او که در دهه هفتاد با بازی در فیلم "عروس" به ستاره سینمای ایران بدل شد، تلاش کرد روند حضور در سینما را از حاشیههای فیزیک خود فراتر برده و به تجربههای خاص و متفاوت بپردازد. این گونه است که در کارنامه پرتعداد وی از وجه بازیگری آثار پرفروش، مهجور، مستقل و البته ملودرامهای سطحی نسبتی متناسب دارند.
اما شاید بتوان مهمترین ویژگی کارنامه او را گرایش به فیلمسازی دانست که منجر به ساخت دو فیلم مستقل و به اصطلاح روشنفکرانه شد. دو فیلمی که هیچیک راهی به اکران پیدا نکردند، اما وجهه کریمی را به عنوان سینماگری ثبت کرد که دغدغههایش فراتر از نقشهایی است که ایفا میکند.
کریمی در طول این سالها به واسطه نقشآفرینی و البته بیشتر کارگردانی، در هیئت داوران جشنوارههای سینمایی مختلف حضور داشته که از مهمترین آنها میتوان به داوری در جشنوارههای لوکارنو، کن، برلین، تسالونیکی، دهلی، دمشق، دبی، ازمیر، ایسلند، آفریقای جنوبی، بیروت، دوربان و وسول فرانسه و ... اشاره کرد.
وی از معدود سینماگران ایرانی است که در طول یک سال (85) توانست در ترکیب هیئت داوری دو جشنواره بینالمللی الف قرار بگیرد. کریمی همچنین موفق شده جایزه ویژه "حضور چشمگیر در سینمای ایران" را از موزه هنرهای زیبای بوستن دریافت کند.
نیکی کریمی در مقام بازیگر کارنامهای متنوع دارد که در نقطه مقابل کارنامه فیلمسازیاش قرار میگیرد. از برجستهترین نقش آفرینیهای وی با کارگردان صاحبنام و مؤلف سینمای ایران میتوان به این موارد اشاره کرد.
"عروس" ساخته بهروز افخمی نه فقط برای دو بازیگر نقش اول خود تبدیل به یک سکوی پرش شد، بلکه چهره کارگردانش را هم به عنوان یک سینماگر حرفهای ثبت کرد. این فیلم همچنین به عنوان شاخصه دوران گذار از آثار دهه شصت و حضور بازیگران جوان و چهره در تاریخ سینمای ایران ثبت شد.
کریمی در این فیلم به تعبیر عده زیادی حضوری در حد نام فیلم و ایجاد انگیزه برای کنش و واکنشهای شخصیت مرد داشت. دختری جوان که شب عروسی با چهره واقعی شوهرش به عنوان یک قاچاقچی دارو مواجه میشود. تعریف اولیه ارائه شده از این شخصیت هر چند به همان حضور دهه 60 زنان در سینما پهلو میزد اما در ادامه وی را در موقعیتی کنشمند قرار داد.
"رد پای گرگ" برای این بازیگر چهره دهه هفتاد فرصتی برای حضور در فیلمی از مسعود کیمیایی بود. کارگردانی که تجربه همکاری با او در کارنامه هر بازیگری میتواند شاخص شود. حضور کریمی در نقش دختری جوان که بدون آنکه بداند پدر زخمی خود را تیمار میکند، بیش از هر چیز به پررنگ کردن ویژگیهای فیزیکی وی منجر شد و هنوز آن اتفاقی که انتظارش را میکشید، نیفتاده بود.
"سارا" و "پری" فرصتی برای حضور کریمی در دو فیلم متوالی از داریوش مهرجویی بودند. با این تجربهها او توانست بخش اعظم پوسته خود را شکافته و بر تواناییهایی پنهان خود مانور بدهد. "سارا" با تکیه بر شخصیت زنی که ویژگیهایش در نمایشنامه "خانه عروسک" هنریک ایبسن به خوبی تحلیل شده بود، شکل گرفت و مهرجویی با ظرافت یک زن ایرانی باورپذیر را خلق کرد که بازی کریمی مهر پایان را به آن زد.
