تعاملات ساختاری در فرآیند توسعه سبب میشود تا حوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی از یکدیگر تاثیر بگیرند و همدیگر را تغذیه نمایند و تأثیر تصمیمات مربوط به هر یک از حوزههای مزبور به عرصههای دیگر تسری یابد. در این وضعیت هر اندازه مردم فعالتر گردند بیشتر قادرند تا خواستهای خویش را در تصمیمات و سیاستگذاریهای حکومت منعکس سازند.
توسعه سیاسی مانند بسیاری از مفاهیم علوم انسانی دارای غنای مفهومی است و ماهیتاً عناصر ضد و نقیضی را در خود جای داده و به هنگام اطلاق به واحدهای سیاسی مورد نظر، این تناقضات بیشتر آشکار میشوند. لذا برنامهریزان و مجریان پروژه توسعه سیاسی دائما با این وضعیت تناقضنما در چالش و کشمکش هستند.
در برخی از موارد به علت وجود زمینههای مساعد فرهنگی و تاریخی اجرای طرحهای توسعه سیاسی با مشکلات کمتری روبرو میشود، در حالیکه در سایر موارد به واسطه حل نشدن پارهای از مسایل ارزشی و هنجاری در طول تاریخ این فرآیند خیلی به کندی صورت میگیرد.
برای آنکه نظام سیاسی بتواند نسبت به تقاضاهای رو به افزایش مردم پاسخگو باشد میباید به طور جدی وارد این فرآیند شده و ضمن انجام اصلاحات و دگرگونیهایی در ساختارهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه، ظرفیت و قابلیتهای خود را برای ارائه دادههای مناسب افزایش دهد.
تعاملات ساختاری در فرآیند توسعه سبب میشود تا حوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی از یکدیگر تاثیر بگیرند و همدیگر را تغذیه نمایند و تأثیر تصمیمات مربوط به هر یک از حوزههای مزبور به عرصههای دیگر تسری یابد. در این وضعیت هر اندازه مردم فعالتر گردند بیشتر قادرند تا خواستهای خویش را در تصمیمات و سیاستگذاریهای حکومت منعکس سازند.
افزایش مشارکت سیاسی و شریک نمودن مردم در قدرت سبب انتقال تدریجی قدرت به مردم و مشروعیت نظام سیاسی میگردد. اگر چه فراهم سازی زمینههای مناسب برای افزایش آگاهی عموم مردم و تبادل آزاد اطلاعات، به افزایش انتظارات مردم میانجامد، ولی با ادامه این روند و توان نظام سیاسی در پاسخگویی به این انتظارات فرایند توسعه سیاسی مسیر صحیح خود را طی خواهد کرد.
نظام سیاسی از طریق یک برنامه ریزی آگاهانه، صحیح، منطقی و واقعگرایانه میتواند به هدفهای مورد نظر توسعه سیاسی دست یابد. این هدفها در جهت اعتلای فرهنگ، انسانیتر کردن جامعه، اعتماد، تشریک مساعی، همدلی، تساهل، آگاهی و پاسخگویی نسبت به نیازهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی روز جامعه باشد.
از مهمترین نقش رسانهها می توان به نقش نظارتی و هدایتی آنها اشاره کرد که تاثیر شایانی در شکل گیری افکار عمومی دارد. در کشورهای غربی، رسانه ها به جناح ها و احزاب مختلف تعلق دارند و با ایجاد نیاز در مردم، شرایط، خواستها و جایگاه خود را تثبیت میکنند. در الگوی غربی معمولا رسانهها در ایام انتخابات صرفا نقش ابزار تبلیغات را دارا هستند و به تبلیغ کاندیدای مورد نظر خود می پردازند و به کسب درآمد و حفظ موقعیت خود می اندیشند.
رسانه ها در جهان مدرن ابزاری برای انتقال پیام های گروهها و تشکلهای سیاسی به شهروندان به شمار می روند و از این منظر احزاب سیاسی می کوشند با دسترسی به رسانه های فراگیر تر حجم نفوذ خود در افکار عمومی را افزایش داده و پیام های خویش را به شهروندان برسانند. اما اغلب رسانه های ما رفتار انتقادی دارند و به انتقاد از عملکرد جناحهای سیاسی مقابل خود می پردازند.
رسانههای جمعی یکی از مهمترین کانالهای موثر در مشارکت سیاسی شهروندان به شمار میآیند. مشارکت سیاسی زمانی تحقق مییابد که مردم به این نتیجه برسند که در فرایند تصمیمگیری، تاثیر گذارند. زمانی که عموم مردم احساس کردند در این فرایند تاثیر گذارند؛ به طور طبیعی میل به مشارکت زیاد میشود. طبیعی است که امروزه با پیچیده شدن جوامع، آگاهی دادن به مردم در اکثر حوزهها تنها به وسیله رسانه ها میسر و ممکن است. رسانهها باعث مشارکت مردم شده و نخبگان را وا میدارند تا در مقولات مشارکتی سرمایهگذاری بیشتری نموده و توجه رهبران بسیاری را به این نکته معطوف میکنند که اگر بخواهند موفق شوند باید به آرای مردم توجه کافی داشته باشند. رسانهها میتوانند تعامل متقابل مردم و نخبگان جامعه را به بهترین وجه ممکن انجام دهند. لذا میل مشارکت از طریق رسانهها در مردم شکوفا میشود و عینیت مییابد.
آنچه به انتخابات خصلتى مردمى مى دهد نقش بسیار حساس و تعیین کننده رسانه ها در شکل دادن به یک فضاى استراتژیک و آزاد است که کاندیداها در آن به مبارزه مى پردازند. به همین لحاظ است که کاندیداها با در نظر گرفتن ارزیابى ها و نقطه نظرات رسانه ها، به طراحى استراتژى هاى انتخاباتى مى پردازند و آن را شکل مى دهند. رسانه ها محققاً ارزش هاى سیاسى خاصى را با توجه به موقعیت محیطی مورد تاکید قرار مى دهند. اما به جهت تمایزات وسیع مالى و ارزشى بین رسانه ها نقشى به رسانه ها واگذار شده که هم از نظر سیاستمداران و هم مردم عادى، محترم است.
به جهت عملکرد رسانه ها به عنوان وجدان جامعه در مییابیم که این نهاد مدنى به لحاظ این اعتبار اهمیت گسترده در حیات دادن به چشم اندازها پیدا کرده اند.
رسانه های عمومی وظیفه دارند تمام موضوعات مربوط به انتخابات را به اطلاع عموم برسانند. احزاب و کاندیداها باید بدون تبعیض و به طور مساوی حق حضور در برنامه های تلویزیونی را داشته باشند. رسانه ها وظیفه دارند برنامه های ویژه انتخابات را تهیه کنند. رسانه ها موظفند رای دهندگان را از چگونگی استفاده از رای شان مطمئن سازند.
رسانه ها باید بی طرف بوده و حق برابری احزاب و کاندیدا ها را رعایت کنند.
حفظ مواضع کاملاً بی طرفانه و برابر در پوشش خبری و پخش برنامه ها بسیار مهم است. رسانه ها موظفند اطلاعات مربوط به نظرسنجی های مشخص را اعلام کنند و در زمان برگزاری نشستهای انتخاباتی نامزدها، به هر کدام از کاندیداها زمان برابری را اختصاص دهند.
نظر شما