال انجام دهيد و اغلب اين امر نيازمند فكر كردن شما درباره ايده هاي مربوط است تا آنهارا از ديدگاههاي مختلف نگاه كنيد و مثال هاي مختلف را براي آن درنظر گيريد. حتي ديگر اطلاعات مربوطه را در اين زمينه پيدا كنيد. به طور مختصر بايد كاملا خلاقانه عمل كنيد.
به خاطر وجود اين دو دليل ، برخي نويسنده ها درباره تفكر نقدي - خلاق صحبت كرده اند تا بر وجه مثبت و خلاق تفكر نقدي تاكيد كنند. متاسفانه نتيجه نسبتاً سنگين بيان شده و به راحتي درك نمي شود. بنابراين ما از واژه تفكر نقدي استفاده مي كنيم كه امروزه كاربرد وسيعي داشته ، ضمن اين كه درك آن آسان است . بنابراين از آن به نحوي استفاده مي كنيم كه همه صحبت مي كنند، براي مثال ، يك منتقد سينما به كسي اطلاق مي گردد كه نظرات مثبت يا منفي خود را درباره آثار ديگران ارايه مي دهد. به عبارت ديگر، تفكر نقدي يك نوع تفكر ارزيابي كننده درارتباط با كيفيت استدلالي مطرح شده كه درحمايت از يك باور يا فعل ارائه مي شود.
(6-1) خلاصه
سنت تفكر نقدي طولاني و هنوز درحال پيشرفت است . اگر چه خلاصه كردن ايده هاي كه اين سنت را در بر مي گيرند و در اين مقاله به آنها پرداخته شد كار دشواري نيست.
بديهي است كه تفكر نقدي در تضاد با تفكر "غير بازتابي" قرار مي گيرد. " تفكر غير بازتابي" [unreflective] نوعي تفكر است كه زماني رخ مي دهد كه شخص شتاب زده نتيجه گيري مي كند و شواهدي را مي پذيرد، راجع به ارزش هاي اسمي بدون اين كه در واقع راجع به آن فكر كند تصميم مي گيرد. اين يك نوع فعاليت ماهرانه تلقي مي گردد كه ممكن است خوب يا بد انجام گيرد. تفكر نقدي صحيح در رويارويي با استانداردهاي ذهني مثل صراحت ، ارتباط ، كفايت و بسندگي [ استدلال] ، انسجام و غيره قرارمي گيرد.
تفكر نقدي نيازمند تفسير و ارزيابي مشاهدات ، ارتباطات و ديگر منابع ارتباطي است و همچنين نيازمند مهارت تفكر راجع به پيشفرض ها پرسيدن سوالات مناسب ، استخراج مفهوم است. علاوه بر اين ، متفكران نقدي اعتقاد دارند راه هاي بسياري براي تصميم درباره اين كه چه كاري انجام دهيم يا چه چيزي را باوركنيم وجود دارد تا بتوانيم اين نوع تفكر منطقي و بازتابي را به خدمت گرفته و بنابراين از اين روش ها در شرايط مناسب بهره بگيريم. آيا اين رويكرد به معني بيان اين امر است كه هيچ راه درست ديگري براي فكر درمورد مسائل وجود ندارد؟ خير، اما رويكردي كه در پيش گرفتيم ، به اين امر اشاره دارد كه اكثر ما مي توانيم بهتر از اين فكر كنيم كه هم اكنون فكر مي كنيم ( يعني ماهرانه تر، منطقي تر، مستدل تر) . اين اصول به خاطر اصلاح تفكر ما ارائه مي شود تا ما در رابطه با زمينه هاي مختلف چگونه فكر كنيم و چگونه يك نمونه بهتر ارائه دهيم. اين اصول نمي گويد كه تنها يك راه درست تفكر وجود دارد كه ما بايد در به كار گرفتن آن با هم رقابت كنيم . اما [ به ما مي گويد] راههاي بهتري از آنچه ما هم اكنون اختيار كرده ايم وجود دارد و تفكر ضعيف ما مي تواند با تمرين هاي بيشتر اصلاح گردد.
نظر شما