حضوری فراتر از انتظار بخصوص در مقابل بازیگرانی چون مرحوم خسرو شکیبایی و امین تارخ، کریمی را وارد یک بدهبستان متقابل کرد که او نیاز به تجربه کردنش داشت. به علاوه او در این فیلم با حضور در نقش زنی شوهر و بچهدار (که با تجربههای قبلیاش فاصله داشت)، جسارت، تجربهگرایی و اهل ریسک بودن را به کاراکتر خود اضافه کرد.
کریمی در "پری" شخصیتی پیچیده و خاص را ایفا کرد. دختر روشنفکر قصه "فرانی و زویی" جی. دی سالینجر در فیلم تبدیل شد به دختر ایرانی که در آستانه ازدواج با خواندن کتاب سبز، به دنبال رسیدن به یقین و سیر و سلوکی شیخوار است. این بازیگر توانست بحران و تردیدهای شخصیتش را در نگاه عاصی، صدای لرزان و حرکاتی عصبی به نمایش گذاشته و تصویری ملموس از دختری با دغدغههای ناملموس ارائه دهد.
"برج مینو"، "بوی پیرهن یوسف" حاصل دو تجربه متوالی کریمی با ابراهیم حاتمیکیا هستند. آثاری که دو چهره متفاوت از این بازیگر و زن را در حیطه فیلمهای دفاع مقدس ثبت کردند. خواهر "بوی پیرهن یوسف" شخصیتی است که نوعی تضاد همراه با نوستالژی را با خود به همراه دارد.
تضاد او با آدمهای وابسته به جنگ نوعی همهشمولی به این قشر داد که در نوع بازی کریمی نمود پیدا کرد. در انتها جستجوی ناامیدانه او اهمیتی ورای رسیدن یا نرسیدن به برادرش پیدا کرد. کریمی توانست این شخصیت را با تضادها و نوستالژی که همراه دارد باورپذیر کند.
"جهان پهلوان تختی" و "روانی" تجربههای بعدی کریمی هستند. حضور او در "جهان پهلوان ..." تکرار همکاری با بهروز افخمی والبته وابسته به شرایطی بود که با فوت مرحوم علی حاتمی به فیلم تحمیل شده بود. افخمی با اضافه کردن خط داستانی معاصر به قصه، روایت خودش را به بخشهای ساخته شده مرحوم حاتمی افزود و حاصل فیلمی متفاوت و مستقل شد.
"روانی" داریوش فرهنگ فرصتی مناسب برای پرداختن به زنی بود که تا بخش عمده فیلم متوهم به نظر میآید، ولی کمی بعد معلوم شد تصورات او عین واقعیت هستند. طبعاً بازی در نقش زنی با رفتاری دوگانه، وجهی را طلب میکرد که با نقشآفرینیهای قبل او متفاوت بود و کریمی توانست این تجربه خاص را هم در پرونده خود ثبت کند.
"دو زن" اولین همکاری وی با تهمینه میلانی بود که منجر به ادامه همکاری آنها در چند فیلم بعد هم شد. کاراکتری که او در این فیلم بازی کرد به جهت نوع بازی و جایگاهی که در جامعه مردسالار کنونی دارد، توانست وجوهی جدید از تواناییهایش را آشکار کند. ویژگی چند مقطعی بودن فیلم که بازی در نقش دختری جوان، زنی شوهردار و نهایتاً زنی رنجکشیده را در کنار هم ارائه میکرد، تسلط او را در تغییر سطوح بازیگری نمایان کرد.
حضور در "بازیگر"، "دختران انتظار"، "میکس" و "نسل سوخته" از جهت کمی سالی پربار را برای کریمی رقم زد، اما در میان آنها "میکس" و "نسل سوخته" به جهت همکاری دوباره با مهرجویی و اولین همکاری او با مرحوم رسول ملاقلیپور اهمیتی ویژه دارند. اهمیت "میکس" در نگاه مستندگون مهرجویی به پشت صحنه سینماست که حضور کلیه عوامل از جمله کریمی را در نقش واقعی خودشان به نوعی در تاریخ ثبت و ماندگار کرد.
"نسل سوخته" در سه اپیزود قصهای متفاوت را از ملاقلیپور روایت کرد که کریمی در دو اپیزود اول حضور داشت. بازی در دو نقش متفاوت که از جهت منطق داستانی دو مقطع از زندگی یک زن هستند، تجربهای متفاوت در کارنامه فیلمساز و کریمی بود. بخصوص که در اپیزود اول او به عنوان پرستار یک شاهزاده قاجار که مجبور به پیروی از قوانینی خاص بود، ما به ازاء واقعی نداشت. کریمی با تکیه بر فضا و موقعیت انتزاعی که کارگردان ساخت، توانست این شخصیت را به واقعیت نزدیک کند.
مادر اپیزود دوم نیز بخشی از زندگی همان پرستار را به نمایش میگذاشت که مولفهای مشترک در این دو شخصیت و نوع اجرای آنها وجود نداشت. کریمی آگاهانه برای این دو نقش از جلوههای خاص بازیگریاش استفاده کرد که فراتر از تفاوتهای مقاطع مختلف زندگی یک زن در "دو زن" بود.
"هزاران زن مثل من" و "نیمه پنهان" به نوعی ادامه نقش زن امروزی بود که مناسبات جامعه مردسالار را تاب نیاورده است. در "هزاران زن ..." رضا کریمی، زن دست به کنشی زد که بیحاصل بودن آن از همان ابتدا مشخص بود، اما نفس انتخاب این مسیر توانست ویژگی زن مدرن و شناسنامهدار را در جامعهای در حال گذار به تصویر بکشد.
در "نیمه پنهان" تهمینه میلانی، خاستگاه تاریخی زن و حضور فضای سیاسی عینی توانست به عشق مفهومی جدید ببخشد. کریمی با تکیه بر تجربیات خود در آثاری که مقاطع مختلف زندگی یک کاراکتر را جان میبخشد، توانست این بار هم حضوری تأثیرگذار داشته باشد. هر چند در همین مقاطع کریمی در حال تبدیل شدن به کلیشه خودش است. نوع گویش، جنس نگاه مشابه و ... تبدیل به مولفه مشترک بازیگری کریمی شدند که نیاز به اتفاقی خاص در کارنامه خود داشت.
"دیوانهای از قفس پرید" و "واکنش پنجم" این بازیگر را با وجوهی مشابه در دو نقش مختلف به تصویر کشید. در "دیوانهای ..." احمدرضا معتمدی، او نقش زنی را دارد که خود را تبدیل به طعمهای برای گیر انداختن یک پدرخوانده اینجایی کرده است.
"واکنش پنجم" تهمینه میلانی نیز کریمی را در نقش زنی معترض به مناسبات جامعه مرد سالار معرفی کرد. او این بار هم کنشی را در پیش گرفت که بازنده بودن را در پی و اتفاقی جدید را به دنبال نداشت. کریمی هنوز به یک اتفاق نیاز داشت.
"باج خور" فرزاد مؤتمن توانست به نوعی همان اتفاق باشد. کاراکتر زن مخرب ـ اغواگر که جایش در کارنامه او خالی بود، با این نقش در پروندهاش جلوهای خاص پیدا کرد. کریمی توانست دوگانگیهای درون شخصیت، تردید و بحران درونی او را با جلوههایی از بازیگری خود به تصویر بکشد که تا به حال کمتر به این عرصه وارد شده بود.
تسلط بر کلام و نگاه در زنی که به قدرت تأثیرگذاری خود آگاه است، تردید زنی که هنوز کاملاً در سیاهی غرق نشده و ترس نهانی که از تقابل هر لحظه زندگیاش با مناسبات مردانه میآمد همه در نوع بازی او لحاظ شدند.
"پرونده هاوانا"، "شام عروسی"، "نوک برج"، "چه کسی امیر را کشت؟" و ستارهها (جلد دوم: ستاره است) محصول یک سال کاری کریمی بودند که وجه همهشمولی خاص به کارنامه او دادند. شخصیت پیچیده زن خبرنگار "پرونده هاوانا" ساخته علیرضا رئیسیان بر لبه تیغ حرکت کرده و ابهامی خاصی پیرامون او و کنش و واکنشهایش حاکم بود. این نقش مهارتهای خاص در بازیگری میطلبید که کریمی از آن نهایت بهره را برد.
