سیاوش جمادی که با خبرنگار مهر گفتگو میکرد در پاسخ به این سؤال که آیا به رویکردی به نام فلسفه تطبیقی معتقد هستید؟ این فلسفه به چه نیازی پاسخ میدهد؟ افزود: من با چیزی که موافق نیستم کلمه تطبیق است. فلسفهها با هم قابل مطابقت نیستند بلکه قابل مقایسهاند و این مقایسه خود به خود در تاریخ فلسفه محقق گشته است.
جمادی در پاسخ به این سؤال که فلسفه تطبیقی تا چه اندازه محصول مسائل و مشکلاتی است که فلسفه غرب با آن روبرو شده است؟ گفت: البته فلسفه با مشکلات دست و پنجه نرم میکند. فلسفه یعنی طرح پرسش و نقد دائم اندیشهها. به عنوان مثال در فلسفه غرب، کانت همان دیوید هیوم است منتها دیوید هیومی که دارد خود را نقد میکند. بنابراین تجربهگرایی دیوید هیوم در فلسفه کانت هم حفظ میشود و هم ارتقا و رفعت پیدا میکند.
این مترجم کتابهای فلسفه تصریح کرد: شما در فلسفه اسلامی هم ملاحظه میکنید که حکمت اشراق و حکمت مشاء با هم اختلافاتی دارند و حکمت متعالیه ملاصدرا در صدد جمع این آرای مختلف است.
جمادی در پاسخ به این سؤال که عدهای معتقد هستند فلسفه تطبیقی ابداع فرهنگهای جنوب است تا کمبودهای فلسفی فرهنگ خود را بپوشانند آیا این نظر را قبول دارید؟ گفت: البته این امکان بعید نیست که ما بدون توجه به فرهنگ، زبان و گذشته خود با نوعی افسونزدگی، به فلسفههای غرب رو کنیم اما همیشه چنین نیست.
مترجم" هستی و زمان " تصریح کرد: ما برای آنکه خود را بشناسیم لازم است که غیریّت و دیگری خود را که فلسفه غرب باشد بشناسیم. ممکن است شما به این مطلب ایراد داشته باشید و بگویید چرا ما به جای فلسفه غرب تنها به فلسفه اسلامی نپردازیم پاسخ من این است که چنین امری در حد اراده، علاقه و تخصص انفرادی ممکن است.
این نویسنده و مترجم افزود: در تاریخ فلسفه، فلسفهها از تقابل با یکدیگر گریزی ندارند. فرهنگ، اندیشه، ادبیات، زبان و فلسفه ملی نیز زمانی بارور میگردند که از پس امور خارج از خود و مخالف با خود برآیند.
جمادی یادآور شد: اگر فرهنگ پوست نیندازد میپوسد. بنابراین کشورهای جهان سوم تا حدی در مقابل امری رخ داده قرار گرفتهاند. مرز قاطع و فارغ میان شرق و غرب امروزه تنها در اذهان و جمجمهها منزل دارد و ما جزئی از جهان مدرن هستیم.
نظر شما