
منتقد کتاب "حدیث آرزومندی، بررسی آرای انسانشناسانه هایدگر و ملاصدرا" با تأکید بر اینکه فهم مؤلف از هایدگر ناشی از سوء تفاهمهای شخصی است، گفت: نقد زمانی ارزش دارد که بر اساس بصیرت فلسفی صورت گیرد .
دکتر عبدالکریمی در این نشست اظهار داشت: این کتاب بسیار بحث برانگیز است. من روی پروژهای مشغول تحقیق هستم که عنوان آن هایدگر در ایران است. در این کتاب من با پدیدار شناسی تاریخی، رسالههای موجود در مورد هایدگر را در ایران مورد بررسی قرار دادهام. لذا این کتاب را با دقت مطالعه کردهام.
این پژوهشگر در ادامه افزود: این کتاب، رساله دکتری بوده است و امضای اساتید بنامی پای رساله است. این رساله البته ارزشهای زیادی دارد ولی حرف من این است که حتی در محافل آکادمیک ما، تفکر هنوز قوام پیدا نکرده است. از این منظر رساله را با بیرحمی مورد نقد قرار خواهم داد.
وی در ادامه تأکید کرد: میتوان در حوزه نقد، نقدهای گوناگونی را در جامعه شناسایی کرد. در واقع خود نقد باید مورد نقد قرار گیرد. برخی نقدها از سر روانشناسی و برای جلب توجه و اظهار وجود است. برخی دیگر از نقدها سیاسی و ایدئولوژیک است. نقدهای اخیر که در میان نسل جوان متداول گشته نقد نهیلیستی است که همه چیز را مورد نقد قرار میدهد و بسیار خطرناک است. نقد دیگر نقد آزادیبخش است که در اندیشههای مکتب فرانکفورت قابل مشاهده است. این نقد، نقدی علیه نهادهای سلطه و نهادهای اجتماعی سرکوبگر است. نقد دیگر، نقد استعلایی است که در آن نقاد به حقیقتی متعالی و فراتر از خود میپردازد. امیدوارم نقد من از این کتاب نیز نقدی استعلایی و برای حقیقتی متعالی فراتر از خودمان باشد.
این پژوهشگر در ادامه خاطر نشان کرد: این کتاب در مقایسه با سایر رسالههای موجود دارای ویژگیهای مثبتی است که در کمتر رسالهای این ویژگیها دیده میشود. اسدی در این رساله یک کار فلسفی کرده است. او تنها حرفهای دیگران را تکرار نکرده و عمده حرفها از خودش است. غیر از مقالهای که مرحوم علی آبادی درباره هایدگر نوشته، این رساله از معدود آثاری است که به نقد غیر سیاسی و غیر اخلاقی از هایدگر میپردازد.
وی تصریح کرد: کار اسدی، اثری صمیمانه است. بدین معنا که آنچه را که اندیشیده مطرح کرده و از پیچیده گوییها پرهیز کرده است. او در اثر خود به سایر آثار فارسی در خصوص هایدگر ارجاع داده که نشان میدهد که مؤلف سایر آثار فارسی را نیز معتبر میشمارد. از جنبه نقد، مؤلف نقدی فلسفی از هایدگر انجام دادهاست. مؤلف میخواهد هیمنه هایدگر را در جامعه ایرانی بگیرد. البته من با این ایده موافقم که نباید هایدگر را پرستید و شخصیت پرست بود.
عبدالکریمی در ادامه یادآور شد: برای نقد چند معیار نیاز است. اول اینکه باید متفکر را شناخت و با او همدل شد تا او را فهمید. در واقع همدلی برای فهم اندیشه متفکر است نه پذیرش او. باید با متفکر هم زبان شد تا بتوان با او دیالوگ برقرار کرد. لذا اول باید زبان مشترکی میان ما و متفکر یافت شود. نکته دوم این است که اهل فکر اهل ادب هستند و مرتبت شناس هستند. لذا ما باید مرتبت اندیشه را بدانیم وگرنه نقد اصالت خودش را پیدا نخواهد کرد.