"شام عروسی" ابراهیم وحیدزاده و "نوک برج" کیومرث پوراحمد جسارت کریمی را این بار با بازی در فیلمهای کمدی به رخ کشیدند. بخصوص که در "شام ..." نقش مادر یک دختر دم بخت را ایفا کرد که اتفاقی تازه در کارنامه او محسوب میشد. کریمی در "نوک برج" نیز توانست سیر خانم دکتری را که از زندگی ماشینی و بیاحساس به عشق و تعریفی جدید از زندگی میرسد، ملموس کند.
شخصیت زیبا در "چه کسی امیر..." ساخته مهدی کرمپور زنی روشنفکر بود که دنبال دور برگردان برای از نو شروع کردن زندگیاش میگشت. زنی که با طراحی خاص شوهرش را سر به نیست کرده تا به امیر برسد و وقتی فهمید امیر هم دیگر عاشقش نیست، شرایط مرگ تصادفی او را فراهم کرد. بازی در نقش چنین زنی که میتواند تعریفی جدید از زن مخرب باشد کریمی را متفاوتتر از همیشه جلوه داد.
بازی در "ستاره است" فریدون جیرانی در نقش بازیگری که دلمشغولی تجربهگرایی در عرصههای جدید را داشت، نوعی حرکت بر لبه تیغ بود که کریمی به خوبی از عهده آن برآمد.
"زن دوم" و "زنها فرشتهاند" که هر دو سال 87 اکران شدند، تجربهگرایی این بازیگر را در عرصه ملودرامهای عاشقانه و کمدی مورد توجه قرار دادند. کریمی در "زن دوم" سیروس الوند ایفاگر نقش زنی بود که به عنوان ضلع سوم مثلث وارد یک رابطه عاطفی شده و با بازگشت زن اول میان ماندن و رفتن دچار تردید شد. شخصیتی که این بازیگر به گونهای متفاوت در "چند روز بعد" هم ایفا کرد.
"زنها فرشتهاند" شهرام شاهحسینی بیش از هر چیز بازگشت کریمی به آثاری بود که تنها از فیزیک و چهره او به عنوان مولفه کلیدی استفاده میکردند. فیلمی با حضور تیپهای مختلف زنان که همه تواناییهای وی را زیر سایه نگاه سهلالوصول حاکم بر کلیت فیلم پنهان نگه داشت.
"شبانهروز" امید بنکدار و کیوان علیمحمدی که در بیست و هفتمین جشنواره فجر به نمایش درآمد، حضوری خاص و تجربهای جدید از کریمی را در یکی از اپیزودهای چهارگانه ثبت کرد. وی با بازی در نقش مرجان که زندگی عاشقانه با فرخ داشته و تازه متوجه حضور زن دوم او شده، توانست لایههای درونی شخصیت را در بازی گرم خود بشکافد.
فیلمی که از نقشآفرینیهای رایج کریمی به خلق چهرهای جدید و گرم از او منجر شد، اما کریمی در مقام کارگردان دو فیلم ساخته که هر دو به دغدغههای خاص و زنانه وی میپردازد و البته تفاوت سطح آنها با آثاری که بازی کرده نشاندهنده دغدغههای مستقل این بازیگر / کارگردان است.
"یک شب" با حضور یک شخصیت زن محوری حضوری چندگانه از مردان ثبت کرد که حاصل دیدگاه مقطعی کریمی به رابطه زن و مرد در جامعه ایران بود. دختری تصمیم گرفته شب تا صبح را با سوار شدن به ماشین مردان مختلف بگذارند و در این همجواری آنچه بیش از پیش برجسته شد درک متقابل و توقعات از این همراهی است.
"چند روز بعد" نسبت به فیلم قبل نگاهی عمیقتر به زن و دغدغههای او داشت و تردیدهای یک زن روشنفکر معاصر برای ماندن یا رفتن به تصویر کشید. این فیلم برای نزدیک شدن به دنیای درونی زن و ترسیم موقعیت او بر سر دوراهی انتخاب، بیش از هر چیز بر تصویر کردن تنهاییهای روزمره او متمرکز شد. به این ترتیب حتی انتظار پنهانی زن برای اینکه زن اول مرد را ببیند کنشی تأثیرگذار و تعیینکننده از سوی وی محسوب شد.
نظر شما