پیام‌نما

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * * * پس همان گونه که فرمان یافته ای ایستادگی کن؛ و نیز آنان که همراهت به سوی خدا روی آورده اند [ایستادگی کنند] و سرکشی مکنید که او به آنچه انجام می دهید، بیناست. * * * پايدارى كن آن‌چنان ‌كه خدا / داد فرمان ترا و تائب را

۵ خرداد ۱۳۸۸، ۱۳:۳۱

ما و فلسفه‌های غربی (11)

فلسفه تحلیلی برج‌عاج‌نشین نیست

فلسفه تحلیلی برج‌عاج‌نشین نیست

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: تصور عده‌ای این است که فلسفه تحلیلی فلسفه‌ای برج‌عاج‌نشین است که نسبتی با مسائل فرهنگی و سیاسی برقرار نمی‌کند. اما نه تنها فلسفه تحلیلی اینگونه نیست که نقش مؤثری در انسجام و نظم فکری ما می‌تواند برعهده بگیرد.

نمی‌توان از وضعیت فلسفه تحلیلی در ایران زمین سخن گفت و از وضعیت فلسفه – به معنای کلی و عام آن – در ایران به‌سادگی گذشت. ما بیش از یک سده است که به صورت جدی با فلسفه‌های گوناگون غربی آشنا شده‌ایم ولی متاسفانه برخوردی جدی، روشمند و منطقی با این فلسفه‌ها نداشته‌ایم. یعنی اولاً مواجهه‌مان گزینشی – و آن هم به صورت غیرمدون – بوده و ثانیاً در گزینش این فلسفه ها کمتر به نیازها و مسائل جدی جامعه و فرهنگمان عطف‌توجه نشان داده‌ایم. این نکات سبب شده‌اند وضعیتی را مشاهده کنیم که پس از گذشت این زمان نسبتاً طولانی هنوز نتوانسته‌ایم به موقعیتی در خور در این زمینه برسیم. نگاهی به وضعیت تألیف و ترجمه آثار کلاسیک و جدید غرب این نکته را بوضوح و بوفور به ما نشان می‌دهد.

مشکل ما با فلسفه تحلیلی اما از مشکلی که با دیگر شاخه‌های موجود در فلسفه غرب – که بیشتر در فضای فکری آلمان و فرانسه پررنگ هستند – داریم بیشتر است. به چند دلیل. اول آنکه فلسفه تحلیلی فلسفه‌ای تخصصی است و مشکل ما با تخصص کم نیست. به همین جهت هرچند در زمینه ترجمه آثار فلسفه قاره ای هم با مشکلات زیادی روبرو هستیم مشکل ما با ترجمه آثار فلسفه تحلیلی حادتر است. به جرات می‌توان گفت در زمینه ترجمه آثار کلاسیک فلسفه تحلیلی با چند اثر ترجمه‌ای خوب هم روبرو نیستیم. این در حالی است که بالاخره چند اثر فلسفه قاره‌ای به پارسی ترجمه شده‌اند.

دوم آنکه فلسفه تحلیلی به صورت مستقیم با مسائل اجتماعی – سیاسی – فرهنگی ما عجین نیست. فلسفه تحلیلی همانطور که  پاره‌ای از متفکران تصریح کرده‌اند فلسفه‌ای درجه دوم است که معارف دیگر را می‌کاود، تحلیل مفهومی می‌کند و درجه اعتبار آنها را می‌سنجد. بدین جهت در این فلسفه جذابیتهایی که در فلسفه قاره‌ای موجود است وجود ندارد.

در ایران زمین به علت همین موضوع اقبال به فلسفه تحلیلی کمتر از فلسفه قاره‌ای بوده هرچند در این چند سال و به دنبال تبی که هر چند وقت یکبار در حوزه ای از حوزه‌های فلسفی رخ می‌دهد توجهی به فلسفه تحلیلی هم شده است. سوم آنکه اساتیدی که در زمینه فلسفه تحلیلی صاحب‌نظر باشند در ایران زمین زیاد نیستند. تعدادی از دانشجویان که برای ادامه تحصیل به غرب رفته‌اند ممکن است با بازگشت خود این نحله از فلسفه را پربارتر سازند ولی تاکنون این امر رخ نداده و به همین جهت ما با فقدان اساتید در زمینه فلسفه تحلیلی روبرو هستیم.

این فقدان البته همه حوزه‌های فلسفه تحلیلی را در بر گرفته است چه در زمینه فلسفه دین و علم و هنر و چه در زمینه فلسفه منطق و فلسفه ذهن و فلسفه زیست شناسی. آخر آنکه سیاستهای کلان علمی کشور جای چندانی را برای فلسفه‌های تحلیلی باز نکرده است و هرچند ما در زمینه فلسفه قاره‌ای هم سیاستگذاری فکری – علمی را مشاهده نمی‌کنیم اما به جهت تخصصی بودن و خاص پسند بودن فلسفه تحلیلی باید حساب جداگانه‌ای را برای این حوزه باز کرد. امری که تاکنون رخ نداده است.

در دیار ما دو مرکز علمی متکفل آموزش فلسفه تحلیلی هستند. یکی از آنها گروه فلسفه علم دانشگاه شریف است و دیگری مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات. ما چه برای این دو مرکز و چه برای دیگر مراکز فلسفی که فلسفه به صورت عام و فلسفه تحلیلی به صورت خاص را تدریس می‌کنند واجد برنامه ای مدون و منظم نیستیم. به این چهار مورد می توان مواردی دیگر را اضافه کرد اما همین مجمل می تواند دورنمایی کلی و کلان از علت نضج نگرفتن فسلفه تحلیلی در ایران زمین ارائه نماید.

به نکاتی بسیار می توان اشاره کرد که این نکات می‌توانند وضعیت ما را در عرصه فلسفه تحلیلی بهبود بخشند. در گام  اول باید به این نقطه برسیم که ما بسی به فلسفه تحلیلی نیاز داریم. آری فلسفه تحلیلی به مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ما به صورت مستقیم پاسخ نمی‌دهد ولی هرگونه تصویری که از این مسائل ارائه شود در مقام تحلیل به فلسفه تحلیلی محتاج است. به قول یک متفکر برجسته ایرانی فلسفه تحلیلی بهداشتی‌ترین فلسفه‌ای است که وجود دارد و ما برای صراحت ذهنی و زبانی بدان بسیار محتاجیم. رسیدن به این مقام - که ما بدین فلسفه نیاز داریم - البته محتاج کاری فرهنگی است و در این راستا می توان از سیاستهای تشویقی هم استفاده کرد.

متأسفانه در کشور ما و حتی بین پاره‌ای از خواص این تلقی جا باز کرده که فلسفه تحلیلی مروج گونه‌ای اشرافیت ذهنی و نشستن بر برج عاج تفکر و دوری گزیدن از مسائل فکری – فرهنگی است. این در حالی است که مطلب به هیچ عنوان بدین قرار نیست. مری وارنوک فیلسوف معروف انگلیسی تصریح می کرد که هر دادگاهی نیاز به پاره ای فیلسوفان تحلیلی دارد که واژگان حقوقی به کار رفته از سوی آنها را تحلیل مفهومی کند. این سنت در غرب وجود دارد و بسیاری از نهادهایی که به ظاهر نسبتی با فلسفه تحلیلی ندارند فیلسوفانی تحلیلی را استخدام می‌نمایند.

کد خبر 886028

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha