آثار مطهری که به تایید امام راحل بیاستثنا، خوب و آموزنده است گنجینه گرانبهای اندیشه ناب و روزآمد اسلامی است که مرتب باید بازخوانی شود و مبنای گفتوگو و عمل قرار گیرد؛ خصوصا آنکه مقام معظم رهبری هم آرای ایشان را زیربنای فکری نظام جمهوری اسلامی ایران میدانند.
با این حال، هنوز هم برخی آرای وی، از جمله در زمینه حقوق و سیاست چنانکه باید و شاید مورد بررسی قرار نگرفته است. یکی از این موضوعات مغفول حقوق بشر و شهروندی از نگاه اسلام و وظایف حکومت دینی در برابر آن است؛
موضوعی که این نوشتار کوتاه در صدد اشاره به آن است و بر این باور است که توجه به آن میتواند ژرفای اندیشه اسلامی و پویایی آن و نیز بیپایهبودن برخی اظهارنظرهایی را که دستاویز بیگانگان برای تبلیغ علیه دین قرار میگیرد، بهنمایش بگذارد. در این فرصت تاکید بر نکتههای زیر کافی است:
1- اعتقاد به حقوق مردم: در حالی که برخی تمایل به پذیرش «حقوق» ندارند و فقط سخن از «حدود» و تکالیف میگویند، مطهری در موارد متعدد بر اعتبار حقوق بشر و شهروندی از نظر اسلام تصریح کرده است.
به نظر وی اسلام به حقوق فطری و عدالت تکوینی قائل است (مجموعه یادداشتها، ج3 ص 238) و حتی اسلام آزادی را فوق حق میداند. (همان، ص 243).
2- حق مطالبه: مطهری میگوید هر انسانی که پا به این جهان میگذارد، چون انسان است دارای حقوقی است و از این رو میتواند (بلکه باید) آنها را مطالبه کند و در برابر تضییع آنها ساکت نماند.
او میپرسد چگونه میتوان مقاومت در برابر تضییع مال را جهاد و فداشدن برای آن را شهادت نامید اما برای تضییع حقوق و آزادیها چنین حکمی صادر نکرد؟! او حتی جهاد ابتدایی را نیز نوعی دفاع از حقوق انسانها دانسته و معتقد است: «جنگ برای حقوق انسانیت، مشروع و مفید است.» (مجموعه آثار، ج20 ص 245)
همچنین میگوید: «امر به معروف مصداق دفاع از حقوق انسان است» و به همین جهت باید (آن را) مقدس بشماریم چون دفاع از حقوق انسانهاست. (همان، ص 244)
3- ضرورت رعایت حقوق مردم: حکومت در اسلام موظف به پاسداری و اجرای حقوق شهروندی است. مطهری با اثبات این گزاره در کتاب سیری در نهجالبلاغه، هشدار میدهد که بیتوجهی به آن، آثار جبرانناپذیری بر گرایشهای دینی باقی میگذارد.
به عقیده او «یکی از موجبات عقبگرد مذهبی این است که اولیای مذهب میان مذهب و یک نیاز طبیعی تضاد برقرار کنند؛ مخصوصا هنگامی که آن نیاز در سطح افکار عمومی ظاهر شود.
مطهری به یک نمونه تاریخی هم اشاره میکند: «درست در مرحلهای که استبدادها و اختناقها در اروپا به اوج خود رسیده بود و مردم تشنه این اندیشه بودند که حق حاکمیت از آن مردم است، از طرف کلیسا یا طرفداران کلیسا و یا با اتکا به افکار کلیسا این فکر عرضه شد که مردم در زمینه حکومت فقط تکلیف و وظیفه دارند نه حق.
همین کافی بود که تشنگان آزادی و دمکراسی و حکومت را بر ضد کلیسا بلکه بر ضد دین و خدا به طور کلی برانگیزد.» (مجموعه آثار، ج16، ص 442)
استاد شهید چنین طرز تفکری را «اندیشهای خطرناکتر و گمراهکننده» مینامد «که در گرایش گروهی به ماتریالیسم، سهم بسزایی دارد و البته از نظر اسلام، درست امر به عکس آن اندیشه است. (همان ، ص449)
4- لزوم آموزش حقوق به مردم: از دیدگاه مطهری حاکمان دینی نه تنها ملزم به رعایت حقوق و آزادیهای شهروندی هستند و نه تنها مطالبه این حقوق از سوی مردم ناپسند نیست، که حاکمیت، خود موظف به آموزش این حقوق به مردم است. از نظر اودر قرآن کریم آنچه به این صورت آمده که ای بشر زمین و آسمان را برای تو آفریدهایم، اثرش آشناشدن به حقوق و کرامت ذاتی خود اوست.
(مجموعه یادداشتها ج 3 ص 235) و البته از شئون آشنایی به حقوق این است که تنها به آشنایی و معرفت حقوق اکتفا نشود بلکه یک نوع حس و غیرتی فوق منابع مادی در افراد پیدا شود نظیر حس دفاع از ناموس... از این بالاتر اینکه حقوق، مقدس شناخته شود و فداشدن برای حق، فداشدن در راه خدا و در راه عالیتر تلقی شود. (همان، ص 234)
از همین جاست که مطهری به انتقاد از روش تبلیغی و آموزش رایج میپردازد و تاکید بر حقوق در کنار تبیین حدود را توصیه میکند و معتقد است افراط در هر یک زیانبار است و باید به سوی تعادل میان حقوق و حدود شتافت:فرق ما و فرنگیها، یعنی گویندگان و نویسندگان اخیر ما و آنها در این است که آنها همت گماشتند ملت را به حقوق خود آشنا کنند و ما سعی داشتیم ملت را به حدودشان آشنا کنیم. گفتهها و نوشتههای آنها جنبه تحریک داشت و گفتهها و نوشتههای ما جنبه تسکین.
آنها خطیب بودند و ما واعظ. ...وعظ میخواهد وجدان اخلاقی را تقویت کند و به کمک نفس لوامه بشتابد، بر خلاف خطا به که میخواهد حس غیرت و دفاع از حقوق را که غریزی هر انسان است، برانگیزاند.
وای به حال جامعهای که فقط و فقط آشناکردن به حدود داشته باشد و یا فقط خطابه و آشناکردن به حقوق. (مجموعه یادداشتها ج 3 ص 234)
نظر شما