او گفت: برای نقد متفکر نیاز به مبناست. اگر بی مبنا نقد کنیم، نقد اصیل نخواهد بود. نقد زمانی ارزش دارد که بر اساس بصیرت فلسفی صورت گیرد و بدانیم که کدام بصیرت فلسفی را میخواهیم نقد کنیم. به عبارتی دیگر، نقاد باید بصیرتی را یافته باشد تا بر اساس آن بصیرت بتواند متفکری را نقد کند. به لحاظ شکلی فصل چهارم کتاب که ارائه چند مقاله است ربطی منطقی و تاریخی با بخشهای دیگر کتاب ندارد. اثر به عنوان یک رساله دکتری اثری حجیم است و خارج از نرمهای رساله نویسی دانشگاهی است.
این محقق در ادامه یادآور شد: زبان رساله، زبانی تئولوژیک است و مؤلف با این زبان با پدیدار شناسی هایدگر مواجه شدهاست. در متن کتاب، بعضی از معادلها اشتباه ترجمه شده و عباراتی در متن وجود دارد که هیچ معنایی را به ذهن من متبادر نساخت. رساله نشان میدهد که مؤلف با پدیدار شناسی هوسرل و هایدگر آشنا نیست. روش پدیدارشناسی، روشی توصیفی است که در مقابل روش استدلال عقلی است. مؤلف، هایدگر را اگزیستانسیالیست میداند در حالی که هایدگر در کتاب "وجود و زمان" خود، میگوید که اگزیستانسیالیست نیستم.
وی تصریح کرد: چارچوب رساله مبتنی بر اساس مفروضاتی کلی است که جای مناقشه دارند. در این اثر یک اراده معطوف به نقد وجود دارد تا یک اراده معطوف به فهم و در واقع یک ضدیت با هایدگر در اثر وجود دارد. مؤلف وقتی در مورد ملاصدرا صحبت میکند، اصلا از منظر نقادی نمینگرد و مفروضات فلسفه اسلامی را خیلی راحت میپذیرد در صورتی که در مورد هایدگر مو را از ماست بیرون میکشد.
او تأکید کرد: رساله درصدد تفسیر سکولار از تفکر هایدگر است و از ابتدا مسیر خود را روشن میکند در صورتی که هایدگر نه فیلسوف دین است و نه یک تئولوگ. کار هایدگر این است که میگوید آیا امکان تفسیر دینی از جهان امکان پذیر است یا نه. هایدگر از امکان تفکر دینی دفاع نمیکند. او نمیخواهد بگوید کتاب مقدس درست است یا نه. تفکر هایدگر فرا سوی کفر و ایمان است. ملاصدرا در سنت تفکر متافیزیکی یونانی قرار دارد و آنچه به عنوان حکمت دینی مطرح میکند یک حکمت فلسفه زده است که جای بحث دارد.
این پژوهشگر حوزه فلسفه در ادامه یادآور شد: اینکه در رساله گفته میشود، هایدگر غیر دینی است و ملاصدرا دینی و فلسفه اسلامی نقطه مقابل فلسفه غربی است، مفروضی غیر قابل قبول و سیاسی است. هایدگر منادی گذر از تفکر متافیزیکی است و ملاصدرا اسیر سنت تفکر متافیزیکی است. هایدگر، ما را به تفکری دعوت میکند که معنوی هست ولی تئولوژیک نیست. هایدگر در دورانی زندگی میکند که هیچ نظام تئولوژیکی وجود ندارد و همه این نظامها فرو ریخته است.
وی در پایان تأکید کرد: به رغم ارزشمندی اثر از جنبه ایجاد فضای نقد و تفکر در مورد موضوع، ولی فهم مؤلف از هایدگر سوء تفاهمهای شخص خود او از هایدگر است.
نظر شما